🔷اندر احوالات روشنفكران و روشنفكرنماها!
🔹اصطلاح روشنفكري در ايران اولين بار در زمان قاجار به طرفداران فرهنگ غربي و طرفداران تحول غربگرايانه اطلاق مي شد. افرادي مانند میرزا ملکم خان كه تحصيل كرده فرنگ بودند و پس از بازگشت به ايران علت عقب ماندگي كشور را به مسئولين متذكر مي شدند تا چاره اي بيانديشند. بگذريم كه بعدا جاسوس بودن بسياري از آنها اثبات شد و افرادي مانند جلال آل احمد با نوشتن كتاب غربزدگي چگونه تار و پود اين جريان را در هم شكستند.
هر چند كه اصل روشنفكري چيز بدي نيست و به معناي ايجاد دريچه اي جديد به سوي پيشرفت و توسعه است اما در ميان اين قشر بسيار كم بوده اند افرادي كه هوشمندانه آدرس درست به متوليان و حاكمان داده اند. در زمان پس از انقلاب نيز روشنفكران ايده هاي بسياري براي پيشرفت كشور دادند كه بسياري از آنها غلط از آب درآمد..از تصميمات سياست هاي خارجي گرفته تا سياست هاي داخلي مانند كنترل جمعيت و حتي مسائل قضايي مانند كيفيت حدود شرعي !
🔹پشت صحنه همه اين كارهاي غلط روشنفكران تحصيل كرده در دانشگاه هاي غربي بوده اند كه معتقد بودند به اصطلاح بايد از سر تا پا غربي شد! و با استدلالها و آدرس هاي غلط خويش كشور دچار هزينه و خسارت كردند.
🔹اخيرا اما طيف جديدي از روشنفكران بوجود آمده اند كه نه در دانشگاه هاي غرب تحصيل كرده اند و نه غربزده هستند.اما معتقدند بايد از برخي مواضع انقلابي كوتاه آمد! از مسائل فرهنگي گرفته مانند حجاب تا مسائل پزشكي مانند اجراي بي چون چراي پروتكل هاي سازمان جهاني بهداشت و واكسيناسيون عمومي!
هر چند كه متخصصان بومي و داخلي بگويند براي فلان بيماري كه در جهان همه گير شده داروي قطعي وجود دارد كه هم مي توان با آن پيشگيري كرد و هم درمان اين جماعت روشنفكر معتقدند اين شيوه ها بايد حتما توسط سازمان جهاني بهداشت مورد تاييد قرار بگيرد.
هرگز فراموش نمي كنم پاسخ يكي از مسئولين امر را كه از او در شبكه خبر در مورد عدم مجوز به اين داروها پرسيده شد و او گفت كه غيرقانونيست!!! ما نمي توانيم قبل از اينكه سازمان جهاني بهداشت مجوز بدهد اجازه توليد دارويي را بدهيم! نا خودآگاه ياد كاپيتولاسيون افتادم...اين چه ننگي است كه ما در كشور خودمان نمي توانيم دارويي را كه توسط متخصصان خودمان توليد شده ارزيابي و به توليد انبوه برسانيم و بايد چندين ماه در نوبت مجوز سازمان بهداشت جهاني بمانيم و در اين ميان برايمان مهم نباشد كه چه تعداد از عزيزان جان خود را از دست ميدهند؟
حقيقت اينست كه روح ميرزا ملكم خانها هنوز در درون سيستم تصميم سازي كشور وجود دارد و تمام دروازه پيشرفت و توسعه كشور را وابسته به سازمان هاي جهاني كرده است. سازمانهايي كه همواره همسو با جريان استكبار جهاني خسارات و ضربات زيادي به كشور ما وارد كرده اند و تنها به دليل اينكه مي خواهيم طبق عقيده خودمان زندگي كنيم سالهاست ما را از جنبه هاي گوناگون تحريم كرده اند.
آدرس دهي غلط اين روشنفكران در جريان كرونا به واكسيناسيون و اجراي پروتكل هاي سخت گيرانه كشور را دچار هزينه هاي هنگفتي كرد. هزينه هاي اقتصادي و فرهنگي كه شايد هرگز قابل جبران نباشد. در حالي كه با هزينه هاي بسيار پايين تر و اعتماد به متخصصان داخلي همان روزهاي ابتدايي شيوع كرونا مي توانستيم آن را به يك بيماري عادي تبديل كنيم.
#اعتماد_به_متخصصان_داخلی
@Abdolhadi_ir
⭕️ گاردین: دانش آموزان در انگلستان براى فرار از مدرسه، تست هاى كروناى خود را با آب پرتقال مثبت می كنند !!!
بچه هاى مدرسه فهميدند كه تست هاى كرونا اشتباه دارد، ما كى بيدار می شويم؟
#تستpcr
منبع :
https://b2n.ir/f82819
📌تحليل اخبار كرونا👇
🌐 https://eitaa.com/joinchat/2438463545C9c6ccc8737
عبدالهادی
🖋اندر حكايت #كرونا و #واكسيناسيون !
