eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥پخش سخنرانی دهه اول استاد 🔆 با موضوع: 👌خانواده هایی که از مشکلات در زندگی گلایه دارند سخنرانی ها را از دست ندهند 💯 📆 از امروز (سه‌شنبه ۹ مردادماه) ⏰بعد از نماز ظهر وعصر 📺 شبکه آفتاب ✅صوت سخنرانی های دهه اول محرم را می‌توانید از این قسمت بشنوید👇👇👇 شب اول محرم هیئت بیت المهدی @abbasivaladi
🍃زائر اربعین حسین دوباره اربعین نزدیک شد و دلم شور افتاد که آیا امسال زائر اربعین می‌شوم یا نه؟ این سؤال را جز تو چه کسی می‌تواند جواب دهد؟ آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشته‌ای یا نه؟ اگر نه،‌ بگو چه کار کنم تا نام مرا بنویسی؟ از بعضی سفرها اگر جا بمانم، شاید دلم بگیرد و ناراحت شوم؛ اما من از جا ماندن از هیچ سفری جز سفر اربعین هراس ندارم. وقتی فکر می‌کنم که نکند اربعین امسال در جایی جز کربلا باشم، از ترس دلم می‌لرزد. آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشته‌ای یا نه؟ دلم شور می‌زند، بی‌قرارم،‌ گاهی در خیالم خودم را در سفر اربعین می‌بینم و لبخند می‌زنم، گاهی می‌بینم جا مانده‌ام و در کنجی افسرده و غمگین، دارم عکس‌های اربعین را مرور می‌کنم و ذره ذره می‌میرم. آقا! نام مرا در دفتر زائران اربعین نوشته‌ای یا نه؟ به دل هراسناکم نگاه کن و نامم را بنویس در دفتر زائران اربعین حسین. شبت بخیر زائر اربعین حسین! @abbasivaladi
▪️آنکه عمری به دعا غنچه لب وا می‌کرد گریه بر غربت و مظلومی بابا می‌کرد ▪️آنچه در معرکه کرب بلا رخ می‌داد شاهدی بود که از خیمه تماشا می‌کرد ▪️مصلحت بود که آنجا به شهادت نرسد ور نه او هم به بر فاطمه مأوا می‌کرد 🏴 شهادت امام چهارم شیعیان، حضرت زین العابدین امام سجاد (علیه السلام) بر عاشقان آن حضرت تسلیت باد. @abbasivaladi
🍃همه دلخوشی‌ام سال چندمی است که اربعین نزدیک می‌شود و من به تو التماس می‌کنم که بگذاری یک قدم هم که شده، در مشایه، با تو همراه شوم؟! چه کار کنم؛ دلم بی‌قرار یک لحظه با تو هم‌قدم شدن است؟ به قدری در خیالم دست در دست تو از نجف تا کربلا راه رفته‌ام که دلم از دست خیال‌هایم به تنگ آمده و بهانۀ واقعیت را می‌گیرد. من با این خیال‌ها زندگی می‌کنم؛ اما می‌ترسم یک روز کاسۀ‌ صبر خیالم نیز سر برود و من از خیال هم‌قدم شدن با تو هم محروم شوم. آن وقت با کدام دل‌خوشی زندگی کنم؟ آقا! التماس‌هایم کی بناست، به بار بنشیند؟ کاش می‌گفتی تا کمی دلم خوش باشد! شبت بخیر همۀ دل‌خوشی‌ام! @abbasivaladi
🍃 دوای دردِ مــــرا هیچکس نمیفهمد... به جزکسی که کربلا رفته... اَلسَّـــلامُ عَلَـــى الْحُسَیْنِ وَ عَلـى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلـــــى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ @abbasivaladi
