کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#شهید_احمد_مکیان #یادشون_با_ذکر_صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
دوست داشتنی
#قسمت_2
بچه اول بود خیلی هم شیرین و دوست داشتنی نمی دانم خدا در وجود این فرزند چه چیزی قرار داده بود که من را این قدر به خودش وابسته کرده بود دوست نداشتم حتی لحظه ای از او دور باشم حتی وقتی برای نماز جماعت به مسجد می رفتم سریع خودم را به منزل می رساندم تا این فراغ و دوری از احمد زیاد طول نکشد. عجله کردن برای بازگشت به خانه به قدری ظاهر و مبین بود که اهل مسجد با شوخی و خنده می گفتند کجا با این عجله؟ دوباره میخوای احمد روببینی؟
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین
#شهید_احمد_مکیان
حضور و غیاب
دو روز از تولد احمد می گذشت که من برای شرکت در کلاس دارد حوزه شدم .در حوزه مسول حضور و غیاب بودم و آخرین کسی که باید از کلاس خارج می شد من بودم بیشتر وقت ها تا مغرب توی مدرسه می ماندم ولی آن روز به محض اینکه استاد گفت: والسلام علیکم و رحمه الله سریع از جا بلند شدم و آمدم خانه اصلا یادم رفته بود که باید حضور و غیاب کنم.
فردای آن روز معلم مچم را گرفت و گفت: دیروز کجا بودی؟ چرا اینقدر با عجله رفتی؟ گفتم: کار داشتم.
با خنده گفت کار داشتی یا می خواستی بری بچه تو ببینی؟
راوی:
پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین
مجید مکیان
@abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#شهید_احمد_مکیان
#شهید_دهه_هفتادی
امان نمی دهم
#قسمت_5
یک روز که از حوزه برگشتم دیدم طبق خرافات و عقاید قدیمی بچه را گذاشته اند توی یک تشت. توی تشت یک تخم مرغ بود یک تکه آهن و ادویه های عجیب و غریب. پرسیدم این دیگه چیه؟
گفتند احمد رو گذاشتیم توی اینها که چشم نخوره گفتم :این تخم مرغ برا چیه ؟ گفتند: نمی دونیم. فقط می دونیم که باید باشه.
طبق رسم و رسومات این تخم مرغ باید می ماند تا روز هفتم تخم مرغ را می شکستند تا بچه چشم نخورد ولی من امان ندادم که این خرافات را اجرایی کنند. وقتی هواسشان پرت شد تخم مرغ را برداشتم و زدم به بدن.
وقتی فهمیدند که تخم مرغ نیست غوغایی کردند که چرا برنامه ما را به هم زدی؟ ولی من محکم ایستادم و گفتم: اینها خرافاته نباید انجام بشه. همان یک بار در ذهن زن های فامیل حک شد که چیزی که خرافات است نباید انجام بشود برای بچه های بعدی آهن می گذاشتند چون مستحب است با آداب مخصوص به خودش ولی دیگر از تخم مرغ خبری نبود می دانستند اگر تخم مرغ بگذارند امانش نمی دهم.
راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین
مجید مکیان
@abbass_kardani✅