eitaa logo
استاد ابوالفضل بهرامپور
2.5هزار دنبال‌کننده
309 عکس
141 ویدیو
3 فایل
کانال رسمی نشر آثار استاد ابوالفضل بهرامپور آدرس پایگاه اطلاع رسانی استاد http://www.bahrampur.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
مشورت.MP3
3.1M
🎵 پادکست صوتی 🔹 در کارهایت اول مشورت کن بعد تصمیم بگیر @abahrampur
05- تمام لحظات زندگی شما ثبت می شود.mp3
2.32M
🎵 پادکست صوتی 🔹 تمام لحظات زندگی تو ثبت و ضبط می شود @abahrampur
صبر و پایداری.MP3
3.45M
🎵 پادکست صوتی 🔹 صبر و استقامت تو را به هدفت می رساند @abahrampur
« و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا أنؤمن کما آمن السفهاء ، الا انّهم هُم السفهاء و لکن لا یعلمون» ترجمه: و چون به آنها گفته شود شما نیز مانند سایر مردم ایمان بیاورید گویند آیا ما هم مانند کم خردان ایمان بیاوریم؟ بدان که آنان خود کم خردند اما نمی دانند . ✍️ مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. یکی دیگر از ویژگی های منافقان ، تحقیر مؤمنان بود که آنها را مردمانی ساده لوح و زودباور می دانستند . این آیه زبان حال آنهاست نه زبان قال ، چرا که جرأت نمی کردند به صراحت راجع به مؤمنان چنین سخنی را بر زبان بیاورند و لذا در آیات بعد می فرماید : وقتی که با مؤمنان برخورد می کردند می گفتند : ما نیز ایمان داریم و تنها در خلوت خویش آنها را تحقیر می کردند . به عبارت دیگر همانطوریکه خداوند از زبان اهل بیت (علیهم السلام ) می گوید : « انّما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً ... » ( دهر - 8 ) که اگر خود گفته بودند ریا می شد ، اینجا هم خدا از زبان منافقان گفته است :« قالوا أنؤمنُ ... » 2. وقتی که به آنان گفته می شود همانطور که مردم ایمان آوردند ، ایمان بیاورید ، در پاسخ می گویند : آیا ما هم مثل سفیهان ایمان بیاوریم ؟ چرا که آنان خود را تافتۀ جدا بافته دانسته و دچار خود بینی شده اند . 3. از نظر منافق ، سفیه کسی است که به دین اسلام ایمان آورده باشد ، امّا از نظر قرآن سفیه کسی است که به خدا و دین کافر شده باشد ، چرا که جهل بر دو گونه است ؛ الف - جهل بسیط که انسان چیزی را نمی داند ولی می داند که نمی داند ( به جهل خود آگاه است ) لذا در صدد یادگیری بر می آید . ب - جهل مرکب است که انسان چیزی را نمی داند و نمی داند که نمی داند . ( به جهل خود جاهل است ) لذا هرگز در صد یادگیری بر نمی آید . خداوند در این آیه جهل مرکب را به آنها نسبت داده و می فرماید : اینان خود سفیهند ولی نمی دانند که سفیه هستند . 4. سفیه کسی است که بسیار را بدهد و کم را بگیرد ، مثل بچه ای که دوچرخه ای را بدهد و توپی را بگیرد . این نوع معامله را سفهی می نامند . منافقان می گویند مؤمنان به خیال اینکه معادی هست ، محرومیت را پذیرفته و بی جهت آزادی خود را با پیروی از شریعت از دست می دهند . پس کسی که دنیای نقدر ا به آخرت خیالی بفروشد ، سفیه است . ( کما آمن السفهاء ) مؤمنان نیز می گویند : منافقی که آخرت با عظمت خود را به دنیایی که اندک و پست است می فروشد ، سفیه و نادان است . اگر آخرتی نباشد ، مؤمن ضرر زیادی نکرده ولی اگر باشد ، منافق زیان بی پایان کرده است . « و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنّا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انّما