#داستان_شب
🔴صبروحوصلهپيامبر(ص)
روزي حضرت در #مسجد با جماعتي از اصحاب نشسته و مشغول صحبت و گفتگو با آن ها بودند. #كنيزكي از انصار وارد مسجد شد و خود را به پيامبر رساند. #مخفيانه گوشهي عباي آن حضرت را گرفت و كشيد، چون آن حضرت #مطلع شد برخاست و گمان كرد كه آن دختر با ايشان كاري دارد. چون حضرت برخاست كنيز چيزي نگفت، حضرت نيز با او #حرفي نزد و در جاي خود نشست. باز كنيزك گوشهي عباي حضرت را كشيد و آن بزرگوار برخاست، تا #سه دفعه آن كنيز چنين كرد و حضرت برخاست، و در دفعهي چهارم كه حضرت برخاست آن كنيز از پشت عباي حضرت #مقداري بريد و برداشت و روانه شد.
اصحاب از مشاهدهي اين #منظره ناراحت شدند و گفتند: اي كنيزك اين چه كاري بود كه كردي؟ جضرت را سه دفعه بلند كردي و هيچ سخني نگفتي، و آخرش #عباي حضرت را بريدي. چرا اين كار را كردي؟
كنيزك گفت: در خانهي ما #شخصي مريض است، اهل خانه مرا فرستادند كه #پارهاي از عباي پيامبر را ببرم كه آن را به مريض ببندند تا شفا يابد، پس هر بار خواستم مقداري از عباي حضرت را ببرم #حيا كردمو نتوانستم. در مقابل رسول خدا(ص) بدون هيچ #ناراحتيو عصبانيت، كنيزك را بدرقه كرد.
📚اصول كافي/ج۴/باب شكر/ص۲۸۹.
عیدتون مبارک🌹
🌹 @abalfazleeaam
#داستان_شب
🔻اثر #محبت اهل بیت (ع) در لحظه مرگ
💠یکی از چیزهایی که انسان را در «قبر» از #عذاب و ناراحتی نجات می دهد و از همه اعمال کارسازتر است، #محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.
💠حضرت #امام رضا، علیه السلام، فرمود: «از مواردی که به زیارت زائرم می آیم -شب اول قبر اوست».
مرحوم «محدث قمی» در مفاتیح نقل می کند که:
💠#ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از #علما آمد. مرد عالم از او پرسید چگونه در #راحتی بسر می بری حال آنکه باید دچار درد و #عذاب باشی؟
ظالم در پاسخ گفت: تا #دیشب در عذاب می سوختم و #قبرم مملو از آتش بود، ولی از دیشب تاکنون عذاب بطور موقت از #قبرستان برداشته شده. زیرا، حضرت سید الشهداء، علیه السلام، دیشب #سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد! مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این یانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید: «همسر شما چه #اعمال نیکی انجام می داد که امام حسین، علیه السلام، به دیدنش آمده است؟!» مرد #مقداری از اعمال صالح #همسرش را برشمرد که از جمله آنها این بود که او بر #خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. یک عمر زیارت عاشورا می خواند. با این سخن مرد عالم پی برد که چرا امام حسین (ع) در شب اول قبر به دیدن آن زن آمده بود.
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿
📙📘📒منبع : معاد در قرآن؛ ؛ ص140؛ مظاهری، حسین
🖤 @abalfazleeaam
#یـا_اباعبداللـہ_الحـسـیـنــ
بـهـتر ز نشاط هر دو عـالـم
افسردگی از غم حسین است
آداب مـنـاسـک مـحــبـت در
حلقه ی مـاتـمِ #حسین است
ما قوم بہ حج رفته ی عشقیم
میـقاتِ #بلـاست وعده ی ما
#ســــہ روز دیـــگــر تــا
مـاه مـحـرمِ #حـسـین است
#۳_روز_تا_محرم_حسیـن
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حضرت_عشق
@abalfazleeaam
*مثل امشب،شب بیست و یکم،*
*وقتی هوا تاریک شد،امام حسن میگه:*
*بابام همه بچه هاشو جمع کرد،دونه دونه صداشون کرد،باهاشون خداحافظی کرد،براش طعام آوردیم،ولی چیزی نخورد،به دو لب امیرالمؤمنین خیره شدیم،یه وقت این پیشانیِ نورانی شروع کرد به عرق کردن،آقا با دست خودش عرق هارو پاک کرد..گفتم:باباجونم! چرا پریشونی؟فرمود:از رسول اکرم شنیدم،یکی از نشونه های مرگ،عرق کردنِ پیشانیِ..😔*
*امام حسن عرضه داشت،بابا! این چه حرفیِ؟چرا حرف رفتن میزنید؟ مولا فرمود: "يا بُنَيَّ إنّي رَأَيتُ جَدَّكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنامي قَبلَ هذِهِ الكائِنَةِ بِلَيلَةٍ" پسرم! یک شب قبل از این اتفاق پیغمبر رو در خواب دیدم" فَشَكَوتُ إلَيهِ ما أنَا فيهِ مِنَ التَّذَلُّلِ وَالأَذى مِن هذِهِ الامَّةِ "از اینکه این جماعت که خون به جگرم کردند شکایت کردم.پسرم! پیغمبر فرمود:اینهارو نفرین کن" فَقالَ لي: ادعُ عَلَيهِم، فَقُلتُ: اللّهُمَّ أبدِلهُم بي شَرّاً مِنّي و أبدِلني بِهِم خَيراً مِنهُم"*
