👌 خیلی قشنگه
⚪️گفت: راستی جبهه چطور بود؟
🔴گفتم : تا منظورت چی باشه
⚪️گفت: مثل حالا، رقابت بود؟🤔
🔴گفتم : آره
⚪️گفت : تو چی؟😳
🔴گفتم : تو خوندن نماز شب😊
⚪️گفت: اونجا غبطه و حسادت هم وجود داشت؟😑
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: تو چی؟😮
🔴گفتم: توی توفیق شهادت😇
⚪️گفت: کسی دودره بازی هم میکرد؟😳
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: واسه چی؟
🔴گفتم: واسه شرکت تو عملیات😭
⚪️گفت: بخور بخور چی؟ بخور بخور که دیگه نداشتین😏
🔴گفتم: چرا، تا دلت بخواد☺️
⚪️گفت: چطوری؟😏
🔴گفتم: تیر و ترکش بود که بچهها میخوردن💣
⚪️گفت: اونجا کارهای یواشکی هم بود؟😉
🔴گفتم: آره.
⚪️گفت: یعنی چی؟
🔴گفتم: نصف شبا یواشکی کفش بچهها رو واکس میزدن و لباسهاشون رو میشستن😇
⚪️گفت: دعوا سر پست هم بود؟😕
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: سر چه پستی؟؟🤔
🔴گفتم: پست نگهبانی تو دل شب، تو سنگر و مقابل کمین دشمن⭐️
⚪️گفت: آواز چی، آواز هم میخوندین؟🎙
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: چه آوازی؟
🔴گفتم: شبهای جمعه، دعای کمیل📿
⚪️گفت: اهل دود و دم که دیگه نبودید؟ 🌫
🔴گفتم: چرا، خيلی
⚪️گفت: صنعتی یا سنتی؟؟😏
🔴گفتم: بيشتر صنعتی
⚪️گفت : چی ميزدين؟
🔴گفتم : خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠
⚪️گفت: استخر هم میرفتین؟
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: کجا؟
🔴گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون ، نهر خَيّن
هنوزم يه تعداد از بچهها تو خيّن جا موندن🌊
⚪️گفت: سونا خشک چی، اونو که دیگه نداشتین؟
🔴گفتم: چرا، داشتیم
⚪️گفت: کجا؟
🔴گفتم: تابستونا، تو سنگرهای کمین ، تو شلمچه و فکه و طلائیه و....😰
⚪️گفت: زیر ابرو هم بر میداشتین؟ 🙄
🔴گفتم: آره
⚪️گفت: چطوری؟ کی براتون برمیداشت؟😏
🔴گفتم: تک تیراندازهای دشمن، با تیر قناصه😞
⚪️گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید دیگه؟😏😏
🔴گفتم: آره
⚪️خندید و گفت: چطوری؟
🔴گفتم: هنگام بوسه رو پیشونی خونین دوستان شهیدمون😭😔
سکوت کرد و چیزی نگفت!!
🌷«شادی روح اونهایی که جان دادند تا ناممان گم نشود، صلوات»🌷
#من_ماسک_میزنم
🦋🌾🌹🍀🌷🌿🦋🌾🌷
@abbass_kardani
🌷🦋🌾🌿🌹🦋🌹🍀🌾
💙👈رسول خدا (ص) فرمودند :↯↯↯
🌺👌شیاطین دو گروه اند: ↯↯↯
شیاطین جنّی که با ذکر:
💫لا حُولَ وَ لا قُوَّه اِلاّ بِاللهِ العَلِّی العَظِیمِ💫 رانده می شوند،
🌺👌و شیاطین انسی که با
💫صلوات بر محمّد و آل محمّد💫 💞شر و آزارشان💞 از شخص دور می شود.
📚بحارالانوار،ج۹۲،ص۱۳۶
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#من_ماسک_میزنم
💐🌹🌾🌺🍀🦋🌴🌿
@abbass_kardani
🌴🦋🌱💐🥀🌺🌾🌺
#الگو_برداری_کردار_از_شهـــــدا 📢
همسرداری و مهربانی شهید
🍁خیلی آرام و شوخ طبع بود!
