eitaa logo
❤️اباالفضلی‌ام‌افتخارمه❤️
1.3هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
179 فایل
اَلسّلامُ عَلیک یاأبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ یابْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ 🌺اینستاگرام https://instagram.com/abalfazleeaam?igshid=je9syv0r6w83 ارتباط باادمین👇تبادل @yadeshbekheyrkarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب : 🌷کناره سفره نشستیم عاقد پرسید: ع روس خانم مهریه رو که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ 🌷به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، 🌷حمید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه 🌷بعد از خواندن عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 🌷حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده حمید چرخاندم و داخل صندوق که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر آقای من! 🔺 کتاب سراسر عاشقانه رو حتما مطالعه بفرمایید. 🌺 ❤️ @ebrahimh
هدایت شده از 
باتبادلات لیستی نازنین زهرابهتروبهتر دیده شوید✅ 💢ـــــــــــــــــــــــــــــــ💢 💢ـــــــــــــــــــــــــــــــ💢 1💠 علمدار کربلا eitaa.com/joinchat/2349137922Ce775ef15c1 ــــــــــ❤️ــــــــــ 2💠 کلیپ انیستا http://eitaa.com/joinchat/1670578208C7bdfb262ce ــــــــــ❤️ــــــــــ 3💠آهنگ eitaa.com/joinchat/3520200726Ccbb723ad3 ــــــــــ❤️ــــــــــ 4💠 کانال احیاء طب و تغذیه اسلامی eitaa.com/joinchat/1231880192Cdbbc059498 ــــــــــ❤️ــــــــــ 5💠 ترفــــند eitaa.com/joinchat/377749521C3c047b3c51 ــــــــــ❤️ــــــــــ 6💠 تخفیف های یلدا شگفت انگیز از دست ندید👇 eitaa.com/joinchat/1558839312C1d4eaae1c6 ــــــــــ❤️ــــــــــ 7💠 ارزانترین پوشاک زنانه با کیفیت عالی eitaa.com/joinchat/3058237459C6c184e27b5 ــــــــــ❤️ــــــــــ 8💠 🍀کلاس (⚘اشنایی با مسائل ازدواج و دوران ⚘) eitaa.com/joinchat/449576986C8f151e6898 ــــــــــ❤️ــــــــــ 9💠 آشپزی و ترفندهای خانداری http://eitaa.com/joinchat/857866244C5c5568a380 ــــــــــ❤️ــــــــــ 10💠موزیک eitaa.com/joinchat/3520200726Ccbb723ad38 ــــــــــ❤️ــــــــــ 11💠 عاشِقانـھ‌هاے طَلَبِگـ♡ـے eitaa.com/joinchat/2046623755Ce196d147aa ــــــــــ❤️ــــــــــ 12💠 شیک پذیرایی کن (مخصوص خانم ها) eitaa.com/joinchat/2413559834C1d5b7593e1 ــــــــــ❤️ــــــــــ 13💠 ماه علقمه eitaa.com/joinchat/2669150222C7a6f0e9435 ــــــــــ❤️ــــــــــ 14💠 عاشقانه های حلال eitaa.com/joinchat/1408696347C0f91ef7b12 ــــــــــ❤️ــــــــــ 15💠 کانال شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ــــــــــ❤️ــــــــــ 16💠 عطر پاییز (کانالی برای افراد خاص) eitaa.com/joinchat/210239492C0ed9a1b797 ــــــــــ❤️ــــــــــ 17💠 هاوپــنـــدها💠🍀 eitaa.com/joinchat/3931963404C21aa8cbf59 ــــــــــ❤️ــــــــــ 18💠 🍀 eitaa.com/joinchat/2280456209C9b5c139c46 ــــــــــ❤️ــــــــــ 19💠 زنـــــــدگــــی eitaa.com/joinchat/2577072130Cec4005dd67 ــــــــــ❤️ــــــــــ 20💠 ایده یلدا http://eitaa.com/joinchat/797376534C7036bc0506 ــــــــــ❤️ــــــــــ 21💠 😍فروشگاه لباس اســتاتـیرا eitaa.com/joinchat/2656108568Ce77a96fa69 ــــــــــ❤️ــــــــــ 22💠زیور آلات لاکچری بانو eitaa.com/joinchat/2072117254C7bc395bf5b ــــــــــ❤️ــــــــــ ۲۳💠دیجی کالا با تخیفیف یلدا 🛍و جایزه پژو ۲۰۶ eitaa.com/joinchat/1612906512Ceff5bd88d6 ــــــــــ❤️ــــــــــ ۲۴💠تخفیف های ویژه فروشگاه استــاتیـرا eitaa.com/joinchat/760414239Cb25e2263b4 ــــــــــ❤️ــــــــــ ۲۵💠ادمین میشم و تبلیغات انجام میدم: لباس مجلسی مانتو و پالتو و ست بافت زن و شوهری http://eitaa.com/joinchat/1792999453C4330e30b14 ــــــــــ❤️ــــــــــ ۲۶💠 http://eitaa.com/joinchat/777256976Ca82dd35648 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ⏳📥شرکت درتبادلات لیستی نازنین زهرا📤⌛️ @tabadoln @tabadoln ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅✅✅✅👍😘📤📥
. *از بادمجان تا ازدواج💍* ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸 *شیخ طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.* علت نامگذاری آن به مسجد بدین سبب هست که آنجا قبلا منکرات بوده ولی یکی از مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد. یکی از ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد بود. دو روز بر او گذشته بود که نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و مالی برای خرید غذا هم نداشت. سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به نزدیک شده است با خودش فکر کرد او اکنون در حالت قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا دزدی در حد نیازش جایز هست. بنابراین دزدی بهترین راه بود. شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از آن در جریان هستم و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری. این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید دید تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست اما بوی مطبوع از آن خانه میامد. وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک ربا او را به طرف خودش جذب کرد. این خانه طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به حیاط پرید. فورا خودش را به رساند سر دیگ را برداشت دید در آن های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، گازی از آن گرفت تا می خواست آن را عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. باخودش گفت : بر خدا. من طالب# علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟ از کار خودش کشید و پشیمان شد و کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود بازگشت وارد مسجد شد و در درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست استاد چه می گوید وقتی استاد از فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. یک# زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه هایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را او نیافت. صدایش زد و گفت : تو هستی ؟ جوان گفت نه شیخ گفت : زن بگیری؟ جوان خاموش ماند. شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟ جوان : پاسخ داد به خداوند که من# پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟ شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است. اکنون آمده ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ جوان گفت : و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش بود. عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر. دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش کرد. وقتی وارد منزلش شد از چهره اش برداشت. جوان از و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که شده بود زن از او پرسید : چیزی# میل داری برای خوردن؟ گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟ مرد به افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد. زن گفت : *این امانت داری و تقوای توست.* *از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.* *کسی که بخاطر خدا چیزی را کند و تقوا پیشه نماید* *خداوند تعالی در مقابل بهتری به او میکند.* *توبه تولدی دوباره* 🖤 @abalfazleeaam