🍃حسرت ديرينه ‌ام زندگی برای من بدون زیارت اربعین، چونان قفسی تنگ و تاریک است؛‌ اما هر بار که از سفر اربعین برمی‌گردم و توفیق همراهی با تو نصیبم نمی‌شود، بغضی گلویم را می‌فشارد که تا سال آینده‌ مرا رها نمی‌کند. شاید روزیِ من از اربعین تا اربعین همین بغضِ فشرده باشد. گویی این بغض، مأمور خداست برای این که من، نه تو را فراموش کنم و نه اربعین را. خوشا به حال کسی که اربعین را با تو به کربلا می‌رساند! و واحسرتا به من که جز در خیالم، لطف همراهی با تو را نچشیده‌ام. شبت بخیر حسرت دیرینه‌ام! @abbasivaladi
🍃محبوبم آقا! همسفران تو در سفر اربعین را می‌شود شناخت؟ ما داریم قرارهایمان را با همسفرانمان می‌گذاریم. قرار شما در چه روزی است؟ راستی از کدام مرز به کربلا می‌روید؟ اصلا اول می‌روید سامرا و کاظمین یا بعد از اربعین زائر آن دو کوی عشق می‌شوید؟ از کدام مسیر به کربلا می‌روید؟ از طریق الحسین یا طریق العلما یا از راه دیگری؟ ببخش یادم رفت که من همراه تو نیستم و این سؤال‌ها را کسی می‌پرسد که تو او را به همراهی خویش دعوت کرده‌ای. ولی اختیار خیالم دست خودم نیست. او قرار و مدارهایش را با تو می‌گذارد و با تو از ابتدا تا انتهای سفر همراه می‌شود. آخرش این همراهی خیالی مرا دیوانه می‌کند. کاش امسال اذن همراهی می‌دادی! شبت بخیر محبوبم! @abbasivaladi
🍃دل‌خوشی همیشگی‌ام کاش یکی از موکب‌هایی را که برای استراحت در آن می‌نشینی ، می‌شناختم. آن وقت از همان ابتدایی که زائران، راه کربلا را در پیش می‌گیرند، می‌رفتم به پای صاحب موکب می‌افتادم تا قبول کند خادم موکبش شوم. شب تا صبح و صبح تا شب، پلک‌هایم را روی هم نمی‌گذاشتم. هر زائری که می‌آمد، جانم را اگر می‌خواست فدایش می‌کردم. کسی جز لبخند از من نمی‌دید و حتی نمی‌گذاشتم گردی از خستگی رو صورتم بنشیند. تا لحظۀ آخر هم در موکب می‌ماندم. شاید تو آخرین زائر بودی! حتی اگر تو می‌آمدی و می‌رفتی و نمی‌شناختمت، باز هم با همۀ وجودم سرمست بودم، چون یقین داشتم که یکی از زائرانی که خدمتش کرده‌ام، تو بوده‌ای. آقا! حالا می‌شود یکی از موکب‌هایی را که می‌خواهی نورانی کنی به حضورت، به من نشان بدهی؟! شبت بخیر دل‌خوشی همیشگی‌ام! @abbasivaladi
🍃بهترین همسفر کم می‌شود که ما تنهایی به زیارت اربعین برویم. حال و هوای زیارت اربعین گویی به جمعی زیارت رفتن است. تو هم مثل مایی آقا!؟ تنها می‌روی به زیارت یا با ملازمانت؟ کسی غیر از ملازمانت را همراه خود می‌بری؟ اگر آری، می‌گذاری تو را بشناسند یا نه؟ می‌شود بگویی ملاک انتخابت چیست؟ من باید چه کار کنم تا توفیق همراهی با تو را داشته باشم؟ التماس می‌کنم به اندازۀ فاصلۀ دو عمود توفیق همراهی بده به من. نه، به اندازۀ یک قدم. بگذار در نامۀ عملم بنویسند: همراهی با ولی خدا در مسیر کربلا! شبت بخیر بهترین همسفر! @abbasivaladi
