eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دمادم بوسه بر دستش عجب آرامشی دارم خدایا عاشقم بر تو... ولی دیوانه‌ی مادر! @abadiyesher
چشم جز صورت تو محو تماشا نشود به دلم غیر تو ای دوست تمنا نشود گفته بودی که صبوری بشود پیشه.ی من صبر ... شرط است که هجرت شب نشود @abadiyesher
شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست یا اگر این شب من با تو سحر شد یلداست ما که عمری زده‌ایم دم ز فراق تو اگر بعد از این شام سیه، ختم سفر شد یلداست ما که خود چله‌نشین تو شدیم آقا جان این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان(عج) صلوات
مانده به دلِ عاشق من حسرت دیدار دلبستهٔ چشمان توام حضرت دلدار چشم تو طبیبی است که بی قرص تواند آرام کند عقل چموش و دل خونبار یک شب شده بنما، تو قدم‌رنجه به خوابم تا جان ندهم، جانِ من از غربت بسیار از هُرم نگاهت به دلم عشق بروید چون مزرع باران‌زدهٔ مستعدِ بار یک‌دم بنشین در بَر من تا بنشانی در مکتب چشمان خودت کودک فرّار آغوش پُر از مهر تو گنجی است که قارون باید به گدایی برسد با زر بسیار ای کاش شبی را که کنار تو نشینم شوَد و صبح نیاید به شبِ تار @abadiyesher
ای خـیمه‌نشـین سـاکن صحراها! ای وصل تو، قصهٔ خوش فرداها! با بـودن شـب‌های بلـنـد هجـرت گشـته است بهـانه، هـمـهٔ یلداها! @abadiyesher
بیا که فلسفه‌ی این شب دراز این است که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم... 🍉🍎 @abadiyesher
با عشق تو دل پاک و مصفّا شده است مانند گلی نادر و زیبا شده است از عطر حضورت دل من مثل بهار انگار نه انگار که شده است 🍉🍉 @abadiyesher
من بغض خزان دیدم و بارانش را ابیات قشنگ رو به پایانش را گیسوی پریشان زده ی یلدایَش بر شانه ی احساس زمستانش را یلدای شما بخوشی🍉🍉 @abadiyesher
عاشقان آید که یلدا می‌رسد با تمام شور و شیدا می‌رسد آن همه شور و شعف از راه دور مطمئن باشید که فردا می‌رسد آمد و رفت آن همه فصل خزان آن شب تاریک که پیدا می‌رسد عاشقان گر دل به دلداری رسید یک شبی این دل به سودا می‌رسد این دل غمیده گر سودابه شد آن همه شکوت به جیدا می‌رسد آن همه برق رخ زلف نگار امشبی بر ما هویدا می.رسد گو تو سربازا در این لیل بلند جانٍ جانانت به یلدا می‌رسد؟ (سرباز) @abadiyesher
"تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم؟" با زمستان فراق و غم فردا چه کنم؟ می زند موج پریشانی ساحل بر دل بی تو در وحشت طوفانی دریا چه کنم؟ اشک می بارد از اندوه فراقت هر شب زیر باران غمت یکه و تنها چه کنم؟ شب چرا شوق غزل در من نیست؟ واژه در واژه سکوت است به اینجا چه کنم؟ شب طولانی سال و شب حافظ خوانیست "زان که درمان نشود درد" من آیا چه کنم؟ "هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود" در گلو بغض و سکوت است خدایا چه کنم؟ چه بخوانم چه بگویم که غم از دل برود؟ غصه دورم زده در غربت دنیا چه کنم؟ لَیلةُالقَدرِ دلم لحظه‌ی بوسیدن توست مَطلع الفجْر نیایی گل زیبا چه کنم؟ حیف باشد که نباشی و غزل خون گردد بی‌تماشای رُخت، یوسف زهرا چه کنم؟ @abadiyesher