🍃یاد تو
تو نیازی به یاد کردن من از خودت نداری
من تو را یاد کنم یا نه
کمی به یادت باشم یا زیاد
نه چیزی کم میشود از تو
و نه چیزی به تو اضافه میشود.
من که عددی نیستم.
دنیایی اگر از تو یاد نکنند
چیزی از تو کم نمیشود.
تو خدا را داری برای خودت
و خوش به حالت که خدا همیشه به یاد توست!
از لحظۀ اوّلی که وجود یافتی تا همین حالا
حتّی چشم بر هم زدنی خدا فراموشت نکرده.
و برای لحظهای دستش را از روی شانهات بر نداشته.
اگر در قرآن صادق نخوانده بودم
که خدا بندگان خویش را
برای عقوبت، فراموش میکند
باورم نمیشد لحظهای فراموش شدن از سوی خدا را.
ولی باید باور کرد:
خدا هم آدم را فراموش میکند.
وقتی به این فکر میکنم
که تو همیشه در یاد خدایی
وجودم میشود غبطه و حسرت
و وقتی به این فکر میکنم
که نکند خدا مرا فراموش کند
وجودم میشود دلهره و اضطراب.
تو بهتر از هر کسی میدانی
چه میآید بر سر کسی که خدا او را فراموش کرده باشد.
خیالش هم برای زهر شدن هر نفس به کام آدم کافی است.
آقا!
یاد تو یاد خداست.
فراموش کردن تو فراموش کردن خدا.
خدا کسی که او را فراموش کند، فراموش میکند
پس کسی که از یاد تو غافل میشود
چوب فراموشی خدا را خواهد خورد.
زودتر فکری به حالم کن
و بگو چه کار کنم که تو را فراموش نکنم.
گاهی میخواهم خودم بگویم
که چه کار کن تا فراموشت نکنم
امّا به تو که نگاه میکنم و بزرگیات
و فکر میکنم به خودم و حقارتم
میبینم جسارت است گفتن این حرفها
ولی نمیدانم تا کی میشود این حرفها را
در صندوق سینه نگه داشت.
زودتر فکری به حالم کن آقا!
حال و روزم خراب است.
شبت بخیر یاد خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃حرف زدن با تو
من حرف زدن با تو را دوست دارم
و چند شبی هم هست
که فکر کردن به بازارهای تعطیل شده
عجیب حالم را خوب میکند
بازارهایی که با رونق حرف زدن با تو کساد میشوند.
یادم میآید روزهایی را که هنوز
با شراب حرف زدن با تو آشنا نشده بودم
و مستی این شراب را نچشیده بودم.
با این و آن حرف زدن بماند
که چقدر جذّاب بود برایم
امّا بخش تلخ قصّه این است
که از این و آن حرف زدن برایم شیرین بود.
از این و آن حرف میزدم و کیف میکردم
از این و آن حرف میزدم و خالی میشدم
از این و آن حرف میزدم و دلم خنک میشد.
کاری نداشتم که این حرفها که میزنم
خوردن گوشت برادر مرده است یا نه
من کیف خودم را میکردم
و وقتی هم از این و آن حرف میشنیدم
لذّتم کامل میشد.
حالا اگر میلی ندارم با این و آن
از این و آن حرفی بزنم، هنری نکردهام
مگر میشود از شراب حرف زدن با تو مست شد
و آن وقت از خوردن گوشت میته کیف کرد؟
اگر حرف زدن با تو رونق بگیرد
بازار حرف زدن از این و آن کساد میشود
و دیگر گوشت مرده خریدار نخواهد داشت.
امروز اگر مردم لَه لَه میزنند برای آن که
گوشت برادر مردۀ خود را به دندان بگیرند
و آن را با میل و رغبت بجوند
و با لذّت ببلعند
برای آن است که طعم شراب حرف زدن با تو را نچشیدهاند.
حرف زدن با تو چه کارها که نمیکند
این کارها فقط یک اعجاز نیست
کار اعجاز اثبات اتصال صاحب معجزه به خداست
آنچه از حرف زدن با تو بر میآید
متصل کردن همۀ ما به خداست.
