eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از رفتن صبریه آنقدر کارهای خانه زیاد شده بود که کسی باید به داد مادر می‌رسید. در آن زمان محسن 13 ساله و پرویز ده ساله بود و رضا در هفت سالگی فارغ از جنگ و درد و جراحتهایش و رها از مشغله‌های زیاد مادر آزادانه مثل یک به جست و خیز و شیطنت مشغول بودند! و عباس سه سال و نیمه و الیاس دو ساله هر کدام مراقبت‌های خود را می‌طلبیدند. لاجرم معصومه 11 ساله پس از اینکه کلاس پنجم را به اتمام رساند به حکم پدر، تحصیل را ترک کرد و مشغول بچه داری و رتق و فتق کارهای کوچک خانه شد تا در غیاب مادر که باید ساعت‌ها را صرف جمع آوری احتیاجات خانه از صف‌های و پیچ در پیچ کوپن هیچ خلل و اتفاقی خانه ما را تهدید نکند. سال بعد در سال 65 محمود هم به جمع خواهر و برادرهایم اضافه شد. حال دیگر کمی عباس و الیاس از آب و گل در آمده بودند و صدیقه و محمود، دست معصومه را به کارهای خود بند می‌کردند. همیشه با خودم فکر می‌کردم چرا باید در میان این همه گرفتاری و بی‌پولی و دل مشغلولی مادرم این همه بچه بیاورد؛ اما هیچ‌وقت هم به جواب در خوری نمی‌رسیدم .. آن روزها زن‌ها حتی اگر بچه نمی‌خواستند نمی‌توانستند جلوی این همه موج خواهش را بگیرند. اصلا بچه نداشتن و از آمدن بچه جلوگیری کردن نه تنها نعمت محسوب می‌شد ! بلکه هیچ زنی تن به این خفت نمی‌داد که به او بگویند دیگر نمی‌تواند بچه داشته باشد. یعنی نداشتنش مد نبود بود. بچه‌ها به ویژه پسرها و حتی گاهی دخترها پس از گذراندن روزهای کودکی خود یار و کمک پدر و مادر در تامین خرج خانه می‌شدند... به روایت از ... @abbass_kardani
پس از رفتن صبریه آنقدر کارهای خانه زیاد شده بود که کسی باید به داد مادر می‌رسید. در آن زمان محسن 13 ساله و پرویز ده ساله بود و رضا در هفت سالگی فارغ از جنگ و درد و جراحتهایش و رها از مشغله‌های زیاد مادر آزادانه مثل یک به جست و خیز و شیطنت مشغول بودند! و عباس سه سال و نیمه و الیاس دو ساله هر کدام مراقبت‌های خود را می‌طلبیدند. لاجرم معصومه 11 ساله پس از اینکه کلاس پنجم را به اتمام رساند به حکم پدر، تحصیل را ترک کرد و مشغول بچه داری و رتق و فتق کارهای کوچک خانه شد تا در غیاب مادر که باید ساعت‌ها را صرف جمع آوری احتیاجات خانه از صف‌های و پیچ در پیچ کوپن هیچ خلل و اتفاقی خانه ما را تهدید نکند. سال بعد در سال 65 محمود هم به جمع خواهر و برادرهایم اضافه شد. حال دیگر کمی عباس و الیاس از آب و گل در آمده بودند و صدیقه و محمود، دست معصومه را به کارهای خود بند می‌کردند. همیشه با خودم فکر می‌کردم چرا باید در میان این همه گرفتاری و بی‌پولی و دل مشغلولی مادرم این همه بچه بیاورد؛ اما هیچ‌وقت هم به جواب در خوری نمی‌رسیدم .. آن روزها زن‌ها حتی اگر بچه نمی‌خواستند نمی‌توانستند جلوی این همه موج خواهش را بگیرند. اصلا بچه نداشتن و از آمدن بچه جلوگیری کردن نه تنها نعمت محسوب می‌شد ! بلکه هیچ زنی تن به این خفت نمی‌داد که به او بگویند دیگر نمی‌تواند بچه داشته باشد. یعنی نداشتنش مد نبود بود. بچه‌ها به ویژه پسرها و حتی گاهی دخترها پس از گذراندن روزهای کودکی خود یار و کمک پدر و مادر در تامین خرج خانه می‌شدند... به روایت از ... @abbass_kardani
پس از رفتن صبریه آنقدر کارهای خانه زیاد شده بود که کسی باید به داد مادر می‌رسید. در آن زمان محسن 13 ساله و پرویز ده ساله بود و رضا در هفت سالگی فارغ از جنگ و درد و جراحتهایش و رها از مشغله‌های زیاد مادر آزادانه مثل یک به جست و خیز و شیطنت مشغول بودند! و عباس سه سال و نیمه و الیاس دو ساله هر کدام مراقبت‌های خود را می‌طلبیدند. لاجرم معصومه 11 ساله پس از اینکه کلاس پنجم را به اتمام رساند به حکم پدر، تحصیل را ترک کرد و مشغول بچه داری و رتق و فتق کارهای کوچک خانه شد تا در غیاب مادر که باید ساعت‌ها را صرف جمع آوری احتیاجات خانه از صف‌های و پیچ در پیچ کوپن هیچ خلل و اتفاقی خانه ما را تهدید نکند. سال بعد در سال 65 محمود هم به جمع خواهر و برادرهایم اضافه شد. حال دیگر کمی عباس و الیاس از آب و گل در آمده بودند و صدیقه و محمود، دست معصومه را به کارهای خود بند می‌کردند. همیشه با خودم فکر می‌کردم چرا باید در میان این همه گرفتاری و بی‌پولی و دل مشغلولی مادرم این همه بچه بیاورد؛ اما هیچ‌وقت هم به جواب در خوری نمی‌رسیدم .. آن روزها زن‌ها حتی اگر بچه نمی‌خواستند نمی‌توانستند جلوی این همه موج خواهش را بگیرند. اصلا بچه نداشتن و از آمدن بچه جلوگیری کردن نه تنها نعمت محسوب می‌شد ! بلکه هیچ زنی تن به این خفت نمی‌داد که به او بگویند دیگر نمی‌تواند بچه داشته باشد. یعنی نداشتنش مد نبود بود. بچه‌ها به ویژه پسرها و حتی گاهی دخترها پس از گذراندن روزهای کودکی خود یار و کمک پدر و مادر در تامین خرج خانه می‌شدند... به روایت از ... @abbass_kardani