eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
50.8هزار دنبال‌کننده
901 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت شانزدهم فصل پنجم) 🔸تنها چیزی که در ذهن من مرور شد این بود که کاش برنمیگشتم. تمام آن محیط و ترس و خوف و سیاهی و زیبایی هایش را دوست دارم. وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم که شاید بیرون شدم از آنجا! هفت سال گذشته است اما هنوز نمیتوانم بپذیرم در این دنیا هستم آن طرف خیلی زیباتر است. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qrcsuue 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: شانزدهم عنوان: فراز آن بیابان مهمان: آقای سید حجت امیرواقفی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/hqqn290 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3483 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc36d3b5 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=613509 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
💠 قابل توجه بینندگان عزیز برنامه و همراهان بیناضمیر: 🔸 زمان پخش برنامه و نحوه و ساعت بازپخش آن، توسط مدیران سیما و شبکه تعیین می‌گردد، نه توسط جناب آقای موزون و یا سایر عوامل برنامه لذا «لطفا» در این زمینه سؤال نفرمایید و پیشنهادات و انتقادات خود را فقط از طریق روابط عمومی سیما با شماره تماس (۱۶۲ تهران) و (۰۲۱۱۶۲ شهرستان‌ها) مطرح نمایید. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفدهم فصل پنجم) 🔸شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود سفارش یک مشتری دیر شده بود با عجله کارهایم را انجام می‌دادم. در راه تصادف کردم و به زمین افتادم از گوشهایم خون می آمد. پزشک به مادرم گفت: سبحان علائم حیاتی کمی دارد و ممکن است بعد از عمل به هوش نیاید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/bwy535n 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفدهم فصل پنجم) 🔸 می‌دیدم که چه کسانی به ملاقات من می‌آمدند و دست به دامن خداوند می‌شدند. برادرم همه ی آرزوهایش را رها کرد و شروع کرد به امید دادن به جسم من؛ مادرم به حرم امام رضا (علیه السلام) می‌رفت و شمع روشن می‌کرد. من در مسیر به سمت بالا رفتن بودم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/iclk7m7 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفدهم فصل پنجم) 🔸 مبهوت بودم که در چه مسیری هستم! نظاره‌گر رنگ‌ها بودم حس من می‌گفت: به زیباترین جایی میروی که در دنیا وجود دارد، یک هاله ی سبز رنگ با صدای خیلی زیبا با من صحبت میکرد می‌گفت: می‌خواهی برگردی؟ گفتم می‌خواهم برگردم! دلم برای مادرم تنگ شده بود احساس میکردم یک نفر منتظر من است ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qfplct1 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفدهم فصل پنجم) 🔸به من گفت: از تو سه چیز میخواهم؛ قدر مادرت را بدان، قدر خانواده ات را بدان و نماز بخوان. همین را گفت و احساس کردم به سمت پایین سرازیر شدم به سمت جسمم سقوط کردم، هاله ی سبز رنگ را گوشه دیوار می‌دیدم کم کم رفت و از من فاصله گرفت انگار خداحافظی کرد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gkm30s9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: هفدهم عنوان: دوباره تولد مهمان: آقای سید سبحان حسینی نژاد تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/yyenh76 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3484 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc3b5e7c 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=613601 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 خیلی ناراحت بودم راضی به مرگ بودم، به خانه برمی گشتم سرعت ماشینم خیلی زیاد بود و داشتم ناشکری میکردم در همین فکرها بودم نمیدانم چه اتفاقی افتاد فقط یک صدای انفجار وحشتناک شنیدم و من همانجا از هوش رفتم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/ksi709y 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸تمام دنده های من شکسته بود، ریه سوراخ شده بود، تورم مغزی، گفته بودند دوام نمی‌آورد و قطع امید کرده بودند. من را به آی سی یو انتقال دادند بدن خودم را روی تخت دیدم، تمام شکستگی های داخل بدنم را می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ltx3jdx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 خیلی برایم جالب بود گفتم نهایتا تمام شد و من به آن دنیا میروم خیلی برایم عادی بود. تمام اطلاعاتی