اگر حرف زدن با تو باب شود
دهان هیچ کسی دیگر بوی مرده نمیدهد
با هر کسی حرف بزنی
از دهانش بویی به مشامت میرسد
که عود و گلاب و مشک
آبرو میخرند از آن.
شبت بخیر گل محمدی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس هفتاد و ششم:
چه کارایی از اِسمای خدا بر میآد؟
🍃🌹🌹🌹
☑️ حسابی به بحث مدح و ثنای الهی به عنوان یکی از راهای تشکّر از خدا عادت کردیم و انگار دوست نداریم به این زودیا ازش رد شیم. مقدّمهای درباره دعای سمات، از محمد بن عثمان دومین نایب خاصّ امام زمان علیه السلام نقل شده بود که تو دو تا درس قبلی در بارهش حرف زدیم. حرفهای محمّد بن عثمان رسید به این جا که وقتی که بندۀ مؤمن حاجتی رو از خدا میخواد، خدا میگه حاجتش رو بدید؛ ولی معلّق نگه دارید تا بیاد در خونۀ من و باهام حرف بزنه که من دوست دارم صداش رو بشنوم.
🔻حالا ادامۀ حدیث از زبون محمّد بن عثمان:
🍃وقتی که کافری خدا را صدا میزند، خدای عزوجل میگوید: این، صدایی است که دوست ندارم بشنوم. حاجت او را بدهید و در ادای حاجتش عجله کنید تا دیگر صدایش را نشنوم و به جای خشوع در برابر من، مشغول همین حاجت بشود.
❗️همین جا وایسید. تا تو حدیث گفت کافر، ازش رد نشید و نگید خب من که کافر نیستم. اگه کافرم نیستی، از کاری که خدا با کافر میکنه درس بگیر.
✔️ حواست باشه، گاهی اوقات به قدری مشغول حاجت میشی که از خدا غافل میشی. آره عین روایت اینه: «یَشتَغِلَ بِما طَلَبَهُ عَن خُشوعِه» یعنی مشغول شدن به اون چیزی که میخواستدش و غافل شدن از خشوع در برابر خدا. چی اون رو غافل میکنه؟ همون حاجته.
✔️ ما باید حاجت رو هم به خاطر خدا بخوایم؛ امّا خدا رو به خاطر حاجتمون میخوایم. این همون غفلتیه که خیلیامون بهش مبتلاییم.
🔻یه بار دیگه به این جمله دقّت کنید:
ما باید حاجت رو هم به خاطر خدا بخوایم؛ امّا خدا رو به خاطر حاجتمون میخوایم.
⁉️نشونۀ این که خدا رو به خاطر حاجت میخوایم چیه؟
■ اوّل این که وقتی خدا حاجتمون رو میده، میگیم تو رو به خیر و ما رو به سلامت.
■ دوم این که اگه حاجتمون رو نده، حس میکنیم چند روز التماس کردنمون، بینتیجه مونده.
▫️شما اگه کسی رو دوست داشته باشید. دنبال یه بهونه میگردید که باهاش حرف بزنید. این بهونه رو که گیر میآرید، خیلی خوشحال میشید. یکی از این بهونهها درخواستیه که ازش دارید. به این بهونه میرید پیشش یه ساعت باهاش حرف میزنید و التماس میکنید؛ ولی اون درخواستتون رو قبول نمیکنه. وقتی برمیگردید، خوشحالید؛ با این که درخواستتون عملی نشده. چرا خوشحالید؟ چون به این بهونه تونستید یه ساعت با محبوبتون حرف بزنید.
🔻خب حالا از مقدّمه دعا بگذریم و بریم سراغ متن دعا:
🍃اللّٰهُمَّ اِنی اَسئَلُکَ بِاسمِکَ العَظیمِ الأَعظَمِ الأَعَزِّ الأَجَلِّ الأكرَمِ اَلّذی اِذا دُعیتَ بِهِ عَلىٰ مَغالِقِ أبوابِ السَماءِ لِلفَتحِ بِالرَّحمَةِ انفَتَحَت.
🍂خدایا! از تو خواستارم به نام بزرگت آن نام بزرگتر عزیزتر باشكوهتر گرامیتر؛ اسمی كه چون بر درهاى بسته آسمان با آن نام خوانده شوى كه به رحمت گشوده شوند باز میشوند.