وقتی آمد خواستگاری، برادرم بهم گفت:
سید، خیلی خوش اخلاق و شوخ طبعه😊
نگران نباش که هشت سال از تو بزرگتر است و نتوانید باهم بسازید.
خیلی مهربون بود.👌
یه ماه اول زندگیمان که ماه رمضان بود،
بیشتر روزها سید اصغر سحری درست میکرد😊
و بعد من را بیدار میکرد که سحری بخوریم.
عادت داشت تا من نمی آمدم سر سفره بنشینم،
دست به غـــــذا نمیزد.
میگفت: "خانم شما اول بفرمایید بشینید"،
بعد با هم میخوریم.☺️
دستپختم خوب بود،
ولی سید اصغر غذا برایش مهم نبود.
اگه بد میشد یا دیر میشد اصلا به رویم نمیاورد.
اینقدر عادی برخورد میکرد تا من ناراحت نشوم.💔
شهید مدافع حرم سید اصغر فاطمی تبار🌹
#من_ماسک_میزنم
🌷🍀🌿🌾🌷🍀🌷🌿🌾
@abbass_kardani
🌿🌷🌾🌷🌾🌷🍀🌷🌿
صبـــــ🌞ــــــح یعنے ڪہ
تماشاے غــزل چیدنتان...
عـــاشقے چیست
بہ جــز لحظہ تابیــدنتان...
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#صبحتون_معطر_بہ_عطر_شهدا 💐
#من_ماسک_میزنم
🌷🌿🌷🌾🌷🌿🌷🌾🌷
@abbass_kardani
🌷🌾🌷🌾🌷🌿🌷🌿🌾
پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:
مَن سَألَ اللّه َالشَّهادَةَ بِصِدقٍ بَلَّغَهُ اللّه ُمَنازِلَ الشُّهَداءِ و إن ماتَ عَلی فِراشِهِ.
هرکس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد، خداوند او را به مقام شهیدان می رساند، هر چند در بستر بمیرد.
میزان الحکمه، ح ۹۷۸۸
#حدیث_روز
#من_ماسک_میزنم
گاهی فراموش میکنم
که وقتی کسی کنار من نیست
معنایش این نیست که تنهایم!
معنایش این است که
"همه را کنار زدی
که خودم باشم و خودت..."
"شهید دکتر مصطفی چمران"
#من_ماسک_میزنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در داخل ضریح مطهر امام رضا (ع)
حجتالاسلام رئیسی:
🔹یک بار که حاج قاسم به بارگاه حضرت رضا (ع) مشرف شد همزمان با غبارروبی بود.
🔹همیشه فقط علما می توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. روزی که حاج قاسم آمده بود بعد از اینکه مراسم این غبار روبی تمام شد، حال ارتباط با حضرت رضا پیدا کرد و اشک می ریخت.
🔹غبارروبی که تمام شد به ذهنم آمد آقایی که اینجا ایستاده است و برای امام رضا اشک میریزد به حرم اهل بیت عالی خدمت کرده است، نه فقط در مشهد بلکه در منطقه. حاج قاسم سلیمانی خادم واقعی حضرت رضا(ع) است.
🔹در آن زمان به ذهنم رسید برای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح می آیند با حجت و فلسفه نقض کنم.
🔹به دوستان گفتم به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید، حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا طلب و آرزوی شهادت کرد همان جا بود./
🕯🕯🥀🕯🕯
پنجشنبه است...
باز بی قراری ها...
باز دلتنگی ها...
باز خاطرات...
باز اشڪ و حسرت...
باز جای خالی مسافران بهشتی...
ًثانیـه ها بوی دلتنگی میدهد....
🥀یادشان بخیر🥀
عزیزانی ڪه با ما زیستند و....
نیستند....
❣مُردن آن نیست ڪه
درخاڪ سیاه دفن شوم...
❣مُردن آن است ڪه
از خاطر تو
با همہ خاطره ها
محو شوم...
با ذڪر یک فاتحه و صلوات یادی ڪنیم از عزیزانی ڪه...