*گفتم:خدایا! بدتر از من رو بر اینها مسلط کن،من رو به بهتر از اینها برسان...بعد اینجا پیغمبر فرمود: "قَدِ استَجابَ اللّهُ دُعاكَ" علی دعات #مستجاب شد... "سَيَنقُلُكَ إلَينا بَعدَ ثَلاثٍ" پیغمبر فرمود: #سه روز دیگه به ما ملحق میشی..." وقَد مَضَتِ الثَّلاثُ"*
*حسنم! سه روز گذشته،دیگه چیزی نمونده،دیگه دارم میرم کنار پیغمبر،کنار فاطمه،راحت میشم از این مردم..*
*چه کردن با شاه مظلوم مون که دلش از دنیا ومردمش شکسته😭😭*
*محمد حنفیه میگه: مولا اینجا یه نگاهی کرد به حسن و حسین فرود:"حسنم!حسینم! انگار شمارو می بینم؛بعد از من بلاها بر سر شما میاد،ولی #صبر کنید،خدا احکم الحاکمینِ...*
*اینجا به امام حسن و حسین نگاه کرد...اما یه وقت روش رو کرد سمت یک نفر...روش رو کرد سمت امام حسین،فرمود:" يا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهيدُ هذِهِ الامَّةِ" حسین تو شهید این امت هستی💔*
*{زبان حالِ: حسینم این مردمی که بیرون دارن برا من گریه می کنند،تو رو میکشن،همین بچه هایی که هر شب براشون نون و خرما بردم،همین هایی که با ظرف شیر اومدم پشت در خونه،بزرگ میشن..میان کربلاخوبی هام رو جبران میکنن...}😭😭😭😭💔*
*فَعَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَالصَّبرِ عَلى بَلائِهِ حسینم! بر بلا و مصیبت صبر کن،خیلی سختِ ولی صبر کن،خیلی داغ می بینی ولی #صبر کن...*
*خانم زینب تا این حرف هارو شنید دلش لرزید...💔💔😔*
#سه شنبه ها مهمان
حضرت امام سجاد علیه السلام
حضرت امام باقر علیه السلام
حضرت امام صادق علیه السلام
*مثل امشب،شب بیست و یکم،*
*وقتی هوا تاریک شد،امام حسن میگه:*
*بابام همه بچه هاشو جمع کرد،دونه دونه صداشون کرد،باهاشون خداحافظی کرد،براش طعام آوردیم،ولی چیزی نخورد،به دو لب امیرالمؤمنین خیره شدیم،یه وقت این پیشانیِ نورانی شروع کرد به عرق کردن،آقا با دست خودش عرق هارو پاک کرد..گفتم:باباجونم! چرا پریشونی؟فرمود:از رسول اکرم شنیدم،یکی از نشونه های مرگ،عرق کردنِ پیشانیِ..😔*
*امام حسن عرضه داشت،بابا! این چه حرفیِ؟چرا حرف رفتن میزنید؟ مولا فرمود: "يا بُنَيَّ إنّي رَأَيتُ جَدَّكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنامي قَبلَ هذِهِ الكائِنَةِ بِلَيلَةٍ" پسرم! یک شب قبل از این اتفاق پیغمبر رو در خواب دیدم" فَشَكَوتُ إلَيهِ ما أنَا فيهِ مِنَ التَّذَلُّلِ وَالأَذى مِن هذِهِ الامَّةِ "از اینکه این جماعت که خون به جگرم کردند شکایت کردم.پسرم! پیغمبر فرمود:اینهارو نفرین کن" فَقالَ لي: ادعُ عَلَيهِم، فَقُلتُ: اللّهُمَّ أبدِلهُم بي شَرّاً مِنّي و أبدِلني بِهِم خَيراً مِنهُم"*
*گفتم:خدایا! بدتر از من رو بر اینها مسلط کن،من رو به بهتر از اینها برسان...بعد اینجا پیغمبر فرمود: "قَدِ استَجابَ اللّهُ دُعاكَ" علی دعات #مستجاب شد... "سَيَنقُلُكَ إلَينا بَعدَ ثَلاثٍ" پیغمبر فرمود: #سه روز دیگه به ما ملحق میشی..." وقَد مَضَتِ الثَّلاثُ"*
*حسنم! سه روز گذشته،دیگه چیزی نمونده،دیگه دارم میرم کنار پیغمبر،کنار فاطمه،راحت میشم از این مردم..*
*چه کردن با شاه مظلوم مون که دلش از دنیا ومردمش شکسته😭😭*
*محمد حنفیه میگه: مولا اینجا یه نگاهی کرد به حسن و حسین فرود:"حسنم!حسینم! انگار شمارو می بینم؛بعد از من بلاها بر سر شما میاد،ولی #صبر کنید،خدا احکم الحاکمینِ...*
*اینجا به امام حسن و حسین نگاه کرد...اما یه وقت روش رو کرد سمت یک نفر...روش رو کرد سمت امام حسین،فرمود:" يا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهيدُ هذِهِ الامَّةِ" حسین تو شهید این امت هستی💔*
*{زبان حالِ: حسینم این مردمی که بیرون دارن برا من گریه می کنند،تو رو میکشن،همین بچه هایی که هر شب براشون نون و خرما بردم،همین هایی که با ظرف شیر اومدم پشت در خونه،بزرگ میشن..میان کربلاخوبی هام رو جبران میکنن...}😭😭😭😭💔*
*فَعَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَالصَّبرِ عَلى بَلائِهِ حسینم! بر بلا و مصیبت صبر کن،خیلی سختِ ولی صبر کن،خیلی داغ می بینی ولی #صبر کن...*
*خانم زینب تا این حرف هارو شنید دلش لرزید...💔💔😔*