هدایت شده از کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
برشی از کتاب #یادت_باشد:
🌷کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: ع روس خانم مهریه رو #میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
🌷به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با #تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
🌷حمید #خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم #نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه #طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
🌷بعد از خواندن #خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
🌷حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده #دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق #صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر #سلامتی آقای من!
🔺 کتاب سراسر عاشقانه #یادت_باشد رو حتما مطالعه بفرمایید.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم🌺
❤️ @ebrahimh
هدایت شده از
باتبادلات لیستی نازنین زهرابهتروبهتر دیده شوید✅
💢ـــــــــــــــــــــــــــــــ💢
💢ـــــــــــــــــــــــــــــــ💢
1💠 علمدار کربلا
eitaa.com/joinchat/2349137922Ce775ef15c1
ــــــــــ❤️ــــــــــ
2💠 کلیپ انیستا
http://eitaa.com/joinchat/1670578208C7bdfb262ce
ــــــــــ❤️ــــــــــ
3💠آهنگ
eitaa.com/joinchat/3520200726Ccbb723ad3
ــــــــــ❤️ــــــــــ
4💠 کانال احیاء طب و تغذیه اسلامی
eitaa.com/joinchat/1231880192Cdbbc059498
ــــــــــ❤️ــــــــــ
5💠 ترفــــند
eitaa.com/joinchat/377749521C3c047b3c51
ــــــــــ❤️ــــــــــ
6💠 تخفیف های یلدا شگفت انگیز از دست ندید👇
eitaa.com/joinchat/1558839312C1d4eaae1c6
ــــــــــ❤️ــــــــــ
7💠 ارزانترین پوشاک زنانه با کیفیت عالی
eitaa.com/joinchat/3058237459C6c184e27b5
ــــــــــ❤️ــــــــــ
8💠 🍀کلاس #مجــــــردها(⚘اشنایی با مسائل ازدواج و دوران #عقــــد⚘)
eitaa.com/joinchat/449576986C8f151e6898
ــــــــــ❤️ــــــــــ
9💠 آشپزی و ترفندهای خانداری
http://eitaa.com/joinchat/857866244C5c5568a380
ــــــــــ❤️ــــــــــ
10💠موزیک
eitaa.com/joinchat/3520200726Ccbb723ad38
ــــــــــ❤️ــــــــــ
11💠 عاشِقانـھهاے طَلَبِگـ♡ـے
eitaa.com/joinchat/2046623755Ce196d147aa
ــــــــــ❤️ــــــــــ
12💠 شیک پذیرایی کن (مخصوص خانم ها)
eitaa.com/joinchat/2413559834C1d5b7593e1
ــــــــــ❤️ــــــــــ
13💠 ماه علقمه
eitaa.com/joinchat/2669150222C7a6f0e9435
ــــــــــ❤️ــــــــــ
14💠 عاشقانه های حلال
eitaa.com/joinchat/1408696347C0f91ef7b12
ــــــــــ❤️ــــــــــ
15💠 کانال شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان
eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ــــــــــ❤️ــــــــــ
16💠 عطر پاییز (کانالی برای افراد خاص)
eitaa.com/joinchat/210239492C0ed9a1b797
ــــــــــ❤️ــــــــــ
17💠 #نــکـــتــــه هاوپــنـــدها💠🍀
eitaa.com/joinchat/3931963404C21aa8cbf59
ــــــــــ❤️ــــــــــ
18💠 🍀 #استیکر
eitaa.com/joinchat/2280456209C9b5c139c46
ــــــــــ❤️ــــــــــ
19💠 #طـــب_اســـاس زنـــــــدگــــی
eitaa.com/joinchat/2577072130Cec4005dd67
ــــــــــ❤️ــــــــــ
20💠 ایده یلدا
http://eitaa.com/joinchat/797376534C7036bc0506
ــــــــــ❤️ــــــــــ
21💠 😍فروشگاه لباس اســتاتـیرا
eitaa.com/joinchat/2656108568Ce77a96fa69
ــــــــــ❤️ــــــــــ
22💠زیور آلات لاکچری بانو
eitaa.com/joinchat/2072117254C7bc395bf5b
ــــــــــ❤️ــــــــــ
۲۳💠دیجی کالا با تخیفیف یلدا 🛍و جایزه پژو ۲۰۶
eitaa.com/joinchat/1612906512Ceff5bd88d6
ــــــــــ❤️ــــــــــ
۲۴💠تخفیف های ویژه فروشگاه استــاتیـرا
eitaa.com/joinchat/760414239Cb25e2263b4
ــــــــــ❤️ــــــــــ
۲۵💠ادمین میشم و تبلیغات انجام میدم:
لباس مجلسی مانتو و پالتو و ست بافت زن و شوهری
http://eitaa.com/joinchat/1792999453C4330e30b14
ــــــــــ❤️ــــــــــ
۲۶💠#کـلــــیـــدهــــــای_تــــــربیتـــــی
http://eitaa.com/joinchat/777256976Ca82dd35648
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
⏳📥شرکت درتبادلات لیستی نازنین زهرا📤⌛️
@tabadoln @tabadoln
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅✅✅✅👍😘📤📥
. #داستان_شب
*از #دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ #علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک #مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد #توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا #محل منکرات بوده ولی یکی از #فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از #طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد #ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که #غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و #توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. #روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به #مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت #اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا #حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین #گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این #قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از #تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم #چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به #پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید #چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و #دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی #غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک #آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه #یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به #داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به #آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن #بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به #سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، #یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را #ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : #پناه بر خدا.
من طالب# علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش #خجالت کشید و پشیمان شد و #استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود #سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در #حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست #بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از #درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک# زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه #صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را #جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو #متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : #نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من# پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که #شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک #عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن #خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده #تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای #بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : #بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش #مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به #عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش #راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد #نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از #زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که #واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی# میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و #بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به #گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این #نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی #همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را #ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل #چیز بهتری به او #عطا میکند.*
*توبه تولدی دوباره*
🖤 @abalfazleeaam