🥀هنوز دوستشان داریم🥀
نامه یک رزمنده جانباز به حضرت امام(ره):
🌹عشق جبهه رفتن مرا آرام نمی گذارد. مدتی پیش به هر نحو که بود، برای دعاخوانی به جبهه اعزام شدم.
ولی هرچه خواهش کردم که با برادران به خط مقدم و علملیات بروم اجازه ندادند.🌹
جواب نامه:
فرزند عزیزم!🌹
من از خداوند منان مسألت می کنم که شما را با شهدای اسلام محشور نماید. شما که سلامت خودتان را در راه اسلام داده اید، از زمره شهیدان هستید و حق خودتان را به اسلام عزیز ادا نمودید و از این که به جبهه نمی شود بروید ناراضی نباشید
#ɦɨcɦ🔪:
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_۶۰
همانطور ڪہ بُرِس را آرام روے موهاے مشڪے ام میڪشم بہ چهرہ ام در آینہ نگاہ میڪنم.
صورتم ڪمے از قبل لاغرتر شدہ،اما برق عجیبے چشمان قهوہ اے تیرہ ام را روشن ڪردہ!
بہ چهرہ ام دقیق نگاہ میڪنم،چهرہ اے ڪاملا معمولے خبرے از زیبایے خاصے نیست.
بیشتر شبیہ خواهر بزرگم مریم هستم،تنها تفاوتم با مریم رنگِ چشمان تیرہ ام است برعڪس چشمان عسلے او.
نساء و نورا هم شبیہ بہ هم هستند و چهرہ شان زیباست،مخصوصا نورا ڪہ صورتش معصومیت خاصے دارد.
لب و لوچہ ام را آویزان میڪنم و بہ خودم میگویم:فردا میخواے چے ڪار ڪنے آیہ؟!
سر و صداهایے از داخل ڪوچہ مے آید،توجہ نمیڪنم.
برس را ڪنار آینہ میگذارم و در فڪر فرو میروم.
راهے براے معاف شدن از مهمانے فردا بہ ذهنم نرسیدہ،با هر دو دست موهایم را بالاے سرم جمع میڪنم و با پاپیون مشڪے رنگے میبندم.
زیر لب میگویم:هادے ایشالا فردا بیام حلواتو بخورم!
سپس با لحن مسخرہ اے ادامہ میدهم:موردِ تایید! فقط مورد تایید خونہ تونے بابا!
نگاهم بہ ڪتاب تست اقتصادم ڪہ وسط زمین باز ماندہ مے افتد.
براے برداشتنش خم میشوم،همانطور ڪہ برمیدارمش میگویم:نظر تو چیہ؟! حلواش خوشمزہ س؟!
ڪتاب تست را داخل قفسہ هاے ڪتابم میگذارم و دوبارہ بہ سمت آینہ برمیگردم.
با دو دست موهایم را میڪشم تا محڪم شود،دوبارہ میخواهم زبان بگیرم ڪہ صداے یاسین اجازہ نمیدهد:مامان! مامان!
از داخل اتاق تقریبا فریاد میزنم:مامان خونہ نیس!
صداے نفس نفس زدنش را میشنوم،ڪنجڪاو در اتاق را باز میڪنم.
همانطور ڪہ با عجلہ ڪتانے هاے آبے رنگش را در مے آورد ڪیفش را روے زمین پرت میڪند.
متعجب میگویم:یاسین خوبے؟!
با عجلہ وارد خانہ میشود و بہ سمتم میدود.
گونہ هایش قرمز شدہ،نفس نفس زنان رو بہ رویم مے ایستد.
با دست بہ سمت حیاط اشارہ میڪند و میگوید:آ...آ..بجے...
دستانش را محڪم میگیرم و نگران میگویم:چندتا نفس عمیق بڪش بعد حرف بزن داداشے!
نفس عمیقے میڪشد اما هنوز نفس نفس میزند،با ترس میگوید:با...با...
_بابا چے؟!
_دارہ دعوا میڪنہ!
دستانش را رها میڪنم:با ڪے؟!
اشڪ در چشمانش حلقہ میزند:با یہ پسرہ!
