eitaa logo
آب وآجر.الهه بیات مختاری
241 دنبال‌کننده
355 عکس
130 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قالَ علی علیه السلام: بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرا. فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ و آنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد. تحف العقول باطل چو ندیدنی سر در پشت است حق مثل خطوط واضحی در مشت است زنهار که حق و باطل ات گم نشود چون فاصله ی این دو چهار انگشت است @aboajor
بایزید بسطامی را یکی پرسید: اسم اعظم خداوند کدام است؟ گفت: تو اسم اصغرش را بگو تا من اسم اعظمش را بگویم. از غیر حق دل فارغ کن، آنگاه به هر نام که خواهی برخوان که همه نام هایش اعظم‌اند. @aboajor
قرب تو را دلیل همین بس بُود که من افتاده‌ام به یاد تو هرجا نشسته‌ام! @aboajor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  روزِ مبادا / جواداسلامی
برایم از تو یک نفر اگر خبر بیاورد اگر خبر برایم از تو یکنفر بیاورد تمام سهمم از بهار و باغ و عید مال او اگر بیاورد، اگر، اگر، اگر بیاورد عمیق‌تر نفس بکش که آسمان عوض شود بخند تا درخت سیب‌مان ثمر بیاورد اگر خیال من میان خواب و خلسه گم شود خدا کند سر از محلهٔ تو دربیاورد به قاصدک سپرده‌ام که از هوای حال تو سلام و سبزه و کبوتر از سفر بیاورد نشسته‌ام به انتظار و آه می‌کشم تو‌ را اگر بیاورد، اگر، اگر، اگر بیاورد جواد اسلامی @javadeslami_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رباعی_تک بیت
چشم از جهان بپوش و تماشای دوست کن کار دل است دیدن او، کارِ دیده نیست @robaiiyat_takbait
هدایت شده از سلوک عارفانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم احمد کافی (ره) : اگر به امام زمان توسل پیدا کنی هر آدم بدی باشه خدا دستتو به برکت این توسل میگیرد. مردم بچسبید به امام زمان (عج). مردم برید دم خونه ولیعصر (عج) . نجات پیدا میکنید. 🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 🔴 کانال سلوک عارفانه⇩⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/2768175511C5d5d08b441
رفتی و آسمان به حرف آمد تو نبودی چقدر برف آمد از برف می‌تکاند و می‌ریزدم به هم از شاخه درختِ خیالم، پریدنت رفتی و پشت سرت برف بدی می‌آمد رفتی و ساخته‌ام جای تو آدم برفی نه مثل تگرگ، ناگهان، رگباری نه چون باران، ریز و درشت و جاری قربان تو ای برف! که در خلوت شب با آن همه حرف، بی صدا می‌باری پشت شیشه برف می‌بارد در سکوت سینه‌ام دستی دانه اندوه می‌کارد @aboajor
هرچند تنهایی به من نزدیک تر بود سنگینی برف از سکوتت بی خبر بود راه خیابان را به رویم بسته بودم از خود ازین سرمای مطلق خسته بودم میخواستم بی چتر دستی وا کنم تا... با چکمه های قرمزم غوغا کنم تا... میخواستم با شال تو در برف باشم یک روز هم مانند تو کم حرف باشم پشت قرار شیشه ها هی دیر کردم گفتم می آیم ...بی جهت تاخیر کردم دیگر کسی با چای در را وا نمی‌کرد زیر اجاق خسته را بالا نمی‌کرد دیگر مهم غیر از تو چیز دیگری بود هرچیز جز تو اتفاق بهتری بود از دست هم زخم از زبان هی نیش خوردیم با آرزوها زندگی را پیش بردیم...... زمستان ۸۵ @aboajor