▫️ما از اسمای خدا به راحتی گذشتیم. اگه میخوای راه رسیدن به آسمون رو پیدا کنی و در آسمون به روت باز بشه، باید بدونی که با اسمای خدا باز میشه. اسمای خدا رمز باز شدن در آسمونه.
▫️تفکّر یه عبادت بزرگه و یکی از مادّههای فکری اسمای خداست. وقتی در بارۀ اسمای خدا فکر میکنید و خدا یه مقدار پردهها رو از فهمتون کنار میزنه، میبینید چه قدر این اسما شیرینن! دوست دارید همین طوری تکرارشون کنید و بشنوید.
🔻تو این زمین، راه بسته رو هم میشه با اسم خدا باز کرد:
🍃وَ إِذَا دُعِیتَ بِهِ عَلىٰ مَضایقِ أَبوابِ الأَرضِ لِلفَرَجِ انفَرَجَت.
🍂اسمی که چون با آن بر درهای ناگشودۀ زمین خوانده شوى، براى فرج گشوده شود.
▫️همین اوّل دعا ببینید این وصفا چه جوری دلمون رو برد! هر کجا رو این زمین به بنبست رسیدی، خیلی زود برو سراغ اسمای خدا. کدوم بن بسته که با اسمای خدا وا نشه؟
⏪ برا آشنایی بیشتر با اثرات این دعا و هم چنین آشنایی با بقیه اسمای شیرین خدا متن کامل این درس رو حتما بخونید.
#خلاصه_درس هفتاد و ششم
https://eitaa.com/abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس هفتاد و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
076 درس هفتاد و ششم چه کارایی از اِسمای خدا بر میآد؟.pdf
212.9K
#درس
درس هفتاد و ششم:
چه کارایی از اِسمای خدا بر میآد؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃خیال آب
امشب در فکر و خیالم ردیف کردهام
چیزهایی را که فراموش نمیکنم.
یکی یکی دارند از مقابل چشمانم رد میشود.
کاش رد میشدند و میرفتند
نه، میروند و برمیگردند.
اگر چه قیاسش جسارت به توست
امّا دست خودم نیست
خیالم اهل قیاس است.
من هیچ گاه نوشیدن آب را فراموش نمیکنم.
حتّی در خواب
تشنه که میشوم بیدار میشوم.
در هنگام شادی
به وقت مصیبت
در اوج هیجان
نه نه هیچ وقت نوشیدن آب را فراموش نمیکنم.
تو به خیالم فرمان بده
که در این چند دقیقه
قیاس را رها کند.
این قیاسها تیغ بُرانند
دلم را تکه تکه میکنند.
خب تو کمتر از آب که نیستی
و نیاز من به تو
کمتر از نیازم به آب نیست.
چند ساعت یا چند روز میشود بدون آب زندگی کرد؟
آیا بدون تو حتّی لحظهای میشود نفس کشید؟
حالا چرا آب نوشیدن را حتّی در خواب فراموش نمیکنم
امّا یاد تو را در هشیارترین لحظههای زندگی
به باد غفلت میسپارم؟
اگر باران از آسمان نیاید
و رودهایمان بخشکند
چرا لحظهای دستمان از آسمان جدا نمیشود
و اشکهایمان برای چشم برهم زدنی نمیخشکند
و حنجرههایمان حتّی برای دقیقهای آرام نمیگیرند
دعا پشت دعا دعا پشت دعا
برای باریدن باران و خروشیدن رودها
تو مگر از باران کمتری
که روزها و هفتهها میگذرد
و یک بار از ته دل
زبانمان به دعا گل نمیکند
و دستمان رو به آسمان نمیرود.
بار شرمندگی این قیاس بیشتر از آن است
که تاب ادامۀ این گفتگو را داشته باشم
شبت بخیر حضرت آب!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃یادت را روزی ام کن!
من قبول کردهام که فراموشکار نیستم.
کسی که همه چیز یادش میماند
و تنها تو را فراموش میکند
فراموشکار نیست.
کاش همه چیز را فراموش میکردم
تا برای فراموش کردن تو
بهانهای داشتم که کمی آرامم میکرد.
