eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
24.1هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
🎤 مولای مهربان وتوای عشق من سلام عجل ولیک الفرج آقای من سلام درندبه های جمعه توراجستجوکنم زیباترین بهانه دنیای من سلام تعجیل درظهور مولا 14مرتبه 🌺🌺@abbass_kardani🌺🌺
🌳یكی ازكارهايی که صبـ☀️ـح به انجام آن مبادرت می كرد 👈خواندن بود و استمرار همين زيارت عاشورا‌ها بهانه‌ ی شد🕊🌷 🌺 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 @abbass_kardani 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃 🔰از زبان خواهران شهید: ویژگی بارز شوخ طبعی و شیطنت‌های او بود؛ در تمام شادی می‌آورد و همه آن را دوست داشتند 👌 🌻تمام خاطرات ما از محمد به و شادی است؛ حتی به گونه‌ای شده که وقتی بر سرمزار محمد می‌رویم شروع به گریه 😭کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنت‌هایش، گریه‌مان ناخودآگاه بند می‌آید و با شادی به خانه🏡 باز می‌گردیم.✅ 🌾با این که دوستانش 👥و هم‌محلی‌هامان شبیه به او نبودند اما محمد در ، رفتار و درس به هیچ عنوان از آن‌ها تاثیر نمی‌گرفت و در درس‌هایش بسیار موفق و نمره‌های خوبی را کسب می‌کرد. 🦋او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به ‌جز محمد. 🌷او متعلق به نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک می‌کرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر می‌رسید و در عوض تمام کمک‌هایش هیچ انتظاری از ما نداشت.❌ 🥀محمد ارادت ویژه‌ای به (ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد می‌شد✔️ 🌷 🍃🌹🍃🌹
وقتی درونت پاڪ باشد خداچهره ات راگیرا میڪند این گیرایی از زیبایی وجوانی نیست این گیرایی از نور ایمانی است ڪه درظاهر نمایان میشود...🍃 امیری
1_356532626.mp3
1.72M
‍ ⭕️یا اباصالح المهدی(ع ⛅️درد دل با امام زمان عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی عطر امام زمان(عج) یک شب قبل از شروع عملیات بیت المقدس حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی عطر و گلاب مستشان می کند؛ بوی عطر از بدن حسین بود آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند:«حسین! این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست ، گیج مان کرده. بده تا ما هم بزنیم.» حسین با چشمانی خواب آلود گفت:«عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید.» ولی دوستانش قبول نمی کردند، لحظاتی گذشت ، حسین کاملاً هوشیار شده بود و به دوستانش با تُندی گفت: «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم.» گفتند:«چه خوابی؟» نگفت. با اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند. حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان(عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من گفت: به زودی شهید می شوی.» خواب امام زمان(عج) او را خوش بو کرده بود. دوستانش می گفتند: « در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت. او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به تلاوت قرآن شد بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد» حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه امام زمان (عج) را نمی بینید بروید جلو پیش امام زمان(عج)، مرا وِل کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ے دوست! همین ڪہ پایم را از مدرسہ بیرون میگذارم میگویم:آخیش! انقد خستہ ام امروز دَرس مَرس تعطیل! فقط میخوام بخوابم! مطهرہ مشغول مرتب ڪردن چادرش میشود:خیلے خستہ ایا! باهم چند قدم برمیداریم. _مطهرہ! صداے ویشڪاست! بہ سمتش برمیگردیم،خندان بہ سمت ما میدود،همانطور ڪہ آدامسش را میجود میگوید:مطهرہ جون میشہ امانتیمو بدے؟ نگاهے بہ مطهرہ مے اندازم و چیزے نمیگویم. مطهرہ آرام میگوید:ڪدوم امانتے؟! ویشڪا چشم میزند:همون بستہ سیگار و فندڪ دیگہ! _تو چیزے بہ من ندادے! میدانم ویشڪا بل بَشو راہ مے اندازد،میگویم:بریم مطهرہ؟! دیر شد! میخواهیم راہ بیوفتیم ڪہ ویشڪا دوبارہ زبان باز میڪند:خودم گذاشتم تو ڪیفت! _آهان! اونا رو میگے!‌ ویشڪا میخندد:آرہ دیگہ! مطهرہ جدے میگوید:ڪسے بہ من ندادتشون! بے اجازہ اومدہ بودن نو ڪیفم منم انداختمشون دور! ویشڪا بلند میگوید:چیییے؟! براے دفاع از مطهرہ جدے میگویم:گفت انداختشون دور! ڪارت اصلا درست نبود! خصمانہ نگاهے بہ من مے اندازد و میگوید:تو ساڪت شو خانم فیلسوف! این بچہ دهاتے این چیزا حالیش نمیشہ ڪہ تو یادش دادے! مطهرہ با حرص میگوید:حرف دهنتو بفهم! تو ڪہ بچہ شهرے چے اے مثلا؟! بازویش را میڪشم و خونسرد میگویم:بیا بریم ارزش بحث ندارہ! ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 ╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد... ﴾﷽﴿ 💠 💠 ۵۵ ویشڪا محڪم با دو دست روے قفسہ ے سینہ ے مطهرہ میڪوبد و میگوید:آخہ دهاتے اون فندڪ بہ ڪلِ هیڪلِ تو مے ارزہ! با شڪ‌ نگاهے بہ هر دویمان مے اندازد و ادامہ میدهد:نڪنہ خودتون برش داشتید پس نمیدید؟! من و متعجب با چشمان گرد شدہ یڪدیگر را نگاہ میڪنیم،مطهرہ میخواهد چیزے بگوید ڪہ سریع میگویم:تهمت نزن!‌ وقتے برا وسیلہ ت صاحب درنمیاے همسایہ تو دزد نڪن! پوزخند میزند:جرات دارید ببرید بفروشیدش دزدا! چون هدیہ ے عشقم عمرا بگذرم! باید پسم بدید. همانطور ڪہ ڪولہ اش را روے دوشش جا بہ جا میڪند ادامہ میدهد:دارم براتون! سپس بہ سمت شاسے بلند مشڪے رنگے ڪہ سر ڪوچہ پارڪ شدہ میدود! _آیہ اینا دنبالمونن! بدون اینڪہ بہ شاسے بلند مشڪے ڪہ از دم مدرسہ تا اینجا دنبالمان افتادہ نگاہ ڪنم میگویم:ولش ڪن! نمیدونم پسرہ ڪیہ افتادہ دنبالمون ڪہ مثلا بترسونتمون! نزدیڪ خیابان خودمان میرسیم،مطهرہ باز میگوید:این پسره یہ جورے نگامون میڪنہ آیہ! ویشڪام هے با حرص باهاش حرف میزنہ! با آرامش لبخند میزنم:نمیبینے چقد ترسوان؟! از دم مدرسہ تا اینجا ڪلان شلوغ بود نیومدن جلو میخواستن ڪارے ڪنن تا الان میڪردن! با خندہ ادامہ میدهم:فڪر نڪنم پسرہ اسید آمادہ داشتہ باشہ از فردا بترس! با مشت آرام روے بازویم میڪوبد:اِ! ببین ترس تو جونم میندازے یا نہ؟! ساعت نزدیڪ سہ بعد از ظهر است و محلہ ے ما طبق معمول خلوت! ماشین گوشہ ے خیابان پارڪ میڪند،پسر قد بلند و لاغر اندامے پیادہ میشود. همانطور ڪہ نگاہ خصمانہ اش را بہ ما دوختہ تا مثلا بترسیم بہ سمتمان مے آید! مطهرہ دستم را محڪم میگیرد:بدو بریم! جدے نگاهش میڪنم:چرا میترسے؟! ڪہ سوژہ بدے دست ویشڪا تو ڪلاس بشینہ بگہ سوپرمنش یہ نگا بہ آیہ و مطهرہ انداخت دَر رفتن؟! مطهرہ سرش را تڪان میدهد:واقعا واژہ ے سوپرمنم برازندہ شہ! _عادے بہ راهمون ادامہ میدیم،مگہ بہ خودمون شڪ داریم؟! زیر چشمے میبینم ویشڪا هم از ماشین پیادہ میشود و ڪنار پسر راہ مے آید. پسر رو بہ ما میگوید:یہ لحظہ! بدون توجہ عادے قدم‌ بدمیداریم. _با شمام! باز توجهے نمیڪنیم ڪہ با سرعت خودش را بہ ما مے رساند. همانطور ڪہ نگاهے بہ ویشڪا مے اندازد:همینان؟! ویشڪا با پوزخند نگاهمان