🍃قشنگ ترین آرزو میزبانانِ زائران اربعین، لباس‌هایشان را می‌گیرند و با عشق، آنها را می‌شویند و خشک می‌کنند و به زائران برمی‌گردانند. زائران، شرمگین می‌شوند و میزبانان، پر از شادی و سرور. آقا! عیبی که ندارد در خیالم بشوم آن میزبانی که لباس‌های تو را تحویل می‌گیرد و شُسته برمی‌گرداند؟ عیبی دارد؟ لباس‌های تو اگر به دست من بیفتد، من با اشک‌های شوقی که مثل باران می‌بارد آنها را خواهم شست. شاید هم فرشته‌ها مسیر جوی‌های بهشتی را به سوی زمین کج کنند تا لباس‌های تو را در با آب‌های بهشتی بشویم. کسی را در شستن لباس‌های تو شریک نخواهم کرد. حتی اگر فرشته‌ها هم به زمین بیایند و التماس کنند، فقط اجازه می‌دهم تماشا کنند، همین. شب و روز با این آرزو زندگی می‌کنم که یک روز می‌رسد و تو میهمانم می‌شوی و من خادمت. چه آرزوی قشنگی! شبت بخیر قشنگ‌ترین آرزو! @abbasivaladi
نزدیک اربعین که می‌شود، در دلم آشوب می‌افتد. بار اول و بار چندم هم فرقی نمی‌کند. آشوبی که در سفر اول همراهم بود، همین حالا هم رهایم نمی‌کند. ریشۀ آشوب چیست؟ بعد از چند سال هنوز هم نمی‌دانم. آیا به رفتن و نرفتن فکر می‌کنم. به این که اگر رفتم و نتوانستم زائر خوبی باشم، یا اگر نرفتم و از کاروان جا ماندم ... . نمی‌دانم. فقط می‌دانم که این آشوب تا لحظۀ پا گذاشتن در سرزمین عشق، از من جدا نمی‌شود. حسین جان! نکند خودت این آشوب را در دلم می‌اندازی تا طعم آرام گرفتن در کنار مزارت را خوب بچشم! شاید هم از معرفت اندک من است؛ با این که در حال عزیمت به مبدأ آرامش هستم، گرفتار آشوبم و دلشوره. هر چه هست، باز هم همنشینم با این آشوب و امسال هم منتظر چشیدن طعم آرامش در کنار مزار تو. ۱ @abbasivaladi
36.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ♨️خدا دوست داره حسین علیه‌السلام رو در مسیر خودش شهید ببینه... ✅تمام کربلا در همین یک کلمه خلاصه میشه: بندگی، بندگی، بندگی... 🎙سخنران: حجت‌الاسلام استاد @abbasivaladi
🍃دل‌خوشی ام بعضی از میزبانان زائران اربعین، کارشان مرهم گذاشتن روی تاول‌هاست؛ تاول‌های ترکیده‌ای که کف پای زائر نشسته و آزارش می‌دهد. زائر می‌نشیند و میزبان با مهربانی پایش را می‌شوید و بعد جای تاولِ ترکیده را مرهم می‌گذارد و آن گاه با پارچه‌ای آن را می‌بندد. مگر می‌شود جلوی خیال را گرفت؟ من در خیالم صاحب موکبی هستم که کارش مرهم نهادن روی تاول پاهای زائران است، و تو همان زائری هستی که چند تاول بزرگ، کف پایت نشسته و حالا روبرویم نشسته‌ای و می‌خواهم اول پایت را بشویم. قبل از هر کار بوسه‌ای به پایت می‌زنم، بعد هم غبار پایت را روی چشمانم می‌کشم و بعد... با این که دارم از یک دیدار خیالی حرف می‌زنم؛ اما نفسم به شماره افتاده! پس بگذار بعدش را نگویم و برای خودم در خیالم مرورش کنم و به دل‌خوشی دیدار تو و خدمت به تو نفس تازه کنم! شبت بخیر دل‌خوشی‌ام! @abbasivaladi