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆🏻:
#لیلی_سلطانی 👉🏻
💠 #فدایی_خانم_زینب
╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮
join : sapp.ir/roman_mazhabi
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد...
#ɦɨcɦ🔪:
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_۶۲_۶۱
متعجب دوبارہ وارد اتاق میشوم،با عجلہ مانتویم را میپوشم و شالے روے سرم مے اندازم.
چادر نمازم را برمیدارم و وارد پذیرایے میشوم.
همانطور ڪہ چادرم را سر میڪنم میگویم:با ڪدوم پسرہ؟!
ڪنارم راہ مے آید:دیدمشا! اما اسمشو نمیدونم!
همین ڪہ وارد حیاط میشویم صداے فریاد پدرم بہ گوشم میخورد.
نڪند شهاب را دیدہ؟!
با عجلہ همراہ یاسین بہ سمت در مے دویم،در را باز میڪنم پدرم را میبینم ڪہ یقہ ے پیراهن فرزاد را گرفتہ و بر سرش فریاد میزند،چند تا از ڪارگرها هم دورشان جمع شدہ اند.
گیج نگاهشان میڪنم.
محڪم یقہ ے فرزاد را با دو دست سمت خودش میڪشد و همانطور ڪہ دندان هایش را روے هم مے سابد میگوید:بہ اون دوست عوضیتم بگو! از من و خانوادہ م دور باشید!
فرزاد با حرص یقہ اش را از دستان پدرم جدا میڪند و میگوید:احترام سنتونو دارم ڪہ چیزے نمیگم! گفتم من چیزے نمیدونم شهابم همچین آدمے ڪہ شما میگید نیست!
نگران صدایش میزنم:بابا!
هر دو بہ سمتم برمیگردند،تازہ ردِ خونے ڪہ ڪنار لبِ فرزاد راہ افتادہ میبینم،سریع نگاهش را از من میگیرد.
پدرم با خشم فریاد میزند:برو خونہ!
درماندہ نگاهے بہ پدرم و چشمان پر اشڪ یاسین مے اندازم.
پدرم انگشت اشارہ اش را محڪم چندبار روے ڪتفِ فرزاد میڪوبد و شمردہ شمردہ میگوید:من حرفامو زدم حواستو خوب جمع ڪن!
دوبارہ بہ من نگاہ میڪند:تو ڪہ هنوز اینجایے!
چادرم را محڪم با دست میگیرم و جوابے نمیدهم،فرزاد انگشت اشارہ اش را ڪنارِ لبش میڪشد؛سپس بہ خونے ڪہ روے انگشتش ڪشیدہ شدہ نگاہ میڪند.
پدرم میخواهد دوبارہ چیزے بگوید ڪہ صداے بوق پرشیاے مشڪے رنگے ڪہ نزدیڪ جمعیت شدہ مانع میشود.
همہ بہ ماشین نگاہ میڪنند،ڪارگرها با دیدن رانندہ سریع بہ سمت ساختمان میروند!
چند لحظہ بعد پسرے بے اندازہ شبیہ بہ فرزاد از ماشین پیادہ میشود.
پلیور قهوہ اے تیرہ با شلوار ڪتان ڪرمے رنگ پوشیدہ،اخم ڪم رنگے ابروهایش را بہ هم پیوند زدہ.
چهرہ اش پر سن و سال تر از فرزاد بہ نظر میرسد.
جدے بہ جمع نگاہ میڪند و میخواهد وارد ساختمان شود ڪہ نگاهش بہ فرزاد مے افتد.
اخمش پر رنگ تر میشود.
محڪم بہ سمت فرزاد و پدرم قدم برمیدارد،یڪ جورے میشوم.
حس خوبے نسبت بہ او ندارم!
بہ صورت فرزاد چشم مے دوزد و میگوید:این چہ وضعیہ؟!
فرزاد با دست بہ داخل ساختمان اشارہ میڪند:هیچے! بیا تو نقشہ ها یہ ایرادایے هست.
پسر بدون اینڪہ توجہ ڪند بہ سمت پدرم برمیگردد:بہ بہ آقاے نیازے!