میڪند:آرہ! پسر نزدیڪ ما مے ایستد،دستانش را در جیب هاے شلوارش جینش فرو مے رود و میگوید:فندڪ دوست دخترمو‌ رد ڪنید بیاد! جا میخورم! جا میخورم از اینڪہ با چہ لفظے یڪ دختر،یڪ ریحانہ را توصیف میڪند! "دوست دختر"! قداست عشق ڪجا گم شدہ؟! بدون توجہ رو بہ ویشڪا میگویم:میرفتے پشت مدرسہ فندڪتو پیدا میڪردے،اگہ میخواستے بزرگترم بیارے جرات داشتے مامان باباتو میاوردے! صداے پسر بالا میرود:هوے درست صحبت ڪن! اخمانم درهم میروند:اینجا خونہ تون نیست ڪہ اینطورے صحبت میڪنید آقاے محترم! میخندد:آخہ تویہ اُملِ دزد چے میفهمے؟! آب دهانم را با حرص قورت میدهم،براے امثال او جوابے جز سڪوت ندارم! هرچہ میخواهد فڪر ڪند. دست مطهرہ را میڪشم براے رفتن ڪہ پسر ادامہ میدهد:تا فردا فندڪو برگردونید ڪہ هیچ! اگہ برنگردوندین واے بہ حالتون! نگاہ چندشش را بین من و مطهرہ مے گرداند و با لحن بدے میگوید:همچین مالے ام نیستید واسہ حال دادن ولے براے ڪتڪ خوردن بہ درد میخوردید! بہ ویشڪا نگاہ میڪنم ڪہ از این بہ اصطلاح حمایتِ دوست پسرش لذت میبرد! سرم را بہ نشانہ ے تاسف برایش تڪان میدهم،چہ ڪم دارد ڪہ دلش بہ ڪسے ڪہ امروز در خیابان هست و فردا نیست خوش شدہ؟! طا
قت نمیاورم،با حرص میگویم:همہ رو مثل مادر و خواهرت نبین! پوست گندمے اش سرخ میشود و رگ‌ هاے گردنش برجستہ! دندان هایش را عصبے روے هم میفشارد:چہ زرے زدے؟! خونسرد میگویم:اونو ڪہ تو دارے میز.... نمیگذارد حرفم تمام شود! دستش محڪم روے صورتم مینشیند! آنقدر محڪم و سنگین ڪہ زمین میخورم! بے اختیار چشمانم را میبندم،جارے شدن خون از بینے ام بہ روے لب ها و چانہ ام را حس میڪنم... صداے فریاد مطهرہ بلند میشود،گوشم سوت میڪشد! دستم را روے گوشم میذارم و چشمانم را محڪم روے هم مے فشارم. اما مے شنوم صداے قدم‌ هاے بلندے را ڪہ نزدیڪ ما میشود و صداے مردانہ ے آشنایے را ڪہ فریاد میزند:چہ غلطے ڪردے؟! ... نویسنده این متن👆: 👉 💠 ╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد
1_630622.mp3
4.16M
با صدای استاد سید قاسم موسوی قهار محـبان مهــــــــــــدي(عج) او خواهد آمد او خواهـــد آمـــد... 😍🌺 ══💝══════ ✾ ✾ ✾ ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ 🌸 🌺🌺 @abbass_kardani🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایاهمه بیماران مخصوصا بیماران کرونایی رو شفای عاجل عنایت بفرما 🍀🤲🍀🙏🍀 💙🌴🌹💎🌹🌴💙
جهت سلامتی امام زمان عج الله الفرجه الشریف 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بخوان دعای فرج رادعااثردارد دعاکبوترعشق است وبال وپردارد 🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى ❤️برای سلامتی آقا❤️ بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً 💖دعای فرج💖 بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای میکنیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد 🌺براسلامتی و ظهور امام 🌺 🌺زمان صلوات محمدی هدیه 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 کنیم 🌺شبتون مهدوی انشاءالله 🌺 🌺 🌺 @abbass_kardani🌺🌺
✋ 🌸نـذر سلامتی و فرج امام زمان ارواحنا فداه هر شب مرتبه سوره را قرائت میکنیم و ثوابش را به محضر هدیه میکنیم تا ظهور ایشان نزدیک و سلامتی ایشان پایدار باشد. اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💖 🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐 هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم» 🌴تقدیم به ارواح پاک وطیّب شهدای آسمانی ♥️ کانال عباس_ کردانی👇👇👇 🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 @abbass_kardani 🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
