eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن عباسی ولدی
📌سؤال: انتخاب نادرستی کرده‌ام و حالا دو دختر دارم. زندگی یا طلاق؟ دوازده سال است که ازدواج کرده‌
🍃صبر برای خدا🍃 ❎البتّه تحمّل زندگی فقط برای بچّه‌ها، کشش محدودی دارد. اگر می‌خواهید ظرفیت قابل توجّهی در شما ایجاد شود، به وظیفه‌ای که خداوند در مقابل فرزندان بر دوشتان نهاده، توجّه کرده،برای خدا تحمّل کنید. ✅در این صورت، صبر شما چند برابر خواهد شد؛ زیرا با تحمّل بددهنی‌های همسرتان، احساس رشد می‌کنید. شما به شدّت، نیازمند تغییر دادن نوع نگاهتان به زندگی هستید. در این صورت است که زندگی با وجود تمام ناملایمات، به کامتان شیرین خواهد شد. 📌‼️به داستانی که در ادامه می‌آید، خوب دقّت کنید. تمام آنچه در این نکته باید به شما منتقل شود، در این داستان هست. مرحوم سیّد هاشم حدّاد(ره)از عرفای بزرگ معاصر و از شاگردان مرحوم آیة الله سیّد علی قاضی(ره)است. ایشان به واسطۀ تنگی معیشت، به مدّت دوازده سال در خانۀ مادرزن خویش زندگی می‌کرد. مادرزن ایشان به دلیل فقر او، رفتار بسیار بد و آزار دهنده‌ای با وی داشت. آقا سیّد هاشم می‌فرمود: چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیّت‌های قولی و روحی اُمّ الزوجه به من، به حدّ نهایت رسیده است واز شما می‌خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم. مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟ عرض کردم: آری. فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟ عرض کردم: آری. فرمودند: ابداً راه طلاق نداری. برو صبر پیشه کن. تربیت تو به دست مادرزنت می‌باشد. من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی، ابداً تخطّی و تجاوز نمی‌کردم و آنچه این مادرزن بر مصائب ما می‌افزود، تحمّل می‌نمودم تا این که یک شب تابستانی، خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم. داخل اتاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده‌ام، شروع کرد به ناسزا گفتن و فحش دادن و همین طور با این کلمات، مرا مخاطب قرار دادن. من هم یک‌سره رفتم پشت بام تا در آن جا بیفتم؛ ولی این زن، صدای خود را بلند کرد، به طوری که نه تنها من، بلکه همسایگان هم می‌شنیدند و به من، سبّ و شتم و ناسزا گفت. گفت و گفت و همین طور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد؛ ولی بدون این که به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم، از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم، بدون هدفی و مقصودی. همین طور داشتم می‌رفتم، در این حال، ناگهان دیدم من دو تا شدم. یکی، سیّد هاشمی است که مادرزن به او تعدّی می‌کرده و سبّ و شتم می‌گفته، و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرّد و محیط می‌باشم و ابداً فحش‌های او به من نرسیده و اصلاً به این سیّد هاشم، فحش نمی‌داده و مرا سبّ و شتم نمی‌نمود. در این حال، برایم منکشف شد که این حالِ بسیار خوب و سرور آفرین و شادی‌زا، فقط در اثر تحمّل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من، فتحِ باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمّل اذیت‌های مادرزن نمی‌نمودم، تا ابد همان سیّد هاشمِ محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمد لله که الآن این سیّد هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم. فوراً از آن جا به خانه باز گشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم: «مبادا تو خیال کنی من الآن از آن گفتارت ناراحتم. از این پس، هر چه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد». 💟شما هم اگر نوع نگاهتان را به اخلاق همسرتان عوض کنید، دیگر تا این اندازه، افسرده‌خاطر نمی‌‌شوید. اگر بدانید و احساس کنید که تحمّل زندگی برای خدا، شما را به مقصد آفرینش نزدیک می‌کند، به جای غم، نشاط، مهمان وجودتان خواهد شد. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۹۵-۹۳ @abbasivaladi