🍃شفای عالم میزبانان زائران اربعین، حسابی مهمانشان را شرمنده می‌کنند؛ از بس که برایشان سنگ تمام می‌گذارند. سفره که پهن می‌کنند به قدری غذا می‌گذارند که زائر سیر سیر شود و از سر سفره بلند شود. آقا! من می‌دانم که تو کم‌خوراکی؛ ولی اگر میزبانت شدم، بگذار چند برابر آنچه می‌خوری در برابرت بگذارم. من به غذایی که به دهان تو متبرک شده محتاجم. مگر نمی‌گویند ته ماندۀ غذای مؤمن شفاست؟ و آیا روی زمین از تو مؤمن‌تر کسی هست؟ پس بگذار با ته ماندۀ‌ غذایت، خودم شفا پیدا کنم و بانی شفای مردم گرفتار شوم. ته ماندۀ غذای تو،‌ شفای دردهای جسم و جان ماست. ما همه غرق دردیم و محتاج درمان، و چه دارویی لذیذتر و شیرین‌تر از ته ماندۀ غذای تو؟! شبت بخیر شفای عالم! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
نزدیک اربعین که می‌شود، در دلم آشوب می‌افتد. بار اول و بار چندم هم فرقی نمی‌کند. آشوبی که در سفر اول
گذرنامه‌ام را همیشه قبل از اربعین نگاه می‌کنم که اعتبار داشته باشد. من مگر جز سرزمین تو جای دیگری می‌روم که نیازی به گذرنامه معتبر داشته باشم؟ اما هر وقت به فکر اعتبار گذرنامۀ کاغذی‌ام می‌افتم، یادم می‌آید که اگر تو گذرنامه‌ام را امضا نکنی، با معتبرترین گذرنامه هم نمی‌توانم پا به سرزمین تو بگذارم. حالا بگو بدانم گذرنامه‌ام را امضا کرده‌ای؟ حسین جان! امسال گذرنامۀ موقت می‌دهند. می‌شود اگر تنبیه امسالم نیامدن است، لطف کنی و چشم بپوشی و گذرنامه‌ای موقت بدهی به من؟! قول می‌دهم هر چه در چنته دارم به کار بگیرم تا دلت را به دست بیاورم. کوله‌ام را ببندم حسین؟ ۲ @abbasivaladi
🍃حضرت بهشت وای که اگر روزی میزبانت شوم در مسیر زیارت اربعین! دنیا و آخرت را دو دستی اگر پیشکشم کنند، یک لحظه از میزبانی تو را در قبالش نمی‌دهم. بهشت لحظه‌هایی است که در خدمت تو هستم، دیگر بهشت‌تر از این لحظه‌ها مگر وجود دارد که بخواهم به وصالش بیندیشم؟ آقا! وقتی میهمانم شدی،‌ سفره که برایت پهن کردم، شروع به خوردن که کردی، اجازه بده بایستم و تماشایت کنم. می‌دانم که نگاه کردن به صورت کسی که در حال خوردن است کراهت دارد؛‌ ولی مگر می‌شود تو مهمانم باشی و من لحظه‌ای از خیره شدن به تو باز بمانم؟ من از وقتی که مهمانم می‌شوی، در اضطراب رفتن تو خواهم بود؛ پس بگذار از همۀ لحظه‌های بودنت، خوشه‌های نگاه به رخسارت را بچینم. من با این نگاه‌ها می‌خواهم تا ابد در بهشت چشمانت زندگی کنم. شبت بخیر حضرت بهشت! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
گذرنامه‌ام را همیشه قبل از اربعین نگاه می‌کنم که اعتبار داشته باشد. من مگر جز سرزمین تو جای دیگری می
شاید امسال هم زائرت نشوم،‌ شاید! دارم خودم را آماده می‌کنم برای وقتی که اسمم در دفتر زائران اربعینت نباشد. حسین جان! می‌شود خیر کسی در نیامدن باشد؟ شاید تو سوختن کسی را که دلش زائر تو شده، بیشتر از شادی دلش دوست داشته باشی وقتی که با تنش در کنار زائر تو حاضر شده باشد. این طور نیست؟ حالا تو برای امسال من، سوختن را پسندیده‌ای یا شادی را؟ هر کدام را که پسندیده‌ای، دلم را راضی کن به رضای خویش! ۳ @abbasivaladi
