eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
38.5هزار ویدیو
167 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
پروردگارا! تو خود گفتی هرکه من باشد...عاشقش خواهم بود و هر که را عاشقش باشم میکنم و شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت خدایا! من توام پس خون بهایم را که است به من پرداخت کن 🌷 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
بابا مجتبی سلام امیدوارم خوب باشی. ♦️حال من خوب است و شاید بهتر از همیشه.راستی حتما میدانی که از نوشتن اولین نامه ام یک سال میگذرد.و در این یک سال اتفاق بسیار مهمی برای من افتاده. 🔹بگذار خیلی زود بگویم. بابا جون من به سن تکلیف رسیدم و بعد از این باید مثل همه بچه های خوب بعضی از کارها را انجام دهم. ♦️ در نامه قبلی از مهربانی تو و خدا برایت نوشته بودم و گفته بودم میخواهم نامه ای برای او بنویسم. 🔹بعد ها فکر کردم که اگر بخواهم برای خدا نامه بنویسم ؛ حتما باید بعد از مدتی منتظر جوابش باشم و این انتظار کشیدن کمی برایم سخت بود. ♦️اما از روزی که در مدرسه برایمان جشن تکلیف گرفتند. تصمیم گرفتم هر روز هنگام خواندن نماز یک جوری با خدا حرف بزنم که انگار دارم برایش نامه مینویسم. 🔹خانم معلم ما میگفت که به این کار میگویند " یعنی با قلب خود با خدا حرف زدن و من بعد از آن روز همیشه احساس خوبی دارم.و از این بابت خیلی خوشحالم.😍 ♦️حتما تعجب میکنی بابا ! زهرا کوچولو و این حرفها ! اما تعجب نکن زهرای تو دیگر بزرگ شده. 🔹 داشت یادم میرفت از چه خبر⁉️ حتما او را میبینی ♦️آخه مادرم از او و علاقه تو به نازدانه امام حسین ع زیاد برایم حرف میزند. 🔹راستش را بگو ، با دیدن او به یادم نمی افتی⁉️ حتما به او میگویی من هم دختری دارم که خیلی بامزه است.😍 ♦️ من هر وقت دوستانت را میبینم به یاد تو می افتم، 😔 اما نمیدانم که آیا آنها هر وقت مرا میبینند به یاد می افتند⁉️ 🔹خوب دیگر باید بروم صدای اذان میاید، از این به بعد با خدا حرف زدن چه کیفی دارد. خدا حافظ _ دخترت سیده زهرا @abbass_kardani🌹
🍃💐🍃 💟●می دانستم که شهید شده است. که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به شهدا ببرم تا حسین را ببینید. با هم رفتیم.💐 💟در آنجا به طوری که 😢 در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.💐 💟●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر می آید💐 . 💟در همان ، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا می کنی❓ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از قلب💞 حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال.💐 💟‌●چند روز بعد، آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.🍃💐🍃 ‌‌✍روای: مادر شهید 📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص» 🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀 @abbass_kardani 🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 بیست و یکمین روز از اردیبهشت ماه ، سالروز آسمانی شدن یکی از دلاوران ، غیورمردان و سرداران رشید شهرستان نجف آباد است . کسی که از کودکی در چهرۀ او مردانگی و شجاعت نمایان بود . او از دلاورمردان دوران انقلاب بود و قبل از پیروزی انقلاب شکنجه های فراوانی نیز در این راه متحمل شد و از مبارزان سرسخت با رژیم شاهنشاهی بود و بدون هیچگونه ترس و واهمه ای در مبارزات حاضر می‌شد و در مقابله با عوامل ساواک و نوکران استعمارگر نقش فعال داشت . شهیدی که با شروع جنگ تحمیلی در بیشتر عملیاتها شرکت داشت و در جبهه های نبرد حق علیه باطل نیز حضور فعال داشت . با توجه به اهم فعالیتهای زیادی که داشت و همچنین به واسطه ساده زیستی، شور و شوق خدمت و تعهد در تلاش‌های مدیریتی ، باعث شده بود که او را به بخشدار مرکزی شهرستان بروجن منتصب نمایند ولی از طرفی به جهت شور و شوق بالایی که به خدمت در مناطق جنگی داشت و رفته رفته دوستان عزیزش را از دست داده بود ، در همان ایامی که به عنوان بخشدار انتخاب شده بود ، پا روی این پست و منصب دنیایی گذاشت و با توجه به نزدیک شدن عملیات الی بیت المقدس ، به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و آنجا نیز فرماندهی گروه مهندسی جهاد‌سازندگی نجف‌آباد را به عهده گرفت ولی در بیشتر مواقع همچون یک بسیجی بر دشمنان یورش می برد . در حالی‌که زمان زیادی از آغاز مرحلۀ دوم علمیات الی‌بیت‌المقدس نگذشته بود، هدف تیر دشمنان قرار گرفت و زخمی شد ، بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت و پس از چند عمل جراحی همانند سرور و سالار ، حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) ، تشنه لب به دیدار حق شتافت و به جمع دوستان و یاران پیوست و نامش در تارک هستی جاوانه شد . سنگر ساز بی سنگر ، جهادگر شهید حیدرعلی امامی در بیست و دومین روز از فروردین ماه 1334 در شهر نجف آباد و در خانواده ای متدین و پر تلاش دیده به جهان گشود و در بیست و یکمین روز از اردیبهشت ماه 1361 به درجه رفیع نائل آمد . لازم به ذکر است امامی شوهر خواهر سرداران رشید اسلام ، احمد ، ابوالقاسم ، کاظم و محمدعلی حجتی می باشد و مرحوم حاج مرتضی حجتی و مرحومه حاجیه خانم جلالی با احتساب حیدرعلی امامی ( داماد خانواده ) و محمد حجتی (نوه خانواده) ، تعداد تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی نموده اند . شهدارایادکنید حتی با یک صلوات
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری کوتاه بر زندگی جواد پس از برادرش عباس، در سال ۱۳۶۱ به عضویت بسیج مسجد خندق آباد در آمد و الگوی خود را برادر عباس قرار داد. او با ارتباط و انسی که با بسیجیان بویژه ، ، معاون تخریب قرارگاه خاتم و گرفته بود، در زندگی خودش تحول زیادی را ایجاد کرد. پس از طی آموزش در بسیج و پادگان امام حسین (ع) در حساس ترین مقطع جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. او در سال های ۶۳ و ۶۴ با در آستانه عملیات به جبهه رفت و پس از عملیات به تهران بازگشت. از بهمن سال ۱۳۶۴ تا اسفند سال ۱۳۶۵ بغیر از مدت دو ماهی که بخاطر مجروحیت در بیمارستان بود، تمام مدت را بطور پیوسته در جبهه حضور داشت و در عملیات های والفجر۸ ، کربلای ۱ و کربلای ۵ شرکت کرده بود. در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست و پا مجروح می شود و پس از گذراندن مدت کوتاه نقاهت در حالی که دستش در گچ بود دوباره به جبهه برگشتند. عضو گردان کمیل از لشکر محمد رسول ا... (ص) بود و در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شرکت می نماید که در این عملیات هنگام شلیک آرپی جی به سنگر تیربار دشمن، مورد هدف دشمن بعثی قرار گرفته و مجددا از ناحیه پا به شدت مجروح می گردد که در حال انتقال به عقب در اثر انفجار مین به برادر شهیدش ملحق می شود