نحن مستهزئون » ترجمه: و چون با مؤمنان روبه رو شوند گویند : ایمان آورده ایم و چون با یاران شیطانی خود تنها شوند ، گویند ما بی تردید با شما هستیم جز این نیست که ما آنها را به مسخره گرفته ایم . ✍️ مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. از کلمۀ « خَلَوا » چند مطلب به دست می آید ؛ اول - مسلمین در موضع قدرت و منافقین در موضع ضعف بودند که فعالیت غیر علنی و مخفیانه داشتند دوم - منافقین به خلوت پناه می بردند تا با بزرگان خود جلساتی برگزار کنند . سوم - آنها مرکز خاصی برای توطئه داشتند که همۀ نقشه ها در آنجا طرح می شده است . 2. منافقین به یاران خود می گفتند : ما قطعا با شمائیم ( انّا معکم ) ، دلیل این تأکید برای همپالگی های خود ، نشان این است که چون بنیاد نفاق بر کذب و دروغ است ، منافقین در میان هم پیمانان خود نیز مورد اعتماد نبودند و لذا باید حرف خود را با تأکید مطرح کنند . 3. دشمنان اسلام می دانند که منطق اسلام هر عقل سلیمی را قانع می کند و لذا برای جلوگیری از جذب مردم ، به تمسخر و تحریف و تخریب مظاهر و شخصیت های دینی دست می زنند و مسخره می کند تا مردم از آنان سخنی نپذیرند . به استهزاء گرفتن یک شخص به این معنی است که در او هیچ نقطۀ روشن و قابل قبولی وجود ندارد . @abahrampur
«الله یستهزی بهم و یمدّهم فی طغیانهم یعمهون » ترجمه: خداوند آنها را به مسخره می گیرد و فرصت می دهد تا در طغیانشان سرگردان بمانند . ✍️ مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. خدا به نمایندگی مؤمنان ، منافقین را استهزاء می کند و به مسخره می گیرد ، شاید به این جهت باشد که خدا مسخره شدن مؤمنان را عین استهزاء دین و خدا می داند و این پشتیبانی خدا از مژمنان است و از طرفی تهدید مخالفان است که بفهمند آزار مؤمنان به منزلۀ آزار خداوند است . 2. یکی از الطاف خفیّ و پنهانی خدا آن است که انسان را به خاطر گناهی که مرتکب می شود مبتلا می کند که زود بیدار شود و توبه کند ولی لطف خدا از طغیانگران سرکش قطع می شود و به آنها مهلت می دهد تا با خیالی آسوده بر گناهان خود بیافزایند ، چون اگر انسان پس از گناه گوشمالی نبیند ، گمان می کند که نظارت خدا بر اعمال بندگانش دروغ است و لذا جرأت بیشتر بر گناه پیدا می کند . 3. خداوند مهلت می دهد و در طغیان آزاد می گذارد تا به بن بست برسند . آنها زندگی خود را چرخه ای مدار بسته می بینند که خواب و خوراک و تلاش برای خواب و خوراک بهتر صورت می گیرد و به پوچی می رسد و برای زندگی خود تفسیری نمی بیند و ممکن است کارش به خودکشی هم برسد . 4. مدد کردن به کسی به معنای توانایی او را توسعه دادن و نیز مهلت دادن به کسی مدد کردن اوست تا در این فرصت کارش را ادامه بدهد چه خوب باشد و چه بد . پس وقتی که خدا به گناهکار فرصت می دهد و او را فوری مجازات نمی کند ، پس او را در سعادت و شقاوت یاری کرده است . پس اگر در این فرصت ترک گناه کرد ، فرصت سعادت را به دست آورده ولی اگر بر گناهش افزود ، با انتخاب خود شقاوت را کسب نموده است . « اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین » ترجمه: همان کسانند که گمراهی را به بهای هدایت خریدند . پس تجارتشان سود نکرد و هدایت پذیر نبودند . مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. آنها که در برابر هدایت خدا و رسول ایستادگی کردند ، معامله ای زیانبار نمودند . 2. هدایت و ضلالت با یکدیگر آشتی ناپذیرند ، پس اگر کسی یکی را خرید ، دیگری را فروخته و از دست داده است . 3. قرآن داد و ستد هدایت و ضلالت را به معامله ای تشبیه کرده و آن را بسیار زیانبار معرفی نموده است @abahrampur
