eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. سرت را... روی سینه‌ام بگذار می‌شنوی صدای قلب من نیست... صدای پای توست که در قلبم می‌دوی... کافی‌ست خسته شوی،کافی‌ست بایستی...
مشورت کن دست رد بر دل آشفته مزن عشق اگر باشدزمین شور هم شیرین میشود...
عشق اَبزار نیست! هردلی را به دلی پیچ ڪند اِبراز است تا دلی را به تمناے نگاهی بسپارد ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌
هرکس دلش به زلف کسی میخورد گِره ما هم اسیر موی جوادالائمه ایم
🖇🌱 رو به قبله، چادر رنگی به سر، در ذکر یارب یاربی... جان من وقت قنوتت نام من هم میبری؟
سلام صبحتون بخیر ادمین محترم هستم😁 در خدمتتون😌
سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود دشمن خواب می‌شود دیده من برای تو جامه صبر می‌درد عقل ز خویش می‌رود مردم و سنگ می‌خورد عشق چو اژدهای تو بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو چیست دلِ خرابِ من کارگه وفای تو خابیه جوش می‌کند کیست که نوش می‌کند چنگ خروش می‌کند در صفت و ثنای تو عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم دید مرا که بی‌توام گفت مرا که وای تو دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی رفتم و مانده‌ام دلی کشته به دست و پای تو
مثلا ما که نداریم دمی خواب و خوراک به نگاهش شده ام مثل درختی بَر خاک تو امیری که اسیرم به وزیری نرسم همه عمرم پیِ شعری که شود مصرع پاک گله دارم که تو گفتی نبری نام مرا به تمسخر رژه رفتی دل ماهم زده چاک
اصلا عاشقی یعنی همین بیت صائب جان تبریزی از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان؟ کافرست آن که تو را بیند و بی دین نشود 💔
قلـبِ عـاشق می‌تپد، تنهـا بـرای یک نفر بـاید از عـالَـم بُـرید و مانـد، پای یک نفر گاه از آیینـه هـم، باید فـراری بـود و دید عکسِ خود را بینِ قابِ چشمهای یک نفر مثلِ کوهِ برف، در بهمن نباید سُست بـود دل فقط باید بـریـزد بـا صدای یک نفر آرزوهـای محـالِ دیگـران بـایـد شـد و مستـجابِ ربّنــاهـای دعــای یک نفـر روی هر بـامی نباید رفت، از پـرواز گفت بـال باید جـَلـد باشد؛ در هوای یک نفر
قصه اي ازجنس يك پرواز ميخواهد دلم داستان كوچِ بي آغاز ميخواهد دلم رفتن و رفتن بدون لحظه ای صبرو درنگ پركشيدن، بالهای باز ميخواهد دلم خوش به حال قاصدك، بی بال بالا ميرود همچو او رقصيدنی بی ساز ميخواهد دلم
در حسرت یڪ جرعه ی لبهای توام هم قافیه ی شعر و غزل های توام عمريست ڪه در حسرت ديدار رُخت مجنونِ دل افگارم و شيداى توام جان داده ام از دورى رويت هيهات محتاجِ دمِ گرمِ مسيحاى تو ام امروز چو ديروز به غم شد سپرى دلواپسِ محنت كش فرداى تو ام هجران تو سخت است خدا ميداند عمريست ڪه در وصل تمناى تو ام اشك است كه از چشم ترم مى آيد بر ما نظرى،خاك ڪف پاى تو ام مهدى خداپرست