من فراموشکار نیستم.
همه چیز در ذهنم خوب میماند
حتّی خاطرههای کوچک سالها پیش
و آدمهایی که چند روزی بیشتر
خاطره نساختهاند برایم.
هم محبّتها در خاطرم میماند
و هم کینهها را فراموش نمیکنم.
کسی یک بار و فقط یک بار
محبّتی در حقم کرده
و من سالهاست که محبّتش را
در ذهن نگه داشتهام
و هر وقت که میبینمش
خودم را مدیون محبّتش میدانم.
حتّی وقتی که خودش نیست
تا نامش میآید
پیش این و آن از محبّتی که در حقّم روا داشته سخن میگویم
و پشت سرش سبد سبد گلواژههای تقدیر نثارش میکنم.
من فراموشکار نیستم
و کسی چه میداند که فراموشکار نبودن
عقدهای جانکاه شده برایم
و چگونه فریاد بزنم که:
اگر بناست تو را فراموش کنم
دوست ندارم چیزی به یادم بماند حتّی نامم.
خوش به حال فراموشکارها!
اگر بپرسی چرا تو را فراموش کردهاند
میگویند ما هیچ چیز را در یادمان نگه نمیداریم.
حالا که نصیب و روزی من یاد تو نیست
ای کاش فراموشکار شدن را نصیبم میکردی!
من از خودم ناامیدم
میشود تو تکلیف مرا معلوم کنی؟
میخواهی توفیق یادت را روزیام کنی؟
اگر آری، کاش زودتر کاسۀ دلم را پر از این روزی میکردی
و اگر نه، زودتر توفیق فراموشکاری را نصیبم کن.
من خاطری را که تو در آن جا نمیگیری نمیخواهم.
این خاطر، یک زبالهدان بیشتر نیست
نفسم بند آمده از بوی تعفّن این زبالهها.
زودتر خلاصم کن آقا!
شبت بخیر قشنگترین یاد خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃دلخوشی من
فراموش نشدنیها رهایم نمیکنند.
نکند اینها را خودت میفرستی به سراغ خیالم
که هر چه تلاش میکنم از دستشان فرار کنم
نمیشود که نمیشود؟
و نکند خودت دست خیالم را میگیری
و میبری به سوی قیاس.
خودت که میدانی یاد تو در خاطر من
مثل یک نسیم عبوری است
میآید و زود رد میشود.
امّا چرا وقتی فراموش نشدنیها به سراغم میآیند
یاد تو مثل سایه میآید روی سرم و کنار هم نمیرود؟
تا کی بناست چوب این قیاس بر سرم باشد.
قامتم دارد از بار شرم میشکند.
من که با این قیاسها آدم نشدم
نکند میخواهی خلاص شوی از دستم
که نمیگذاری از دست این قیاسها خلاص شوم.
امروز یاد نفس کشیدنم افتادم.
من نفس میکشم و یادم نمیآید لحظهای را که
از یاد برده باشم نفس کشیدن را.
کمی که نفس کم بیاورم
خیلی زود به سراغ جایی میروم
که کمککار نفسم باشد.
چرا در شلوغبازار روز، یک بار هم که شده
نفس کشیدن را فراموش نمیکنم.
کارهایی که در خواب هم فراموشم نمیشود
بد جور بلای جانم میشود در میان این قیاسها.
من وقتی میخوابم نفس کشیدن را فراموش نمیکنم که هیچ
گویی حتی بهتر از بیداری نفس میکشم.
اگر کسی از من بپرسد
چرا نفس کشیدن را فراموش نمیکنی
نگاهم را در چشمش میدوزم و حرفی نمیزنم
ولی با نگاهم بر سرش فریاد میکشم
که مگر پرسیدن دارد؟
آدمی که نفس نکشد، میمیرد.
آقا!
کی بناست باور کنم که بیتو نمیشود زندگی کرد.
بدون هوا، بینفس کشیدن
اگر بشود یک دقیقه یا چند دقیقه دوام آورد
مگر میشود بیتو چشم بر هم زدنی زنده ماند؟
پس چرا تو را فراموش میکنم؛ امّا نفس کشیدن را نه؟
من میدانم از اوّلین روزی که تو را فراموش کردم، مُردم
و اصلاً راز غفلت از یاد تو
در مرگی است که سالها از آن گذشته.