«مثلهم کمثل الذی استوقد ناراً فلمّا اضائت ما حوله ذهب لله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون » ✍️ مثَل آنان مَثَل کسی است که ( با زحمت ) آتشی بیفروخت و همین که اطراف وی را روشن ساخت ، خدا نورشان را برد و در تاریکی ها رهایشان کرد که نبینند . 💡مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. این آیه و آیات بعدی ، عقیم ماندن توطئه های منافقین را به صورت مثال به تصویر کشیده است که حاکی از سردرگمی و واماندگی آنها در رسیدن به اهدافشان می باشد . 2. دو مثال مطرح گردیده تا ناکامی منافقین را بنمایاند ؛ اول : منافق به شخصی تشبیه شده که در تاریکی های بیابانی گرفتار آمده و نمی تواند قدم از قدم بردارد و برای نجات خود می کوشد و با افروختن آتش می خواهد راه یابد ولی همین که اطراف خود را روشن کرد ، خدا نورش را از بین می برد و در تاریکی می گذارد . از این مثال می توان فهمید که منافق از انواع ترفند ها و نقشه ها استفاده می کند ، ولی تمام تلاشهایش بر باد می رود . دوم : رگبار تندی از آسمان که در آن تاریکی و رعد و برق است که در ذیل آیه بعد آمده است و فرق آن با مثال مذکور در این آیه ذکر می شود . 3. این آیه به مسلمین هشدار می دهد که منافقین از انواع توطئه ها بهره می گیرند و باید بر سر راه آنها مانع ایجاد کرد ، چرا که آنها اهل منطق و حرف حق نیستند تا با منطق و سخن باآنها مواجه گردید . 4. ممکن است کسی بپرسد مگر منافق نوری دارد که خدا آن را از بین می برد ؟ جواب این است که : اول : فکر و اندیشۀ آدمی ، هرچه باشد راهی را که صاحبش برگزیده روشن می کند و او در پرتو حاصل از فکر خود توطئه می چیند و نقشه هایش را به هدف نزدیک می کند . دوم : انسان از چند گونه هدایت علاوه بر وحی مانند غریزی و حسّی برخوردار است و می تواند کارها و اهدافی را دنبال کند ، چنانکه استکبار چنین می کند ، این همان نور ضعیف آتش گونه ای است که به پا می کنند تا در پرتو آن به تدف برسند . « صمٌّ بکمٌ عمیٌ فهم لا یرجعون » ✍️ ترجمه: کرانند و لال هایند و کورانند ، پس ( از گمراهی ) باز نمی گردند . 💡 مطالبی پیرامون آیه ؛ 1. شدّت درماندگی و به بن بست رسیدن منافقان ، به عنوان کور و کر و لال مثال زده شده است . یعنی از ادراکات گوش و زبان و بینایی خویش نیز بهره نمی برند و لذا روزنۀ هدایت آنها بسته شده است و راه برگشت ندارند . 2. وقتی که انسان بینایی و شنوایی خود را از دست بدهد ، ارتباط او با عالم خارج قطع می شود و هرچه دربارۀ واقعیتهای خارجی نفیاً و اثباتاً سخن بگوید ، از خیال و تصوّرات خود سخن گفته است . پس توانایی رجوع به واقعیات ندارند . 3. خداوند به پیامبر اکرم (ص) امر می کند که به منافق به دیدۀ فردی اصلاح پذیر نگاه نکند و با او برخورد مسامحه آمیز نداشته باشد ، بلکه دشمن خطرناک به حساب آورد که قصد متزلزل کردن ارکان رسالت را دارد . @abahrampur
شادی و تفریح.MP3
3.1M
🎵 پادکست صوتی 🔹شادی و تفریح اسلامی @abahrampur