🌹خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید... فرازی از وصیتنامه سردار دل‌ها: 🌷برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید. 🔹تنهایی و مظلومیت امام خامنه ای را از قلم و زبان سردار دل ها شهید سلیمانی بشنوید و کمتر ادعای انقلابی گری دربیاوریم هر کس ولایت فقیه را میفهمد لحظه همچون شهید سلیمانی آرامش ندارد اگر مستعضفان نبودند انقلاب اسلامی که چه عرض کنم ایران توسط مسولین تکه تکه بود. فقر ،فساد،فاصله طبقاتی،تبعیض سرتاسر کشور را توسط ناکارآمدی دولت و مجلس فرا گرفته بعد قالیباف مخالف استیضاح روحانی است. جناب قالیباف دولت چه چیزی باید سر مردم بیاورد که نیاورده تا شما موافق استیضاح روحانی باشید؟ 🍃 شادی ارواح طیبه شهدا، خاصه سیدالشهدای مدافعان حرم، امام شهدا و همه درگذشتگان فاتحه‌ای قرائت فرمایید. ✍ وحیداکبری ✍ 🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹 @abbass_kardani 🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌وصیت تصویری چندتن از شهدای عزیزمون با صدای خودشون...❤️🌷 🇮🇷لک لبیک یا امام الخامنه ای 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋 @abbass_kardani 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز سالم ماندن پیکر مطهر بعد از 16 سال چه بود؟ صدام ، پیکرش را در زیر آفتاب نگه داشت...از مواد تجزیه کننده استفاده کرد.. اما پیکرش همچنان سالم ماند! آیا ما چنین سربازی برای امام زمان (عج) هستیم؟! شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم.. 🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀 @abbass_kardani 🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دریغ مکن منحنی زیبای لبخندت را .. همان قوسِ زیبایی که آفتاب را دلگرم می کند ، هر صبـــح دوباره بتابد .. .. 🦋⚘🦋⚘🦋⚘🦋⚘🦋 @abbass_kardani 🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#‌ɦɨcɦ🔪: ﴾﷽﴿ 💠 💠 ۵۶ مطهرہ ڪنارم مینشیند و حالم را مے پرسد. جوابے نمیدهم. دستش سنگین بود... عجیب هم سنگین بود... با حرص نفسم‌ را بیرون میدهم،میخواهم‌ بابت این ڪارش تڪہ تڪہ اش ڪنم! ویشڪا مضطرب میگوید:حامد بدو! همان صداے آشنا با قدرت بہ گوشم میخورد:وایسید ببینم! پشت سرش مطهرہ فریاد میزند:ڪجا؟! جرات دارید وایسید! اما بہ جاے جوابے از دهان صداے قدم هاے بلند شان روے آسفالت در گوشم مے پیچد. چشمانم را آرام باز میڪنم،مطهرہ در حالے ڪہ بازویم را میگیرد با نگرانے میگوید:خوبے؟ سرم را بہ سمت چپ و راست تڪان میدهم و لب میزنم:یڪم سرم گیج میرہ! چشمانم بہ ڪفش هاے اسپرت مشڪے مردانہ اے مے افتد ڪہ ڪمتر از یڪ متر با من فاصلہ دارد. نگاهم را از ڪفش هایش تا صورتش بالا میڪشم،ڪتِ نوڪ مدادے اش را شلختہ روے آرنجش انداختہ،همانطور ڪہ نفس نفس میزند میگوید:خانم حالتون خوبہ؟! چقدر چهرہ اش آشناست! گنگ نگاهش میڪنم،ڪجا دیدمش؟! گونہ هایش ڪمے سرخ شدہ،نفس عمیقے میڪشد و بہ زور میگوید:دو...دو...یید...