به تقویـمِ من سالها سرنوشت
فقط مهـر و آبان و آذر نوشت
سراغــم بیا ای بهــار و بِـبَر
مـرا تا خیــابانِ اردیبهشـت
#هانیه_علی_نیا
مانند دو فنجان که نشستند به سینی
جـــا داشت بـیــــایی و کنـــارم بنِشینی
جاداشت که از شاخهٔ خشکیدهٔ دستم
با معجــزهٔ عشق، دو تا سیب بچینی
من شعرفروش غزل چشم تو هستم
تـــو مــاهتــریـن مشتری روی زمیـنـی
لیلی شـده ای در ادبیات، اگــرچــــه
تو جان منی! جان من از منظر دینی
در چایی تـلــخ ِ غــزلــم قند بینـــداز
"شیرینِ" غزل باش گلم! خیر ببینی
کمی گم میشوم پیداترم کن
چو پیدا می کنی شیداترم کن
نگاهت را به دل سنجاق کردم
بگیراز من نشان ، رسواترم کن
سکوتم را تو بشکن با نگاهت
میان شب بیا غوغاترم کن
سراغم را بگیر از ماه و ماهی
خدایی کرده و دریاترم کن
چو حوضی کوچکم ،مهتاب من باش
بزرگی کن ! بمان داراترم کن
خیالت را چه سرگردانم امشب
کمی گم میشوم پیداترم کن
#ریحانه
به دنبالِ دعا بودم برایت
که شد یک بیتِ پُر احساس پیدا
الهی نامِ تو باشد یکی از
" چهل " تا در قنوتِ " وِترِ " مولا...!!
🤲
من سربلندِ غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب، لایقِ بر تن نشستن است!
- #فاضل_نظری
حضرت باران! به من بارِ دگر جان می دهی؟
بیپناهم...، سرپناهی در خراسان می دهی؟
دست خالی آمدم سویت، ندارم توشهای
هرچه میخواهم، یقین دارم که آسان میدهی
من شنیدم، هیچکس از درگهت، نومید نیست،
از سرِ خوانِ کریمت، تکهای نان میدهی؟
باغِ بیبرگ و برم، خشکیده در اندوهِ هجر،
این کویرِ خشک را، یک جرعه، باران میدهی؟
من مریضِ عشقِ شاهنشاهِ طوسم، در تبم،
ای که دادی درد، بر ما، حال، درمان میدهی؟
طاقتی دیگر ندارد این گدا، بیتاب شد...
کِی به دردِ هجر، میآیی و پایان میدهی؟
ای که از پیشش میآیی!، جانبِ دریا کجاست؟
آه باران! تشنهام، تشنه...، خراسان میدهی؟
#عادل_حسین_قربان
🕯🌺
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم !!
_افشین یداللهی
🕯🌺
🦋
دیدنت باعث دلتنگی من خواهد شد
بعد هر آمدنت رفتن اگر هست نیا
🦋🌺🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استکانهای نگاهم خستگی در میکنند
چای را وقتی که از چشم خودت دم میکنی..
#نیما_فرقی
🌱🖇
گفٺ تا امـروز دیدۍ من دلے را بشکنم؟!
بغض کردم، خود خورۍ کردم، نگفتم بار ها!...
#سیدتقیسیدۍ