eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
432 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
💡 حاج حسین یکتا: مشکل اینه که ما دیگه نداریم... ⇜که ما دیگه خدایا خسته شدیم! ⇜ما میخوایم! ⇜از خسته شدیم ⇜از خسته شدیم😞. اصلا از بی مرام که مارو هل میدن تو گناه🔞 خسته شدیم. از کوفتی خسته شدیم. ما میخوایم... به خدا بگیم!! ما خسته شدیم،از بس که ما رو زده زمین.سر زانوهامون زخم شده. ما یه خنک نسیمـ🍃 تورو میخوایم. بچه ها برای این چیزا کنید😭. •❥•❤️🌿@abdozahra_69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ .. ممنون که با همه بدیام دوستم داری! @abdozahra_69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ .. ممنون که با همه بدیام دوستم داری! @abdozahra_69
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ▪️ ! تو به همه ثابت کردی اگر کسی صادقانه حضرت پدر را صدا بزند، با سر سراغش خواهد آمد!!💔 . به حقّ ناله های جانسوز حضرت سه ساله سلام الله علیها پدرِ مهربانِ ما را به ما بازگردان...🤲 . .. 🏴 شهادت تسلیت باد. . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ @abdozahra_69
°••🍂○•°• آنان که به من بدی کردند، مرا هشیار کردند آنان که از من انتقاد کردند، به من رده و رسم زندگی آموختند آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند پس : به همه‌ی آنانـی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما. 🌷 •🌿• ↷ #ʝøɪɴ↭ 「°.• ♡ @abdozahra_69
‼️🤲🥀 رفقا بیاین این شبا زار بزنیم ، از ته دلمون داد بزنیم بگیم :👇👇👇 مــــــــا ازتـــــــ شـــــــاکــــــی هــــــســــتـــــیـــــم ✅ اللهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ خدا یا من ازت شاکی ام ✅ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ چرا من پیغمبر ندارم ⁉️ قدیمیا همه پیغمبر داشتن چرا من باید تو این دوره به دنیا میومدم⁉️ ✅ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا [إِمَامِنَا] چرا امامِ من غایبه ‼️ قدیم طرف از ری بود از کجا بود، راه میوفتاد میرفت امامش رو ببینه سر کوچه می ایستاد تا رضا🍀 از جلوش رد بشه امام زمانش رو ببینه.. 😔خدا یا من ازت شاکی ام ✅ وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا خدا یا چرا اینقدر دشمنای ما زیادن..😳😨😱😱😰 ✅ وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، چرا اینقدر ما کَمیم ⁉️ دعای افتتاح👉👉
چقدر به اذان مونده بود، نمی دونم. اما با خوابیدن مادربزرگ، منم همون پای تخت از حال رفتم. غش کرده بودم، دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم. خستگی، گرسنگی، تشنگی، صدای اذان بلند شد. لای چشمم رو باز کردم، اما اصلا قدرتی برای حرکت کردن نداشتم. چشمم پر از اشک شد. – شرمندتم، ولی واقعا جون ندارم و توی همون حالت دوباره خوابم برد. ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود. باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود. با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب، من رو به سمت خودش کشید. زلال و شفاف، که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد.با اولین جرعه ای که ازش خوردم، تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد. دراز کشیدم و پام رو تا زانو، گذاشتم توی آب، خنکای مطبوعش، تمام وجودم رو فرا گرفت. حس داغی و سوختگی جگرم، آرام شد. توی حال خودم بودم و غرق آرامش، که دیدم جوانی بالای سرم ایستاده با سینی پر از غذا. تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جلال از خواب بیدار شدم. چهره اش پر از شرمندگی، که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره. آخر افطار کردن، با تماس مجدد خاله؟ یهو یادش اومده بود. اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود. هنوز عطر و بوی اون غذاو طعمش توی نظرم بود. یکم به جوجه ها نگاه کردم و گذاشتمش توی یخچال. اونقدر سیر بودم که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم. توهم بود یا واقعیت؟ اما فردا، حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم. خستگی سخت اون مدت، از وجودم رفته بود. و افتخار خورده شدن، افطار فردا، نصیب جوجه های داخل یخچال شد. هر چند سر قولم موندم و به خاله نگفتم، آقا جلال کلا من رو فراموش کرده بود. https://eitaa.com/joinchat/1565261850C45396d7858