اگر هنوز هم امید دارم به زنده شدن
به خاطر اعتقادی است به نفس الهیات دارم.
ممنون که گاهی خودت را به یادم میآوری
تا چند لحظهای از چنگال این مرگ دهشتناک رها شوم
و طعم زندگی را بچشم.
من به این گاه گاه زنده شدنها دل خوش کردهام
هر چه میکنی با من، این دلخوشی گاه گاه را از من نگیر.
شبت بخیر ای یادت مایۀ زندگی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس هفتاد و هفتم:
فایدۀ مدح و ثنای خدا چیه؟
🍃🌻🌻🌻
🔸سه تا درس قبل در بارۀ مقدّمۀ دعای سمات و بخشی از این دعا حرف زدیم. امروزم میخوایم یه مقدار دیگه از این دعا رو بچشیم؛ امّا قبل از اون یه نکته رو با هم مرور می کنیم. خدای عزیزمون تو قرآن قشنگش فرموده:
🍃وَ مَنْ یشْكُرْ فَإِنَّما یشْكُرُ لِنَفْسِه.
🍂و هر كه سپاس گزارد، جز این نیست كه به سود خود سپاس میگزارد.
✨(سورۀ لقمان ، آیۀ 12)
🔺با توجّه به این آیه، همیشه وقتی حرف شکر میشه باید بدونیم که داریم از چیزی حرف میزنیم که اوّلاً فایده داره و ثانیاً فایدهش به خودمون برمیگرده.
▫️پس وقتی طول دادن ثنای الهی یکی از مصداقای شکر شمرده شده، باید دونست که این طول دادن ثنا، یه فایدهای برا خودمون داره، یعنی صرفاً یه تشکّر خشک و خالی از خدا نیست.
▫️ما یه عالمه در بارۀ این حرف زدیم که برا این که اعتقاد به خدا بتونه تو زندگی به حال ما فایده بده، نیاز داریم به بزرگی خدا معتقد بشیم. فایدۀ طول دادن ثنای الهی نزدیک شدن به درک بزرگی خداست.
🔻بریم سراغ ادامۀ دعای سمات:
ابتدای دعای سمات گفتیم:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ .. ؛ خدایا از تو درخواست میکنم»
با قسم دادن به چی از تو درخواست می کنم؟ با قسم دادن به اسم بزرگت که یه اوصافی داشت و کمی در بارۀ اون اوصاف حرف زدیم.
دیگه به چی خدا رو میخونیم؟
🍃وَ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْكَرِیمِ.
🍂به جلالت و عظمت وجه کریمت.
✔️ این که معنای وجه خدا چیه حرفای زیادی زده شده. بعضیا میگن مقصود از وجه اون چیزیه که بندهها از صفات خدا درک میکنن؛ مثل سمیع و بصیر بودن، بعضیام میگن وجه خدا همون ذات خداست. البتّه روایت صریح هم میگه امیرالمؤمنین علی علیه السلام وجه خداست. به یه تعبیر دیگه بازم طبق روایات باید گفت که همه اهل بیت علیهم السلام وجه خدا هستن.
▫️خب خدا رو خوندیم به اسمش و به وجهش. دیگه چی؟
🍃وَ بِقُوَّتِکَ الَّتی تُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِکَ.
🍂و به قوّت تو که آسمان را نگه میداری که بر زمین نیفتد، مگر به اذن خودت.
✔️ اگه به این قسمت از دعا ایمان بیارید، میدونید چه حسّی بهتون دست میده؟ وقتی میرید بیرون با همۀ وجودتون حس میکنید که خدا آسمون رو بالا سرتون نگه داشته.
فرض کنید رفتید بیرون و داره بارون میآد و یکی بالاسرتون چتر گرفته. اگه این فرد یه آدم بزرگی باشه، چه حسّی بهتون دست میده؟ خدا چتر آسمون رو بالاسرمون نگه داشته. میدونید این یعنی چی؟
▫️آسمون خیلی عجیبه. یکی از نشونههایی که خدا خیلی حواس ما رو به اون جمع کرده تا توحیدمون رو با اون قوی کنیم آسمونه.
