eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دل خوشی معصومه امشب دلم عجیب گره خورده به ضریح حرمی که حرم اهل بیت است تو دوستش داری، همان طوری که پدرانت دوستش دارند. دلم در صحن و سرای بانوی کرامت، در قم پرسه می‌زند و می‌خواهم ایدۀ نقّاشی انتظارم را از بانو بگیرم. گاهی باید بنشینی در خانه و چشم به در بدوزی تا یار بیاید و گاهی هم باید بلند شوی، بار سفر ببندی شهر به شهر و جاده به جاده راه طی کنی تا به یار برسی هر کدام از این انتظارها حال و هوای خودش را دارد. امشب می‌خواهم خواهری را به تصویر بکشم که از مدینه بار سفر بسته و مقصدش طوس است. از وقتی که حرف سفر شده آهنگ تپش قلبش فریاد انتظار را سر می‌دهد. به جاده که افتاده گویی طی کردن هر وجب از این جاده به اندازۀ فرسنگ‌ها طول می‌کشد. خاصیت انتظار این چنینی همین است: وقتی که منتظر باشی و در راه راه بیش از اندازه طولانی می‌شود. من می‌خواهم بانو را در قم بکشم، یعنی در میانه راه وقتی که بیمار است و در راه مانده ولی دلش همچنان دارد راه را طی می‌کند. فاطمه معصومه برای من نماد منتظری است که ننشست بلند شد و حرکت کرد مخاطرۀ سفر را به جان خرید و رنج راه را تاب آورد و اگر چه به یار نرسید؛ ولی تصویری از انتظار کشید که تا همیشه باقی است. ضریح و گلدستۀ بانو به من می‌گوید که منتظر نیستم هر چه قدر نگاه می‌کنم به زندگی‌ام نمی‌توانم شباهتی پیدا کنم میان خودم و بانوی منتظر. من چه قدر به خاطر تو از وطن بریدم و جادۀ خطر را برگزیدم؟ انتظاری که من دارم، انتظار بی‌دردهاست اگر انتظار تو برایم درد سری داشته باشد عطایش را به لقایش خواهم بخشید. من نمی‌دانم چرا در قم، این جمکران است که نماد انتظار توست کسی اگر در حرم بانو، حس منتظرانه نیافت باید زیارتش را از سر بگیرد کسی چه می‌داند شاید اگر تو فرمان بنای جمکران را در جایی دادی که در امتداد حرم بانوست می‌خواستی بگویی راه انتظار تو از حرم بانو می‌گذرد بانو بزرگ معلّم درس انتظار است مایی که انتظار را با نوع بی‌دردسرش دوست داریم بیشتر از نان شب محتاج درس انتظار بانو هستیم. باید یاد بگیرم به خاطر تو حرکت کردن را به خاطر بانو دلم را بزرگ کن تا یاد بگیرم این درس را. شبت بخیر دل‌خوشی معصومه! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ توجّه ‼️ ‼️ ‼️ توجّه ‼️ 💢 دعوت به همکاری برای تصویرگریِ آثار استاد عباسی ولدی 💢 اگه خدا بخواد بعد از چند سال انتظار بالأخره شش کتاب دیگه از مجموعۀ «منِ دیگرِ ما» با موضوع تربیت فرزند، آروم آروم داره آمادۀ چاپ می‌شه. همون طوری که می‌دونید کتابای قبلی این مجموعه همراه با تصویرگری منتشر شده. برای این چند جلدم بنا داریم تصویرگری رو تعطیل نکنیم. 👈 اگه خودتون تصویرگر حرفه‌ای با رویکرد مفهومی هستید بسم الله؛ اگه هم دور و برتون تصویرگر حرفه‌ای می‌شناسید بهمون معرفی کنید. 🔰 چند تا از نمونه کاراتون رو حدّ اکثر تا هفتم تیر ماه به این آدرس برامون بفرستید👇 🍃@modir_abbasivaladi 🍃 ✔️ اگه تأیید شد خبرتون می‌کنیم.