🍃جان و دلم یک روز می‌روم در مسیر زائران اربعین، خانه‌ای می‌خرم به این امید که شبی میزبان تو در آن خانه باشم. روی در و دیوار خانه‌ام پرچم یاحسین می‌زنم طوری که چشمت به هر کجا از خانه‌ام که افتاد، عکس نام حسین در آینه نگاهت منعکس شود. روضه‌خوان به خانه‌ام می‌آورم که هر وقت دلت گرفت،‌ برایت روضه بخواند؛‌ هر روضه‌ای که تو خواستی و هر طور که دلت خواست، بخواند. اما آقا!‌ صبح که شد، چگونه تو را بدرقه کنم؟ مگر می‌شود شبی میزبان تو بود و صبح از تو دل کَند؟ من آن شب تا به صبح می‌نشینم و رو به آسمان نگاه می‌کنم و التماس می‌کنم که آفتاب دیرتر از همیشه به آسمان بیاید. به او خواهم گفت خورشیدی در خانۀ من طلوع کرده و نیازی نیست که او به آسمان بیاید. اگر خورشید راضی نشد که دیرتر بیاید و نتوانستم تو را راضی کنم که دیرتر بروی،‌ وقتی که رفتی خودم از دنیا می‌روم. دل کندن تو، مساوی با جان کندن است، شک ندارم. شبت بخیر جان و دلم! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
شاید امسال هم زائرت نشوم،‌ شاید! دارم خودم را آماده می‌کنم برای وقتی که اسمم در دفتر زائران اربعینت
دنیای من چند روز قبل از سفر اربعین و در سفر اربعین دنیای دیگری است. گویی زمین هیچ کششی ندارد برایم. یعنی می شود همیشه روزگارم مثل همین چند روز باشد؟ ۴ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
دنیای من چند روز قبل از سفر اربعین و در سفر اربعین دنیای دیگری است. گویی زمین هیچ کششی ندارد برایم.
سال‌هایی که زیارتت نصیبم شد و اربعین، آغوش تو را در کربلا احساس کردم، دلم غبطۀ جاماندگانی را می‌خورد که اشکشان شعلۀ آتش فراق را به جانم می‌انداخت. به قدری شعلۀ آن آتش، جانسوز بود که در یک لحظه، تردید می‌کردم دوست دارم بمانم و بسوزم یا بروم و در آغوش تو آرام بگیرم. اصلاً می‌ماندم در این که جاماندۀ آتش گرفته، بیشتر آغوش گرم تو را احساس می‌کند، یا زائر در جاده. کار تو همین است: به هم ریختن قاعده‌ها. این حیرت هم در جای خودش شیرین است. حسین جان! من هر کجا که باشم، آغوش تو را می‌خواهم. در خانه باشم و سرم روی سینۀ تو، بهتر است از این که در کربلا باشم و محروم از آغوش تو. ماندن یا رفتن، هر کدام را که برایم نوشته‌ای، آغوشت را از من دریغ نکن. ۵ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
سال‌هایی که زیارتت نصیبم شد و اربعین، آغوش تو را در کربلا احساس کردم، دلم غبطۀ جاماندگانی را می‌خورد
تردید ندارم که یکی از اصلی‌ترین رازهای گذشت در اربعین، اعجاز ایثار در کربلاست. نقطۀ ثقل اربعین حسین است که از هر چه داشت، برای خدا دست برداشت؛ از سر و پسر، از همسر و دختر، از برادر و خواهر، از مال و جلال، از جان و از آبرو. جز خدا، چه چیزی برای حسین ماند؟ نماند. حالا عجیب نیست که در اربعین هر کسی در مسیر زیارت قرار می‌گیرد، خون گذشت در رگ‌هایش جاری شود و هر چه دارد را فدا کند برای حسین و زائران حسین. ۶ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