تو ادامۀ دعای سمات اومده:
🍃وَ تُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا
🍂به آن قوّتی که با آن آسمانها و زمین را از زائل شدن نگه میداری.
⁉️نمی دونم کی بناست درست بشیم؟ خدا باید چی کار کنه که ازش غافل نشیم؟ همۀ دنیا رو یه طوری آفریده که تو همه حالی به یادش باشیم. نمیدونم چرا این طوری شدیم که یاد همه چی هستیم جز خدا.
❗️آدم هر چی بیشتر با آیات و روایات و این ادعیه انس میگیره، بیشتر به این نتیجه میرسه که هیچ بهونهای برا فراموشی خدا نیست، هیچ بهونهای.
⁉️کجا میتونیم بریم که زیر سقف آسمون نباشه؟ چرا آسمون، ما رو یاد خدا نمیندازه؟ چرا در بارۀ بقیه، مثل خدا نیستیم؟ کجا میتونیم بریم که زمین زیر پامون نباشه؟ پس چرا زمین، ما رو یاد خدا نمیندازه؟
✔️ از امروز وقتی آسمون رو میبینیم، به حالمون دقّت کنیم و ببینیم فرقی با دیروز کرده یا نه. اگه با دیروز فرقی نکردیم، یه فکری به حال خودمون بکنیم...
***
⁉️می دونید وقتی حضرت یوسف علیه السلام رو انداختن تو چاه، جبرئیل چه دعای زیبایی رو بهشون یاد داد؟
تو متن کامل درس می تونید اون رو بخونید.
#خلاصه_درس هفتاد و هفتم
https://eitaa.com/abbasivaladi
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس هفتاد و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
077 درس هفتاد و هفتم فایدۀ مدح و ثنای خدا چیه؟.pdf
225.6K
#درس
درس هفتاد و هفتم:
فایدۀ مدح و ثنای خدا چیه؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃تیغ غفلت
قبلاًها وقتی کسی را میدیدم
که به خود آسیب میزند
هر چه فکر میکردم، نمیتوانستم درکش کنم.
مگر میشود کسی خودش به خودش آسیب بزند؟
کسی را دیدم که تیغی به دستش گرفته
و روی دستش میکشد
و وقتی خون، قطره قطره از دستش میچکد
لبخند میزند و گاهی کارش به قهقهه هم میکشد.
تنها تصویری که از این آدمها در ذهنم نقش میبست
تصویر کسی بود که حتّی از ذرّهای عقل محروم است.
وقتی میشنیدم کسی خودش را کشته
مینشستم و ساعتها در فکر فرو میرفتم
که چه طور میشود کسی خودش به زندگی خودش پایان دهد.
این کار حماقت میخواهد یا جسارت و یا هر دو را؟
آخر چه قدر حماقت؟
چه قدر جسارت؟
امّا از وقتی که یقین کردهام من هم خودآزارم
گویی آرام آرام دارم میفهمم این آدمها را.
آقا!
هر چه گشتم و گشتم
تیغی تیزتر از تیغ غفلت از تو نیافتم
هر چه فکر کردم و فکر کردم
جان را لطیفتر از تن دیدم.
کار هر دم من کشیدن تیغ غفلت است
روی روحی که دور از تو نگهش داشتهام.
این تیغ را میکشم و همراهش لبخند میزنم
صدای قهقهههای من در کنار این روح پرخراش
صدای غریبهای نیست برای تو.
حالا میشود انکار کرد
که بهرهام از عقل حتّی به اندازۀ ذرّهای نیست؟
مگر میشود تردید کرد
کسی که خودش را از تو محروم میکند
از هر چه زندگی است محروم میشود؟
چه طور میشود این قدر حماقت داشته باشم
که خودم را از تو محروم کنم؟
شاید هم جسارتم زیاد شده که بیترس و واهمه
تو را کنار میگذارم از زندگی
و خیال میکنم هنوز هم زندهام.
چه قدر سیاه است تصویری که
این روزها دارم از خودم میکشم.
کاش چیزی میگفتی تا سیاهی این تصویر
ذرّهای هم که شده کمتر میشد.
