eitaa logo
أبناءالحیـ‌‌‌¹¹⁰ـدر
1هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
27 فایل
بـسـم‌رب‌‌علـ¹¹⁰ـی‌!🤍 . به هوش بودم از اول که دِل به کَس نسپارم شَمایِلِ تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم♡ . شرایطمون👇🏻 @shaaaayet_abna . انتقادات+پیشنهادات+تبادل: @M_O_H_E_B_315 . كُلٰنٰامَجنُون‌ِعَلــ¹¹⁰ـي!✨🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
- کاظمین‌به‌یادتون‌هستم :))
التماس دعا 🤲 اد محب 🌿
3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو که باشی من جهانُ حریفم ♥︎ -رقیه-³¹⁵ کربلایی . . -𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ @abna_alheydar
أبناءالحیـ‌‌‌¹¹⁰ـدر
💌 به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت مادر_بزرگوارشان تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا می_ایستادند. همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی شهید میگفتند نمیبینه ولی خدا که میبینه! @abna_alheydar
أبناءالحیـ‌‌‌¹¹⁰ـدر
◈مےگفت:وقتےبراےورزش ◈یامسابقات‌ڪشتےمےرفتم، ◈همیشہ‌دو‌رڪعت‌نماز‌مےخواندم ◈پرسیدم‌چرا...؟! ◈گفت:ازخدامےخوام‌ ◈تومسابقہ‌حال‌ڪسےرونگیرم... :) @abna_alheydar
هدایت شده از شارع ُالشهدا ..
- ترسم چو باز گردی ، از دست رفته باشم .
|مادر‌شہید| وقتی‌برای‌اولین‌بارازمدافع‌حرم‌شدنش‌با‌من صحبت‌کرد؛گریه‌کردم. به‌من‌گفت: "مامان‌گریه‌نکن‌!دوست‌دارم‌برم..قوی هستم؛هیچ‌اتفاقی‌برای‌من‌نمی‌افته نگران‌نباش." گفت:" مادردیگه‌م‌حضرت‌زینب(س)‌توی‌سوریه‌ست من‌باید‌برم‌وراه‌روبرای‌زیارت‌شمابازکنم." بعدمن‌روبوسیدوبارهادرآغوش‌گرفت‌وگفت: "گریه نکن مامان بخند تا من راحت‌تر بتونم برم." دعای‌همیشگیش‌شهادت‌بود. دوم‌آبان‌ماه۹۶برای‌اولین‌وآخرین بارراهی‌دفاع‌ازحرم‌شد. 💌⃟🌿¦ @abna_alheydar
أبناءالحیـ‌‌‌¹¹⁰ـدر
|مادر‌شہید| وقتی‌برای‌اولین‌بارازمدافع‌حرم‌شدنش‌با‌من صحبت‌کرد؛گریه‌کردم. به‌من‌گفت: "مامان‌گریه‌نکن‌!دوست‌دارم‌برم..قوی هستم؛هیچ‌اتفاقی‌برای‌من‌نمی‌افته نگران‌نباش." گفت:" مادردیگه‌م‌حضرت‌زینب(س)‌توی‌سوریه‌ست من‌باید‌برم‌وراه‌روبرای‌زیارت‌شمابازکنم." بعدمن‌روبوسیدوبارهادرآغوش‌گرفت‌وگفت: "گریه نکن مامان بخند تا من راحت‌تر بتونم برم." دعای‌همیشگیش‌شهادت‌بود. دوم‌آبان‌ماه۹۶برای‌اولین‌وآخرین بارراهی‌دفاع‌ازحرم‌شد. 💌⃟🌿¦ @abna_alheydar
أبناءالحیـ‌‌‌¹¹⁰ـدر
. . 🎞 |دوست‌شہید| |ماوقتے در جلسات دوره میرفتیم به ما شام میدادند،بابڪیکم از پیاز🧅 بدش میومدوو بیشتر اوقات هم غذا آبگوشت بود. دورهم که مینشستیم غذا میخوردیم بابڪ میگفت:"بهمن پیاز ندین،من پیاز نمیخورم ،دهنم بو میگیره" یکم رو پیاز🧅حساس بود... جالباینجاست،مدام بچه ها پیاز🧅میخوردند میرفتن جلوش میگفتن:پیاز-پیاز😁 بابڪهم میگفت:"نکنےندیگه" ماهم اذیتش میکردیم ...خدامارو ببخش:)| ♥️ @abna_alheydar