که در دنیا داشتم را با خود برده بودم، خیلی برای من جالب بود داخل سقف را دیدم که بالای سر تخت من یک خرابی داخل سقف بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rqe8op3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸هیچ جای بدن من قادر به حرکت نبود که بخواهم سقف را ببینم بدنم روی تخت بود و روحم زیر تخت بود هر چیزی که داخل سقف بود کانال کشی و غیره را می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/igjs9rl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 احساس کردم دو نفر آمدند دست روی شانه هایم گذاشتند و به سرعت به سمت پایین رفتم، من را روی تخته سنگی بستند نمی‌توانستم حرکت کنم خیلی وحشت کردم فهمیدم بخاطر ناشکری هایی که کرده بودم محکوم به عذاب هستم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qzy90le 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸عاجزانه از خدا خواستم که عذاب را از من بردارد. زمان طولانی طی شد گفتم مگر همه چیز دست خودت نیست چرا من را در زمان پیامبران نیافریدی؟! که مرا هدایت کنند وقتی این را گفتم عذاب از من برداشته شد، به داخل کلبه ای رفتم که برای زمان حضرت بنیامین بود، فهمیدم زندگی در آن دوران خیلی سخت بوده ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qig23p9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هجدهم فصل پنجم) 🔸 گفتم خدایا من که این زمان را ندیده بودم و آگاهی نداشتم نمی‌دانستم پیامبر چه سختی هایی باید بکشد، از ته دل پشیمان شدم و گفتم خدایا توبه، اشتباه کردم این حرف را زدم. من تحت هر شرایطی ترجیح دادم در این عصر باشم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/svv1201 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: هجدهم عنوان: درون سقف ها مهمان: آقای حامد البرزیان تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/noq3000 ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3485 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc4054a4 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=613767 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💠 دختر فلسطینی در اردوگاه آوارگان، مشغول شانه‌کردنِ موهایش. پدرش نوشته: مهم نیست چه اتفاقی افتاده و یا می‌افتد، دخترم تلاش می‌کند که زیبا باشد. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸با شاگردم می‌خواستیم بریم آرد بخریم من راننده بودم، فرمان از دستم خارج شد و به تیر برق خوردم. یک هفته قبل از این حادثه بر سر اختلافی که با پدرم برایم پیش آمده بود یک‌لگد به سینه ی ایشان زدم؛ تا هفته ی بعد مدام منتظر رخ دادن اتفاقی بد بودم انگار به من الهام شده بود که چوب خدا صدا ندارد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/euw8u93 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸 وقتی آمبولانس من را به بیمارستان رساند اولین چیزی که دیدم فریاد مادرم بود. وقتی به من آمپول زدند به کما رفتم. صحنه ای دیدم که برایم قابل باور نبود، جسم خودم را می‌دیدم، پدربزرگم که چند سال پیش فوت شده بودند هم کنار من بودند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/eje1469 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸کودکی بود که من در کمیته امداد حامی او شده بودم، قبلا هیچوقت از نزدیک آن کودک را ندیده بودم ولی آنجا وقتی او را دیدم کمی آرام شدم مثل اینکه آبی روی آتش بریزید. من از سنین چهار پنج سالگی همیشه هیئت میرفتم آنجا فقط امیدم این بود که حضرت ابالفضل (علیه السلام) به کمک من می‌آیند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/gvl0i31 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸 میلاد حضرت ابالفضل (علیه السلام بود) مادرم تمام لباسهای من را به هیئت برده بود، خودم آنجا حاضر بودم. همان شب بود که حضرت را دیدم انگار برای برگشتن من به دنیا واسطه شدند، گفتند: این جوان برای ما زیاد گریه کرده .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xagdyfo 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت نوزدهم فصل پنجم) 🔸از بالا می‌دیدم که دارم به جسم خودم میرسم. به بیمارستان آمدم و یکباره انگشت دست چپم تکان خورد. وقتی من بیمارستان بودم پدرم آنقدر پیاده راه رفته بود که نمی‌توانست کفش بپوشد، امیدوارم پدرم من را از ته دل ببخشد و خدا هم من را ببخشد ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/kbsy0r5 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links