مثلاً میگفتی غفلت از تو تیغ نیست
و تو را کنار گذاشتن خودکشی نیست.
اگر نه، کاش میگفتی غفلتم از تو آن قدرها نیست
که بشود نامش را خودآزاری یا خودکشی گذاشت.
شبت بخیر آرامش زمین و آسمان!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃منتظرم
من هنوز نشستهام این جا
دم در خانۀ دلت.
منتظرم در را باز کنی.
اسباب و اثاثیهام را جمع کردهام.
میخواستم عکسی را که از من
روی دیوار دلت کوبیدهای
بردارم و با خودم ببرم.
هر کاری کردم، کنده نشد.
این عکس را میخواهی چه کار کنی؟
هر روز ببینی و ذرّه ذرّه آب شوی؟
من که خیری ندارم برای تو
ولی بیا و از خیر من بگذر.
تحمّل آزار و اذیت من
اگر مایۀ کمال توست
بیا و به جای این نردبان کمال
پلّۀ دیگری پیدا کن.
تو هر چه قدر بیشتر به خدا نزدیک شوی
من خوشحالتر میشوم
امّا راستش دوست ندارم
با تحمّل اذیتهای من به خدا نزدیک شوی.
قبلاًها خدا را شکر میکردم
که مدارا را نصف ایمان گذاشت
تا تو از مدارا کردن با من خسته نشوی
ولی حالا دلم نمیخواهد
من تو را آزار بدهم
تو تحمّل کنی
من سقوط کنم
تو به خدا نزدیکتر شوی.
دیگر بس است
بیشتر از این تاب آزردنت را ندارم.
درست است بدم
به قدری بد که اندازهاش از دستم بیرون است
امّا این قدر بد نشدهام
که آزردنت برایم آسان باشد.
آزردن تو دل میخواهد
من دل آزردنت را ندارم.
اگر بناست به جهنّم بروم
بگذار دلیلش دنیاطلبیام باشد
دوست ندارم وقتی دست و پا در زنجیر
رو به جهنّمم میبرند
و جرمم را روی پیشانیام مینویسند
بنویسند: آزار امام.
قول میدهم وقتی از دلت بیرون رفتم
به قدری بد شوم
که دیگر دلت برایم نسوزد
کمکم کن از گناه آزردنت پاک شوم.
خودت میدانی هر گناهی جز گناه آزردن تو
امید بخشش دارد
مرا مبتلا به گناهی نکن
که اگر با آن از دنیا بروم
بیحساب، خودم باید رو به آتش بروم.
باز هم منتظر مینشینم
تا در دلت را باز کنی.
شبت بخیر حضرت بهشت!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
ا‼️ 👆 ‼️ 👆 ‼️ 👆 ‼️ 👆 ‼️
✅ هر پنج شنبه
📚 برشی از کتاب «بشقابهای سفرۀ پشتباممان»
📛 پیامدهای ماهواره در خانواده
به دوستانتان اطلاع رسانی کنید💐
👇
https://eitaa.com/abbasivaladi
📡 بشقابهای سفره پشت باممان 📡
🍃رهایم کن!
🍃سنگینم نکن!
🍃بندِ زمینم نکن!
🔆من برای پرواز آمدهام، نه برای سقوط.
درهای باز شدۀ آسمان را مگر نمیبینی، که عمق درّه را نشانم میدهی؟ من میخواهم پرواز کنم.
👁چشمان پاکم را به من برگردان. این چشمها را به من ندادهاند که هر چه تو خواستی، ببینم.
اینها برای دیدن مسیر پرواز است که تو، آنها را ربُودی و راه سقوط را نشانشان دادی.
🍃رهایم کن!
دیگر فریبت را نخواهم خورد.
من میخواهم بزرگ باشم و بزرگ بمانم.
از کوچک بودن، فراری هستم و تو میخواهی مرا در بندِ کوچکها کنی.
🍃رهایم کن که دیگر جز به او که حاکم آسمانها و زمین است، راضی نخواهم شد.
من به اصل خویش، باز گشتهام.
🍃رهایم کن ای نفس!
📚بشقابهای سفره پشت باممان، صفحه13
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#پیامدهای_ماهواره_در_خانواده
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi