چه خوش برقی
به چشمِ شب درخشید
چراغم را فروغی تازه بخشید
مخوان
ای جغدِ شب
لالاییِ شوم
که پشتِ پرده
بیدار است خورشید..!
#هوشنگ_ابتهاج
حل شد نفست در نفسم حالا من
باید چه بگویمت شما ،تو،یا من!؟
همسایه ی دیوار به دیوار دلی
یک شهر! ولی فاصله داری تا من
#محمدجواد_منوچهری
من که یک عمر به حقم
نرسیدم ای دوست
باشد از خیر رسیدن
به تو هم میگذرم!
#احسان_انصاری
👌
پیش از اینها عاشقی رسم فراموشی نداشت
شمع محفل تا سحر سودای خاموشی نداشت
.
.
.
هر که در آغوش معشوق خودش خرسند بود
در خیالش نقشهی اشغال آغوشی نداشت
#اصغر عظیمی مهر
حول و حوش ساعتِ پنجِ غروبِ جمعه بود
من به یادت رفته بودم تا همان کوی قرار
پیش خود گفتم که شاید اینچنین با رفتنم
حال دلتنگی کند از لا به لای دل فرار
گوشه گوشه رد پایت مانده بر روی زمین
خاطراتت توی ذهنم می رودهمچون قطار
کم کَمَک نزدیکی آن کوچه ی خلوت شدم
در همین کوچه به من گفتی ندارم جز تو یار !
در همین حال و هوا بودم که دیدم ناگهان
با غریبه توی کوچه می گذشتی هم جوار
تا سر کوچه دَویدم با دو چشم خیس و تَر
اولین تاکسی رسید و من شدم فوری سوار
مرد راننده چو دیده حال من را اینچنین
با محبت او نهاده توی ضبطش یک نوار
شعر "مولانا" ؛ صدای "ناظری" در حال پخش
"در هوایت بی قرارم، بی قرارم، بی قرار "
#علی_قهرمانی
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!
زندگی پشت سرت از تب و تاب افتاده
عاشقی با تو فقط دردسری زیبا بود
بی تو از صورت این عشق نقاب افتاده
بی عشق هیچ فلسفهای در جهان نبود
احساس در "الههی نازِ بنان" نبود
بی شک اگر که خلق نمی شد "گناهِ عشق"
دیگر خدا به فکرِ "شبِ امتحان" نبود
بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم
اندازهی تو هیچ کسی مهربان نبود ...
بےا حالا بِبَر روح و روان و قلب و جانم را
فقط قَدرے، ڪمے آهسته تر آهسته تر لطفا
دانی که چرا خدا تو را داد دو دست
من معتقدم که اندر آن سری هست
یک دست برای انکه خویشتن داری
با دست دگر ز دیگران گیری دست...