🔹اين روزها كه خبر #كرونا_هندي و اذعان سازمان جهاني بهداشت به بي اثر بودن واكسن ها نسبت به اين گونه از ويروس كرونا منتشر شد ياد خاطره جالبي افتادم!
در نوجواني به همراه يكي از دوستانم براي گذراندن تعطيلات به روستاي آنها در استان گيلان رفتيم. 🚌🌳
در مسير دوستم با توضيح شرايط روستا مي خواست كه مرا براي معضلات آنجا آماده كند تا وقتي به آنجا رسيديم اصطلاحا نگويم كه نگفته است! يكي از معضلات اين روستا پشه زياد بود. 🦟
وقتي به روستا و خانه مادربزرگش رسيديم با صحنه وحشتناكي مواجه شديم. 😨
مادربزرگ پير و ناتوان كف خانه افتاده بود و در فضاي اتاق آنچنان بوي حشره كش پيچيده بود كه نفس نمي شد كشيد! 🥵
گويا مادر بزرگ بزرگوار وقتي متوجه شده نوه اش درحال آمدن است مي خواسته با سم پاشي، خانه را از لوث وجود انواع جانوران موذي بخصوص پشه خالي كند تا نوه اش تعطيلات دلچسبي داشته باشد اما انقدر در استفاده از اين حشره كش زياده روي كرده بود كه نفسش تنگ شده و از حال رفته بود. 🤢
با هم دست و پاي پيرزن نحيف را گرفتيم و به بيرون اتاق برديم و شروع كرديم به باد زدنش نفسش كمي بالا آمد و به نوه اش نگاه كرد و گفت: "داشتم ميمردم!" 🤕
در همين حين پدربزرگ از راه رسيد و سراسيمه خود را به ما رساند و با نگراني ماجرا را پرسيد و شروع كرد به پرخاش كردن كه "آخه آدم عاقل از ترس پشه خودكشي مي كنه!؟" 🤬😡
مادربزرگ مهربان با صداي ضعيفي گفت "من براي خودم نزدم كه! براي اين بچه ها زدم" 🥰
در همين حين يك پشه آمد و نشست روي دماغ دوستم و مادربزرگ مهربان براي كشتن پشه با كف دست زد توي صورتش!🖐🥴
انقدر از ديدن اين اتفاق خنديدم كه صداي خنده ام كل روستا را برداشته بود. 🤣🤣
در نهايت پدر بزرگ براي معضل پشه ها به سوي خانه يكي از همسايه ها روانه شد و يك "پشه بند" قرض گرفت!🤓
حال و روز آدم هاي دنيا كه از ترس كرونا خود را واكسينه كرده اند و در نهايت بر اثر گونه هاي ديگر كرونا فوت مي كنند مرا ياد پشه و دماغ و مادربزرگ مي اندازد! گاهي راه حل " #پشه_بند " است اما ما اشتباها به سراغ " #حشره_كش " مي رويم.
@Abdolhadi_ir
عبدالهادی
نقد مخاطب محترم کانال در مورد متن ″مریم جوان″ @Abdolhadi_ir
پاسخ خانم ″مریم جوان″ به انتقاد مخاطب محترم کانال
@Abdolhadi_ir
هدایت شده از جوان(پرستار انصرافی)
#موفقیت (اگر خدا قبول کند)!!!
با احترام و عرض ارادت به تمام پرستاران متعهد و مهربان سرزمینم.....
قسمت اول: ساعت هفت و نیم صبح است و باید شیفت را تحویل بدهم
سرپرستار طبق معمول، قسمت داروها و اقلام مصرفی برای بیمار را چک میکند
از من می پرسد ؛ انگشت بیمار را پانسمان کردی؟
میگویم :بله
میگوید؛ پس چرا سرم شستشو و چسب را در اقلام مصرفی ننوشته ای؟!؟
می گویم :شاید بیست سی سی سرم بیشتر نیاز نبود و چهارتکه کوچک چسب !!!
اخم می کند و خودکار را از دستم می گیرد
در اقلام مصرفی؛ سرم شتسشو نیم لیتری و یک حلقه چسب اضافه میکند
میگوید : "بخش خرج دارد" !!!!!
از درون فرو میریزم و بغضم را فرو میدهم😭😳
قسمت دوم: سرپرستار با التهاب و تشویش خاصی وارد بخش می شود
همه ی همکاران را جمع میکند
تعجب میکنم
خیلی آهسته جوری که همراهان بیماران نشنوند
میگوید، بیمار فلانی وقتی که از بیمارستان مرخص شده دچار خونریزی معده شدید شده
کاشف به عمل آمدیم که دکتر.....همزمان دو داروی ضد انعقاد برای بیمار تجویز کرده و مریض را به حالت اورژانسی کشانده
حالا شماها باید اسم داروی....را از قسمت گزارشات پرستاری حذف کنید و مجدد گزارش نوشته و تاریخ همان روز را بزنید....😱😡
نفس راحتی می کشم و خداروشکر میکنم که من پرستار اون بیمار نبودم که بخام گزارش دروغ بنویسم و
اما قلبم می گیرد
از اعماق وجودم ناراحت و عصبی میشوم که خدایا به تو پناه می برم از گفتن ،«من مأمورم و معذور»
و این جمله ی دکتر شریعتی مرتب، هر روز در ذهنم تکرار می شود: "
اگر نمی توانی خدمت کنی
برو تا خیانتی نکنی"
روز شماری میکنم تا دوران طرح پرستاری ام تمام شود
چرا که نمیخواهم شریک جرم دکترهای جاهل،تجارت پیشه شوم
طرحم تمام میشود
سرپرستار اصرار میکند که چون پرستار آی سی یو هستم بمانم و استخدام شوم
اما من با شوقی وصف ناپذیر شیرینی پخش می کنم و از بیمارستان فرار میکنم....