🍃آیتی از خداست معصومه لطف بی انتهاست، معصومه 🍃جلوه‌ای از جمال قرآنی چهره‌ای حق نماست، معصومه . . . 🎉میلاد باسعادت بانوی مهربانی حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) برهمه محبان اهل بیت (علیهم السلام) ، و روز دختر بر همه دختران ایران زمین مبارک و خجسته باد.  @abbasivaladi
🍃حضرت منجی موسی از امروز به طور دعوت شد و بنا بود که سی روز مهمان خاص خدا باشد و از نگاه مردمان به دور. امّا به مهمانی سی روزه، ده روز دیگر اضافه شد. آقا! تو بناست چند سال مهمان ویژۀ خدا باشی و از نگاه ما پنهان؟ نکند بنا بوده زودتر از اینها مهمان نگاهمان شوی امّا خدا مهمانی‌اش را برایت تمدید کرده! کی بناست باقیِ نیامدنت را بر ما ببخشی؟! گوساله‌های سامری در میان ما زیاد شده بیشتر از این شرک را بر ما مپسند! شبت بخیر حضرت منجی! @abbasivaladi
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : نگاهی نو به روایتی مشهور از حضرت امام صادق علیه السلام 👤 💠 @abbasivaladi
😃هُپ😃 🔸این بازی‏ برای کسانی که شمارش 🔢 را یاد گرفته‌اند و مضرب‏ ها ❎را هم تا اندازه‏ای بلدند، مناسب است. 🔹در این بازی، افراد، شروع به شمردن می‏ کنند. ساده‏ ترین شکل این بازی، آن است که وقتی به اعداد زوج⏪ یا فرد◀️ رسیدند، به جای گفتن عدد، «هُپ» بگویند و نفر بعدی هم عدد بعدی را بر زبان بیاورد. 🔸افراد در این بازی، نباید برای گفتن عدد یا هُپ، مکث کنند. مکث، به منزلۀ باخت 😞است. 🔹در شکل‏ های سخت‏ تر🧐 این بازی، باید مضربی از یک عدد مشخّص شود و افراد با رسیدن به آن، «هُپ» بگویند. 🔸مثلاً مضرب سه3⃣، این گونه است: یک، دو، هُپ😃، چهار، پنج، هُپ😃، هفت، هشت، هُپ😃. 🔹تعداد افراد حاضر در بازی👧🧒، نباید مضرب همان عددی باشد که انتخاب شده است؛ زیرا در این صورت، همۀ هُپ‏ ها به افراد مشخّصی می‏ افتد. 🔸مثلاً اگر تعداد افراد، چهار 4⃣نفر باشد و مضرب چهار 4⃣هم انتخاب شود، هُپ گفتن تنها به یک نفر می‏ افتد. 🔹تمرکز داشتن 🧠در سرعت و هماهنگی میان شنوایی👂 و گفتار🗣، دو ثمرۀ این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۰۵ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
محمد مهدی سهل البیع.mp3
1.85M
🔴 محمد مهدی سهل البیع ۵ ساله 🌹 فایلای ضبط شده رو به این آدرس بفرستید: 🍃 @modir_lalaiekhoda 🍃 @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
هلیا کهیلا.mp3
4.36M
و یکم 🔴 هلیا کهیلا ۵ ساله از شهر ری 🌹 فایلای ضبط شده رو به این آدرس بفرستید: 🍃 @modir_lalaiekhoda 🍃 @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سیده حورا محمدی.mp3
6.18M
و دوم 🔴 سیده حورا محمدی ۷ سال و نیمه از تهران 🌹 فایلای ضبط شده رو به این آدرس بفرستید: 🍃 @modir_lalaiekhoda 🍃 @lalaiekhoda
🍃نفس زندگی قصّۀ درد کشیدنت را می‌شود از ذهنم پاک کنی؟ این قصّه دارد زندگی‌ام را بر باد می‌دهد. از هر طرف که به آن نگاه می‌کنم نتیجه‌اش می‌شود جمله‌ای که اگر باورش کنم دیگر نایی برای نفس کشیدن باقی نمی‌ماند. از این پنجره که نگاه می‌کنم تو را می‌بینم که از بی دینی‌هایی که می‌بینی داری درد می‌کشی. آرام و قرار نداری. آه می‌کشی و اشک می‌ریزی. هرکاری از دستت بر می‌آید،‌ دریغ نمی‌کنی. دستت را به دعا بر داشته‌ای و به خدا التماس می‌کنی. حالا به خودم نگاه می‌کنم که درد ندارم. راحت زندگی می‌کنم و دغدغه‌هایی غیر از دین دارم که جا را برای دغدغۀ دین تنگ کرده‌اند. خودم و خودت را که کنار هم می‌گذارم نمی‌توانم قبول کنم چنین خودی عاشق توست. چه طور می‌شود عاشق کسی بود و از همان چیزی که او را به درد می‌آورد به درد نیامد و به خود نپیچید. پس باید قبول کنم که من عاشق تو نیستم. این همان جمله‌ای است که نفس کشیدن را سخت می‌کند. می‌روم سراغ یک پنجرۀ دیگر. باز هم تو داری درد می‌کشی و پشت سر هم آه. برای چه؟ مهم نیست. آنچه اهمّیت دارد درد کشیدن و آه کشیدن توست. در این سو، من هم ایستاده‌ام و دارم تماشا می‌کنم تو را و درد کشیدنت را،‌ تو را و آه کشیدنت را. کمی سکوت می‌کنم شاید صدای شکستن استخوان‌هایم را بشنوم. خبری نیست، دردم نمی‌آید. باز هم خودم را می‌گذارم در کنار تو و آن جملۀ نفس‌گیر را تکرار می‌کنم: من عاشق تو نیستم. مگر می‌شود عاشق باشی و آه معشوق استخوان‌هایت را نشکند؟ پنجره‌های دیگر را رها می‌کنم. من همیشه می‌ترسم از باور این جملۀ ترسناک: من عاشق تو نیستم. این ترس،‌ درد دارد. من درد این ترس را حس می‌کنم. آقا! می‌شود دل به درد این ترس، خوش کنم و با خودم بگویم: فاصله‌ام به عاشق شدن، کمی کمتر از پیش شده؟ بگو می‌توانم، تا کمی آسوده‌تر نفس بکشم. شبت بخیر نفس زندگی! @abbasivaladi