عبدالهادی
🖋اندر حكايت #كرونا و #واكسيناسيون !
🔹اين روزها كه خبر #كرونا_هندي و اذعان سازمان جهاني بهداشت به بي اثر بودن واكسن ها نسبت به اين گونه از ويروس كرونا منتشر شد ياد خاطره جالبي افتادم!
در نوجواني به همراه يكي از دوستانم براي گذراندن تعطيلات به روستاي آنها در استان گيلان رفتيم. 🚌🌳
در مسير دوستم با توضيح شرايط روستا مي خواست كه مرا براي معضلات آنجا آماده كند تا وقتي به آنجا رسيديم اصطلاحا نگويم كه نگفته است! يكي از معضلات اين روستا پشه زياد بود. 🦟
وقتي به روستا و خانه مادربزرگش رسيديم با صحنه وحشتناكي مواجه شديم. 😨
مادربزرگ پير و ناتوان كف خانه افتاده بود و در فضاي اتاق آنچنان بوي حشره كش پيچيده بود كه نفس نمي شد كشيد! 🥵
گويا مادر بزرگ بزرگوار وقتي متوجه شده نوه اش درحال آمدن است مي خواسته با سم پاشي، خانه را از لوث وجود انواع جانوران موذي بخصوص پشه خالي كند تا نوه اش تعطيلات دلچسبي داشته باشد اما انقدر در استفاده از اين حشره كش زياده روي كرده بود كه نفسش تنگ شده و از حال رفته بود. 🤢
با هم دست و پاي پيرزن نحيف را گرفتيم و به بيرون اتاق برديم و شروع كرديم به باد زدنش نفسش كمي بالا آمد و به نوه اش نگاه كرد و گفت: "داشتم ميمردم!" 🤕
در همين حين پدربزرگ از راه رسيد و سراسيمه خود را به ما رساند و با نگراني ماجرا را پرسيد و شروع كرد به پرخاش كردن كه "آخه آدم عاقل از ترس پشه خودكشي مي كنه!؟" 🤬😡
مادربزرگ مهربان با صداي ضعيفي گفت "من براي خودم نزدم كه! براي اين بچه ها زدم" 🥰
در همين حين يك پشه آمد و نشست روي دماغ دوستم و مادربزرگ مهربان براي كشتن پشه با كف دست زد توي صورتش!🖐🥴
انقدر از ديدن اين اتفاق خنديدم كه صداي خنده ام كل روستا را برداشته بود. 🤣🤣
در نهايت پدر بزرگ براي معضل پشه ها به سوي خانه يكي از همسايه ها روانه شد و يك "پشه بند" قرض گرفت!🤓
حال و روز آدم هاي دنيا كه از ترس كرونا خود را واكسينه كرده اند و در نهايت بر اثر گونه هاي ديگر كرونا فوت مي كنند مرا ياد پشه و دماغ و مادربزرگ مي اندازد! گاهي راه حل " #پشه_بند " است اما ما اشتباها به سراغ " #حشره_كش " مي رويم.
@Abdolhadi_ir