ان شاءالله ادامه دارد....
هدایت شده از جوان(پرستار انصرافی)
قسمت دوم
#موفقیت
از بیمارستان فرار می کنم
اما سرزنشهای اطرافیان روی سرم می ریزد
"چهار سال رفتی دانشگاه دولتی،درس خوندی،حیف نبود حالا که موقع کسب در آمده اومدی بیرون؟؟؟"(مریم تو عقل نداری؟!!!)
"میدونی پرستارا چقدر حقوق می گیرن؟؟؟
"تو چیکار داشتی که دکترا یا سرپرستار،چیکار میکنن
تو کار خودتا درست انجام بده"!!!
"برا خدمت؛چه شغلی بهتر از پرستاری..میدونی کمک به بیمار چه اجری داره؟؟؟"
روزی نبود که این حرفها را نشنوم
اما فقط میشنیدم و ته دلم قرص بود از تصمیمی که با منطق و مطالعه کافی،گرفته بودم
آمدم بیرون و به دنبال حقیقت طب گشتم
حقیقتی که واقعا دغدغه اش حفظ جان بیماران و درمان قطعی بیماران باشد
نه سیستم درمانی بیمار و معیوبی که فقط بیماران را استخوان در زخم نگه می دارد تا جایی که میتواند جان و مال بیمار و همراهش را بمکد،ببلعد و ...
حقیقتی که طبیبش،پر کردن تختهای بیمارستانی را به قیمت بازی با جان انسانها معامله نکند
حقیقتی که به بیمار به چشم انسانی دارای شأن انسانی ولی بیمار و رنجور و نیازمند کمک روحی و جسمی ببیند نه اینکه به او به چشم مشتری ،همیشگی خود نگاه کند
و پولهایش را بچاپند و از جانش بکاهند تا خدای نکرده سود کارخانه های داروسازی کم نشود😠
و یا زد و بندهای دکترها با کارخانه داران گردن کلفت به هم نخورد😏😡
حقیقتی که رگه هایی از آن را در کتاب طب الکبیر(که پدرم از بچگی ام آن را خریده بود) یافتم و همان کتاب و البته طبابتهای خانگی مادرم آغازی شد تا امروز
نمیدانید
با چه ذوق زدگی تلفن را گذاشتم
وقتی به من زنگ زدند و گفتند دوره های مزاج شناسی هفته اینده شروع میشود
و این شد که قدم قدم،تنهای تنها بدون هیچ حمایتی آمدم تا رسیدم به امروز
زیباترین روز زندگی ام
روزی که جواب تمام زحماتم را گرفتم
و خستگیه تمام راه از تنم رفت
امروزی که خانمی برایم هدیه روسری آورد
و وقتی علت این محبت و هدیه را جویا شدم
گفت بالاخره بعد از سه سال نازایی و مصرف تمام داروهای شیمیایی پر عارضه و صرف هزینه های هنگفت درمانی،با نسخه ی چهل روزه ی شما(نسخه ای ساده و ارزان،بر اساس آموزه های حکیمانه ی طب ایرانی_اسلامی) ،تست بارداریم مثبت بود و نوزادی در راه دارد😃😃😃😃
اشک در چشمانم حلقه زد😥
مو به تنم سیخ شد
میخواستم به سجده بیفتم و فقط گریه کنم که چقدر خدا من را دوست داشته که وسیله ای خیلی کوچک برای اتفاقی بسیار بزرگ و مبارک بوده ام
به راستی که این روسری برای من از پنج میلیون حقوق پرستاری در یکماه بیشتر و بیشتر و بیشتر می ارزد🙂🙂🙂
عبدالهادی
پاسخ خانم ″مریم جوان″ به انتقاد مخاطب محترم کانال @Abdolhadi_ir
پاسخ مخاطب محترم کانال
@Abdolhadi_ir
هدایت شده از جهانِ پساکرونا
⚡️ابوترابی نماینده مجلس شورای اسلامی: تجربه کشورهای جهان نشان میدهد که واکسیناسیون چندان مؤثر نبوده و اولویت امروز جامعه نباید واکسیناسیون باشد.../ ایسنا
📌جهانِ پساکرونا👇
🌐@jahanepasakorona
يك عطار محترم كه مخاطب كانال ما هستند از بهبود مراجعين كرونايي با گياهان دارويي مي گويد...
@Abdolhadi_ir