‌خلاصۀ درس شصت تا شصت و هشتم.pdf
151.8K
درس شصت تا شصت و هشتم ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️ تشکّر از کسایی که واسطۀ رسیدن نعمتا به ما هستن، چه طور باید باشه؟ ⁉️ اصلی‌ترین وظیفۀ ما در برابر اطرافیانمون چیه؟ ⁉️ آیا آدم تو معنویّتم باید قانع باشه؟ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
safhe 019-020(1).mp3
5.79M
صفحه ۱۹-۲۰ آیات ۱۲۰-۱۳۴ روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
015 defa az aghayed ba ayat.mp3
3.42M
۱۵ : دفاع از عقاید با آیات قرآن روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
016 melak moafaghiyat.mp3
3.67M
۱۶ : ملاک موفقیت روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃بنده خوشبخت خدا این روزها دلم بارانی است آسمان دلم ابری است و بنای باز شدن هم ندارد. شبیه تو شدن کار من هست یا نیست؟ وقتی به این سؤال فکر می‌کنم دلم بارانی‌تر می‌شود. به گذشته تا امروز که نگاه می‌کنم وسوسه‌ای به سراغم می‌آید و می‌گوید: کار تو نیست. می‌دانم وسوسه است ولی دلم را به آشوب می‌کشد. به تو که فکر می‌کنم و مهربانی بی‌انتهایت می‌گویم: کار من هست. می‌دانم که سرچشمۀ این فکر دریای رحمت و مهربانی توست ولی چه کار کنم وقتی که فریاد آن وسوسه بر آهنگ دل‌نشین این فکر غالب می‌شود؟ این روزها که دلم بیشتر برایت تنگ می‌شود صدای آهنگ طرب‌انگیز آن فکر بیشتر شده. من دل‌تنگی برای تو را برای خودم آرامش‌بخش‌ترین نشانه می‌دانم. نشانه‌ای که به من می‌گوید تو هم دلت برای من تنگ است و این یعنی هنوز امید هست؛ نه کم، خیلی زیاد و حتّی می‌گوید شاید شباهتی هم حاصل شده باشد زیرا دل‌تنگی برای کسی که هیچ شباهتی میان من و او نیست بعید است که معنایی داشته باشد. چه قدر آرام می‌شوم وقتی به احتمال این شباهت فکر می‌کنم. این روزها برای من «شاید کمی شبیه تو شده باشم» حکم نوش دارو را دارد، ولی پیش از مرگم. من می‌خواهم شبیه تو باشم. تو فقط وقتی احساس خوشبختی می‌کنی که در مسیر بندگی باشی، آن هم بنگی خدا. هیچ کسی از نگاه تو خوشبخت نیست مگر آن که جادۀ زندگی‌اش او را به سوی خدا ببرد و بدبخت از نگاه تو کسی است که فرصت زندگی بیابد و راهش به خدا منتهی نشود. خوشبخت از نگاه تو شاید بدبخت از نگاه من باشد و کسی که تو او را بدبخت می‌خوانی شاید از نگاه من خوشبخت باشد. می‌ترسم احساس خوشبختی کنم شاید تو مرا بدبخت بدانی حتّی می‌ترسم احساس بدبختی کنم شاید تو مرا خوشبخت بدانی حالا که می‌خواهم شبیه تو باشم از همین امروز زندگی را زیر ذرّه‌بین می‌برم هر گاه در مسیر بندگی بودم، خدا را شکر می‌کنم برای خوشبختی و هر گاه از مسیر بندگی بیرون رفتم به خدا پناه می‌برم از بدبختی. به خودم تلقین می‌کنم تا یادم بماند خوشبختی، فقط باخدایی است و بدبختی، فقط بی‌خدایی. شبت بخیر بندۀ خوشبخت خدا! @abbasivaladi
‍ ✅ آثار محبت 📌2️⃣ ایجاد روحیّۀ تبعیت ❇️‌ به صورت طبیعی، وقتی کسی دوستدار دیگری شد، روحیۀ اطاعت در او ایجاد می‌شود. امام خوبی‌ها، صادق آل محمّد علیه‌السلام از کسی که ادّعای محبّت دارد و تبعیت نمی‌کند، اظهار تعجّب می‌کند آن جا که می‌فرماید: 🌷تُعْصِی الْاِلهَ وَ اَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ؟ هذا لَعَمْری فِی الْفِعالِ بَدیعُ. لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقاًَ لَأطَعْتَهُ. اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یحِبُّ مُطیعُ. خدا را نافرمانی می‌کنی و در همان حال، اظهار دوستی او می‌کنی؟ به جان خودم که این، رفتاری شگفت است. اگر در دوستی خود، راست‌گفتار بودی، اطاعتش می‌کردی؛ زیرا که دوستدار ، مطیع کسی است که او را دوست بدارد.🌷 ⬆️وقتی صداقت، نشانۀ محبّت معرّفی می‌شود، باید فهمید محبّت، خود به خود، اطاعت را به دنبال می‌آورَد. 📚من دیگرما، کتاب دوم،ص۴۴ @abbasivaladi