م نفس ڪم‌ مے آورد. این بار عمیق تر نفس میگرد و آرام نفسش را رها میڪند. _دوییدم دنبالشون اما زود سوار ماشین شدن. میخواهم از روے زمین بلند شوم ڪہ صداے آشناترے اجازہ ے حرڪت نمیدهد:چے شدہ؟! سرم را برمیگردانم،با تعجب سبزے چشمانش را بہ ما دوختہ! شهاب! چرا همہ جا هست؟! پسرے ڪہ رو بہ رویم ایستادہ میگوید:نمیدونم! مثل اینڪہ مزاحمشون شدہ بودن! بہ ڪمڪ مطهرہ مے ایستم،گیج بہ شهاب نگاہ میڪنم! پسر ادامہ میدهد:مرتیڪہ زد تو صورتش! و با سر بہ من اشارہ میڪند. شهاب با حرص لبش را بہ دندان میگرد و سریع رها میڪند. آرام بہ سمتمان مے آید،اخم ڪم رنگے ابروانش را بہ هم نزدیڪ ڪردہ. سبزے چشمانش تیرہ تر بہ نظر مے رسند،رو بہ من میگوید:مے شناختینشون؟ مطهرہ سریع میگوید:آرہ...یعنے نہ... پسرے ڪہ ڪنار شهاب ایستادہ میگوید:یعنے چے؟! آب دهانش را قورت میدهد:یعنے فقط دخترہ رو میشناسیم،هم ڪلاسے مو... اجازہ نمیدهم ادامہ بدهد زمزمہ وار میگویم:ڪمڪم ڪن بریم! بہ صورتم خیرہ میشود،حلقہ هاے اشڪ مردمڪ‌ هاے مشڪے اش را در آغوش میگرند:از دماغت دارہ خون میاد...دستش بشڪنہ... گوشہ ے چادرش را روے انگشت شصت و اشارہ اش میڪشد،میخواهد بینے و لبم را پاڪ ڪند ڪہ دستش را میگیرم:نہ دست نزن! متعجب نگاهم میڪند،دستش را میڪشم:بیا بریم! بدون حرف ڪمڪم میڪند بایستم،بہ چادرم زل میزند. بوے خون و خیسے اَش روے صورتم اذیت میڪند،از آن بدتر چادر خاڪے ام... میخواهیم راہ بیوفتیم ڪہ شهاب میگوید:فرزاد شمارہ پلاڪشونو دیدہ،میریم پیداش میڪنیم. بدون اینڪہ نگاهش ڪنم میگویم:ممنون نیازے بہ ڪمڪ نیست! با تحڪم ادامہ میدهم:نیازے بہ ڪمڪ غریبہ ها نیست! نمیخواهم دور و برم باشد،پا میگذارم روے ڪنجڪاوے ام،زندگے آرامم را دوست دارم... انگار دلم از روزهاے پیشِ رو آگاہ شدہ... چند قدم دیگر برمیداریم ڪہ سایہ ے ڪسے ڪنارمان مے آید:خانم! واژہ ے خانم را یڪ جورے میگوید. یڪ‌ جورے ڪہ انگار من را مناسب این واژہ نمیبیند! تنها براے ناراحت نشدنم این لفظ را بہ ڪار میبرد،گویے "خانم" را جایگزین واژہ "دخترخانم" ڪردہ! همانطور ڪہ با مطهرہ قدم برمیداریم جدے جواب میدهم:بلہ! ڪتش را بہ سمت شهاب پرت میڪند و رو بہ من میگوید:از چے میترسید؟! با این آدما باید برخورد شہ ما ڪہ شاهد بودیم پیگیر شید؛مگہ هر ڪے بہ هر ڪیہ؟! جلوے درمان میرسیم،شلوغے داخل ساختمان رو بہ رویے ڪہ در حال ساخت است گوش هایم را اذیت میڪند. چهرہ ام درهم میشود،مطهرہ با صداے لرزان میگوید:تو مطمئنے خوبے؟! سرت بہ جایے نخورد؟! آرام میگویم:وایسا! سرم را برمیگردانم،شهاب ڪتِ فرزاد را روے دستش انداختہ و با اخم نگاهمان میڪند. سوال هاے در ذهنم بیشتر میشود،شهاب همراہ این پسرے ڪہ چهرہ اش برایم آشناست اینجا چہ میڪند؟! _مهندس! متعجب بہ ڪارگرے ڪہ در ساختمان رو بہ رویے ڪار میڪند و لفظ مهندس را خطاب بہ ما میگوید نگاہ میڪنم. فرزاد میگوید:بلہ! _از شرڪت زنگ زدن گفتن ڪار واجب دارن. چشمان مشڪے اش را بہ زمین مے دوزد و دستش را داخل جیبِ شلوار ڪتان مشڪے اش میبرد. همانطور ڪہ داخل جیبش را میگردد میگوید:بگو دارہ میاد شرڪت! _آخہ برادرتون گفتن... جدے و با‌ تحڪم میگوید:بہ مهندس بگید تا چند دیقہ دیگہ شرڪتم! ... نویسنده این متن👆🏻: 👉🏻 💠 ╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮ join : sapp.ir/roman_mazhabi ╰┅═ঊ 💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد... #‌ɦɨcɦ🔪: ﴾﷽﴿ 💠 💠 ۵۷ هم زمان با گفتن این حرف موبایل نقرہ اے اش را از جیبش بیرون میڪشد،سیب گاز خوردہ ے معروف روے موبایلش خودنمایے میڪند. ڪارگر چشمے میگوید و دوان دوان بہ سمت ساختمان میرود. انگشت اشارہ ام را روے زنگ میگذارم. صداے مادرم است از آیفون میپیچد:ڪیہ؟ با صدایے ڪہ انگار از تہ چاہ بلند شدہ میگویم:منم مامان! چند لحظہ بعد در باز