نگاهش را میان فرزاد و پدرم مے چرخاند:لابد گُلہ رو لبشو شما ڪاشتے
98-4-27 mirdamad.mp3
19.03M
🎵 #پیشنهاددانلود👆
💠قرائت دعای کمیل
🔸 با نوای حاج سید مهدی #میرداماد
🔹حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
✋ #التماس_دعا✋
براظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
۱۴صلوات هدیه کنیم 🙏🙏
🍃🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🍃
@abbass_kardani
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهت سلامتی امام زمان عج الله الفرجه الشریف 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَا
#وعده_شبانگـاهے_عاشقـانِ_مهــدی✋
🌸نـذر سلامتی و فرج امام زمان ارواحنا فداه
هر شب #سه مرتبه سوره #توحید را قرائت میکنیم و ثوابش را به محضر #امام_عصر_ارواحنا_فداه هدیه میکنیم تا ظهور ایشان نزدیک و سلامتی ایشان پایدار باشد.
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💖
#من_ماسک_میزنم
🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻
🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐
هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
🌴تقدیم به ارواح پاک
وطیّب شهدای آسمانی
♥️ کانال #شهید_مدافع_حرم_
عباس_ کردانی👇👇👇
🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀
@abbass_kardani
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
#دعاے_ندبه
🎤 #محسن_فرهمند
مولای مهربان وتوای عشق من سلام
عجل ولیک الفرج آقای من سلام
درندبه های جمعه توراجستجوکنم
زیباترین بهانه دنیای من سلام
تعجیل درظهور مولا 14مرتبه #صلوات
🌺🌺🌺@abbass_kardani🌺🌺🌺
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 #شهید_همت:
در این چند صباحی که زنده ایم مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم و هر لحظه عمر ما آزمایش است
شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست، ولی آنچه پیش از همه مطرح هست؛
آزمایش خداست
#من_ماسک_میزنم
🍀💐🍀💐🍀💐🍀
@abbass_kardani
💐🍀💐🍀💐🍀💐
📜 فرازی از خطبه غدیر:
💎 #تنها_راه_رستگاری
🔻 فرازی از خطبه پیامبر(ص) در روز #غدیر
♥️ #پیامبر_اکرم(ص) فرموند:
🌴 مَعاشِرَالنّاسِ یریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کلِّ حالٍ
🍃 ای مردم، اوست(علی) که در همه حال و همه کار تنها خدای عزوجل را میجوید.
#غدیر
#غدیر_زنده_میماند
#من_ماسک_میزنم
🍀💐🍀💐🍀💐🍀
@abbass_kardani
💐🍀💐🍀💐🍀💐
#الگو_برداری_کردار_از_شهـــــدا 📢
همسرداری و مهربانی شهید
🍁خیلی آرام و شوخ طبع بود!
وقتی آمد خواستگاری، برادرم بهم گفت:
سید، خیلی خوش اخلاق و شوخ طبعه😊
نگران نباش که هشت سال از تو بزرگتر است و نتوانید باهم بسازید.
خیلی مهربون بود.👌
یه ماه اول زندگیمان که ماه رمضان بود،
بیشتر روزها سید اصغر سحری درست میکرد😊
و بعد من را بیدار میکرد که سحری بخوریم.
عادت داشت تا من نمی آمدم سر سفره بنشینم،
دست به غـــــذا نمیزد.
میگفت: "خانم شما اول بفرمایید بشینید"،
بعد با هم میخوریم.☺️
دستپختم خوب بود،
ولی سید اصغر غذا برایش مهم نبود.
اگه بد میشد یا دیر میشد اصلا به رویم نمیاورد.
اینقدر عادی برخورد میکرد تا من ناراحت نشوم.💔
شهید مدافع حرم سید اصغر فاطمی تبار🌹
#من_ماسک_میزنم
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
@abbass_kardani
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
هواےِ
خوبی نـدارد
دلے ڪہ ڪرده هوایتان را ...
شھــدا هـوایم را داشتہ باشیـد
#یادشهداباصلوات
#صبحتون_شهدایی
#من_ماسک_میزنم
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@abbass_kardani
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