🍃خدایی ترین بنده روی زمین دلم از خودم گرفته بیشتر از آنی که بتوانم تاب بیاورم. دلم از خودم گرفته می‌خواهم «خود»م را نابود کنم. دلم از خودم گرفته باید فکری به حال «خود»م کنم. دلم از خودم گرفته با وجود این «خود»، شباهت به تو ممکن نیست. دلم از خودم گرفته هر وقت خواستم شبیه تو شوم همین «خود» آمد و نگذاشت و گفت: «خود»ت باش؛ نه او. من باید شبیه تو می‌شدم تا به خدا می‌رسیدم و اگر به خدا نرسم همۀ آمدنم در این دنیا می‌شود بیهوده. بیهوده‌ها جایی جز جهنّم ندارند. «خود»م دارد مرا جهنّمی می‌کند من، این را تازه فهمیده‌ام. دلم از خودم گرفته. «خود»م اصرار دارد که به او اعتماد داشته باشم هر چه گفت، بگویم چشم آقا! تو به «خود«ت اعتماد نمی‌کنی تنها به خدا اعتماد داری، فقط خدا. هر چه او بگوید، می‌گویی چشم. اگر من هم بخواهم شبیه تو شوم دیگر از «خود»م نباید اطاعت کنم این کابوس وحشتناک «خود»ی است که هستی‌اش در اطاعت من از اوست. دلم از خودم گرفته. مرا از «خود»م رها کن. تا وقتی که من هستم و این «خود» در شبیه شدن به تو به جایی نمی‌رسم. تو از خدا می‌خواهی چشم بر هم زدنی تو را به «خود»ت وانگذارد ولی «خود»م از من می‌خواهد لحظه‌ای او را رها نکنم. کاش می‌شد چشم بر هم زدنی از «خود»م رها می‌شدم و دستم را می‌رساندم به دست تو آن وقت دیگر این «خود»ِ از خدا بی‌خبر هر چه التماس می‌کرد گوشم را بدهکار حرف‌هایش نمی‌کردم. من احتیاج دارم به یک لحظه از «خود» رها شدن و به چشم بر هم زدنی دست در دست تو گذاشتن. این لحظه و این چشم بر هم زدن کی خواهد رسید آقا؟! می‌ترسم، می‌ترسم آخرش دیر شود. امیدم به توست و نگاه مهربانت. زودتر برسان آن لحظه را! شبت بخیر خدایی‌ترین بندۀ روی زمین! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#مهارتهای_انتخاب_همسر 🔴 گفت و گوی خواستگاری ◀️ #پرسش‌های_خواستگاری ▶️ 📝 تا الآن نکات مختلفی را
🔴 گفت و گوی خواستگاری ◀️ ▶️ 🖊در قسمت قبل اولین بخش از نمونه پرسش‌های خواستگاری رو براتون گذاشتیم. قبل از اینکه ادامه این پرسش ها رو بخونید یه بار دیگه نکاتی رو که توی قسمت قبل درباره پرسش های خواستگاری گفتیم، بخونید. (همین پستی که ریپلای زده شده) 🔵 بخش دوم: خانوادۀ همسر 1⃣ از نظر اجتماعی، خانوادۀ شما چه دیدگاه‌ها و دغدغه‌هایی دارند؟ (مثلاً در بارۀ جامعه، مردم، مشکلات اجتماعی، حکومت و...). 2⃣ خانوادۀ شما تا چه اندازه‌ به امور مذهبی پای‌بند هستند؟ 3⃣ اعضای خانوادۀ شما قدیمی، متجدّد یا معمولی هستند؟ 4⃣ افراد خانوادۀ شما، برای درد دل کردن، چه کسی را انتخاب می‌کنند؟خود شما چطور؟ 5⃣ میزان دل‌بستگی شما به پدر و مادرتان، چه اندازه است؟ 6⃣ به کدام یک از اعضای خانواده‌تان علاقۀ بیشتری دارید؟ 7⃣ آیا با اعضای خانواده، دعوا هم می‌کنید؟ بیشتر با چه کسی و بر سر چه مسائلی؟ 8⃣ در مسائل مختلف خانواده؛ به ویژه ازدواج، تا چه اندازه خانواده به شما استقلال می‌دهند؟ 9⃣ تا به حال در چه تصمیماتی، دچار اختلاف با خانواده شده‌اید؟ در هنگام اختلاف، چه اتّفاقی رخ داده است؟ 🔵 بخش سوم: مسائل اقتصادی 1⃣ نظر شما در بارۀ کار کردن همسرتان در خارج از خانه چیست؟ وچه کاری را برای اشتغال یک زن، مناسب می‌دانید؟ 2⃣ تصوّر شما از صرفه‌جویی و قناعت چیست؟ به صورت مصداقی بیان کنید. 3⃣ آیا آمادگی دارید کمبودهای اقتصادی همسر و خانوادۀ او را نادیده‌ بگیرید؟ تا چه اندازه؟ 4⃣ یک زندگی ساده را برای من ترسیم کنید. خانۀ ساده، سفرۀ ساده، اتومبیل ساده، مهمانی ساده و ... . 5⃣ شما سالی چند دست لباس می‌خرید؟ در چه مواقعی احساس می‌کنید باید پوشاک نو بخرید؟ 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۹. ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
safhe 021-021.mp3
2.78M
صفحه ۲۱ آیات ۱۳۵-۱۴۱ روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda