eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس مدیون کام خشک تو دریاست عباس گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است. اما به باطن مادرت زهراست عباس پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل دلگرم نامت زینب کبراست عباس یک رکن عاشورا اگر نام حسین است نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس بر ارمنی‌ها هم کراماتت رسیده لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس بابُ الحوائج منسبی شایسته‌ی توست محشر دخیلت دست‌های ماست عباس شرمنده‌ی لب‌های تو آب فرات است کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس اهل حرم در انتظار تو نشستند دیدند که در علقمه غوغاست عباس دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا داغ غم تو از رخش گویاست عباس آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد یعنی که افتاده دگر از پاست عباس گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم بی تو حسین فاطمه تنهاست، عباس گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور شام غریبان بی تو واویلاست عباس شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و لبهاش مثل خشکی صحراست عباس من با سکینه از تو و قولت چه گویم حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس… «رضا رسول زاده»
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست ، کم خرید قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید
می، کمی داشت ولی داشت سبو برمیگشت مشک او پاره شد و آب، به جو برمیگشت شور افتاد دل خواهر او در خیمه کاش حالا که شده وقت وضو برمیگشت رضا دین پرور 🥀😭
🏴 چند بیتی تقدیم به سقای تشنه‌لبِ حرم سیدالشهدا علیه‌السلام... به امید گوشه‌چشمی... از خود صبح مهیای خروشیدن بود علمش بر سر دوش و زرهش بر تن بود یک به یک بال گشودند همه یاران و... چشم سقای حرم، ابر پر از باران و... جان به لب داشت علمدار تمنا می‌کرد عاقبت عشق دری هم سوی او وا می‌کرد ناگهان خیمه به خیمه همه‌جا غوغا شد گره از کار علمدار حرم هم وا شد اذن داده‌ست امامش که رود ماه حرم تا شود مرهم اشک و عطش و آه حرم گفت: جانم به فدایت که چنین بی‌تابی بهر لب‌های ترک‌خورده بیاور آبی برو ای ماه! برو دست خدا همراهت! ای یدالله! برو دست خدا همراهت! می‌روی از حرم و... مشک و علم در دستت مشک نه، نبض دل اهل حرم در دستت می‌روی و همۀ دشت هوالحق گویان دیدنی‌تر شده شمشیر دو دم در دستت چشم امید تو و... دیدۀ بی‌تاب حرم... کارِ عشق است گره خورده به هم در دستت مشکِ سیراب که دیده لب عطشان تو را به جوانمردی تو خورده قسم در دستت تشنه‌لب، جان به لبِ آب فرات آوردی دست در دستِ وفا آب حیات آوردی چه شد اما که دل علقمه ناگاه گرفت چه کسی بر تو علمدار حرم! راه گرفت نابرابرتر از این جنگ ندیده‌ست کسی فرصت رزم ز تو دشمن بدخواه گرفت دست تو زودتر آهنگ رهایی سر داد دست تو بال شد و سیر الی الله گرفت تیر آنقدر شتابان به دل مشک نشست از لب تشنۀ تو فرصت یک آه گرفت آه از فرق تو و سجدۀ خونین عمود آسمان ناله برآورد رخ ماه گرفت! کیست تا علقمه از سمت حرم می‌آید کیست از سمت حرم با قد خم می‌آید خم شده سورۀ دستان تو را می‌بوسد مصحف غیرت و ایمان تو را می‌بوسد آمده مرهم این دیدۀ بی‌تاب شود آمده با لب خشک، از غم تو آب شود آمده سر بدهد روضۀ آب‌آور را روضۀ غربت فرمانده بی‌لشکر را چه کند بی‌تو لب خشک علی‌اصغر را؟ به که باید بسپارد گل نیلوفر را؟ بعد تو در حرم آل علی غوغایی‌ست هر دلی شعله‌ور از آتش این تنهایی‌ست اشک در چشم حرم روضۀ غربت خواند و... جگر اهل حرم را غم تو سوزاند و... هر دلی بعد تو از غصه تلاطم دارد بی‌تو دشمن به حرم قصد تهاجم دارد موسم بی‌کسی آل رسول است دگر روضه‌خوان دختر زهرای بتول است دگر بعد تو داغ به لب‌های فرات است ببین اشک، گریانِ قتیل‌العبرات است ببین «این شب تار مگر بی‌تو سحر می‌گردد؟» همه گفتند فقط کاش عمو برگردد
مهدی جان ✨ یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را آرام به نام من محتاج بینداز😔 🍃
الزمان آنقدر که از ماه زمین فاصله دارد از محضرتان دورم و قلبم گِله دارد خیره شده چشمم به دعای سحر تو کِی اهل دلی همچو شما نافله دارد عشق تو مرا گوشه نشین کرده به هر جا آواره ی روی تو مگر حوصله دارد برسفره ی اِطعام شما چشم به راهم لطفی به گدایت که امید صِله دارد
امشب گره‌ها، بی دست باز‌ می‌شوند😭😭😭😭
سقای حرم! دوباره برخیز منگر تو به مشک پاره، برخیز این مشک، عمود اگر گذارد اندازه ی اصغر، آب دارد
اللّهم‌صلّ‌علی‌محمّدوآل‌محمّدوعجّل‌فرجهم « زیرِ عَلمت اَمن‌ترین جایِ جهان است » هرکس که اباالفضل ندارد نگران است با بودنِ تو حس نَکنم غربت و غم‌ را چون بیرقِ تو سایه‌یِ رویِ سرِمان است در معرکه تکرارِ علمدارِ حُنینی رفتارِ تو در خیمه چنان مادرتان است مهتابِ حسینی قمرِ اُمِّ بَنینی وَاللّه بیابانِ بلا با تو جَنان است هرگز لَقَبَت حاجتِ اِثبات ندارد «چیزی‌که‌عیان‌است‌چه‌حاجت‌به‌بیان‌است» تو مَرهمِ هر هَمُّ و غمی بابِ‌حوائج بیچاره کسی شد که طبیبش دِگران است با روضه‌یِ تو یار سرآسیمه می‌آید نامِ تو مسیری به سویِ صاحب‌زمان است
آخرین آزمون کشتن چراغ بود❗️ و در آن چادر کسی نبود که آزمون آخر را باخته باشد! کسی نبود که بوی بهشت را نشنیده باشد! اصلا در آن چادر؛ دیگر کسی نمانده بود! همه یک نفر بودند همه از خویش رها شده، و با امام یکی شده بودند! چیزی نداشتند جز او / کسی نبودند جز او / هیچ نبودند و نور بودند همه .... آخرین آزمون اما؛ هنوز ادامه دارد.... در چادری دیگر🔅!
حتی خدا به حرمت دست بریده ات واجب نکرد قنوت نماز را...😭 😭😭
خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می فروخت بالها را می خرید و دستها را می فروخت خواب دیدم آب بی تاب نگاهش مانده بود او نگاهش را به یک فردای زیبا می فروخت مثل باران در صدایش مهربانی غرق بود اشکهایش را به یک لبخند صحرا می فروخت او علم بر دوش با خورشید پیمان بسته بود ماه زیبا را به تاریکی شبها می فروخت گریه می کردند آنشب نخلهای نینوا درکنارکودکی تنها که خرما می فروخت خواب دیدم مشک را بر شانه اش آتش زدند دستهایش در میان رود دریا می فروخت.. لاادری 😔