تردید ندارم که یکی از اصلی‌ترین رازهای گذشت در اربعین، اعجاز ایثار در کربلاست. نقطۀ ثقل اربعین حسین
خاطره‌ها وقتی که اربعین نزدیک می‌شود، فرصت جولان بیشتری پیدا می‌کنند. گاهی برای آتش زدن می‌آیند و گاهی برای امید دادن. خاطرۀ آن سالی که هر چه کردم، توفیق یارم نشد و ماندم در حسرت راه نجف تا کربلا. خاطرۀ آن سالی که بار سفر بستم و رفتم؛ اما توفیق تا مرز بیشتر یارم نبود و برگشتم و خاطرۀ آن سالی که گویی همه چیز دست به دست هم داده بودند که نروم؛ ولی رفتم و یک دل سیر اشک ریختم و راه رفتم و زیارت کردم. حالا نشسته‌ام در خانه و نمی‌دانم چه تقدیر کرده‌ای برای من؟ فقط جولان خاطره‌ها را به تماشا نشسته‌ام و دست پنجه نرم می‌کنم با این پریشانی. آقا! می‌روم یا نه؟ می‌رسم یا نه؟ حتماً دوست داری این حال پریشان مرا! پس چون تو دوست داری، خیالی نیست،‌ می‌سازم با این پریشانی! ۷ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
خاطره‌ها وقتی که اربعین نزدیک می‌شود، فرصت جولان بیشتری پیدا می‌کنند. گاهی برای آتش زدن می‌آیند و گا
این روزها توصیه‌های زیادی می‌شنوم از این و آن که برای سفر به اربعین چه بردارید و چه برندارید، در میان همۀ توصیه‌ها یک توصیۀ مشترک هست: «بارت را سبک ببند. بار سنگین آزارت می‌دهد و راه را برایت طولانی می‌کند». اگر در این چند سالی که بار سفر بستم و به زیارت اربعینت آمدم، درس معاد را خوب یاد گرفته بودم. حالا بارم را سبک کرده بودم و برای سفر آخرت آماده بودم. اربعین چه خوب یاد می‌دهد مهارت‌های سفر آخرت را. ۸ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
این روزها توصیه‌های زیادی می‌شنوم از این و آن که برای سفر به اربعین چه بردارید و چه برندارید، در میا
بدون گذشت، اربعین اربعین نمی‌شود. یکی از خودش، از راحتی و آسایشش می‌گذرد، یکی از مال و ثروتش گذشت می‌کند تا اربعین در اوج زیبایی طوری روی زمین به تصویر کشیده می‌شود که آسمانی‌ها غبطه می‌خورند به اهل اربعین. گذشتی که در اربعین شکل می‌گیرد، تنها با رضایت نیست، با عشق است. اربعینی‌ها برای گذشت با هم مسابقه می‌دهند. کسی اگر فرصت گذشت پیدا نکند، تا سال بعدش آهِ حسرت می‌کشد و به حال کسانی که فرصت گذشت یافته‌اند، غبطه می‌خورد. باید دنبال راز و رمز این گذشت عجیب بود. اگر راز این گذشت بر ملا شود، زندگی در طول سال، اربعینی می‌شود. ۹ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
بدون گذشت، اربعین اربعین نمی‌شود. یکی از خودش، از راحتی و آسایشش می‌گذرد، یکی از مال و ثروتش گذشت می
عراقی‌ها چه خوب می‌دانند که مهمان حرمت دارد؛ بویژه اگر زائر حسین باشد. آنها می‌ایستند به خدمت بی آن که به فکر خویش باشند. مهمان‌نوازی عراقی‌ها برای زائران حسین روضۀ مکشوف و مجسم اربعین است. حسین مگر مهمان نبود؟ چرا حرمتش را نگه نداشتند؟ ۱۰ @abbasivaladi