eitaa logo
به یاد ابوکوثر
207 دنبال‌کننده
109 عکس
136 ویدیو
1 فایل
مکانی برای دل نوشت... @abokosar110
مشاهده در ایتا
دانلود
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن...
از او سوال شد: آیا پروردگارت را دیده ای؟ در پاسخ فرمود: چگونه آنچه را که نمی بینم، به آن ستایش کنم؟(:
به یاد ابوکوثر
#فضائل_امیرالمومنین از او سوال شد: آیا پروردگارت را دیده ای؟ در پاسخ فرمود: چگونه آنچه را که نمی بی
مقصود‌از‌دیدن‌باری‌تعالی‌نه‌مشاهده‌ذات‌او با‌چشم‌ظاهریست،بلکه‌دیده‌دل‌را‌اراده‌نموده‌ زیرا‌آن‌حضرت‌در‌اثر‌تزکیه‌نفس‌و‌طاعات‌حق‌ خودراچنان‌به‌مرتبه‌اعلای‌بندگی‌رسانیده‌بود‌ که‌با‌مشاهده‌آثار‌و‌نشانه‌های‌ذات‌ذوالجلال، به‌مشاهده‌ذات‌احدیت‌برمی‌خاست‌‌... «علی،آیینه‌حق‌نما» 🌱|@abokosar313
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0102027.mp3
18.68M
آنچه که شیر خدا را بر زمین انداخته، ضربه ی تیغ عدو نه، تیزیِ مسمار بود💔 🌱|@abokosar313
حاج حسین یکتا: ‏تمام ترس ما از یک تحریم است و آن هم تحریم خداست نه کدخدا! چون اگر خدا تحریممان کند رفع یا دفع آن به دست هیچ کس دیگر امکان پذیر نیست! إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی؟ 🌱|@abokosar313
دست مرا بگیر در این بالحسین ها این دست بر حسینِ تو یک عمر سینه زد...💔
یک بار در مورد شهادت بهم گفت: مگه الکیه که آدم شهید بشه مامان؟ خدا باید عاشقت بشه شهادت اینجوری نیست که هرکسی قسمتش بشه خدا باید قبول و انتخابش کنه این تیر هارو دیدی؟ اسم همه روش نوشته شده که کدوم مال کیه همه که لیاقت شهادت ندارن... راوی:مادرشهید 🌱|@abokosar313
‏دوسال سختی های دوره آموزشی و باشگاه رفتن رو به جون خریده بود تا خودش رو برای سربازی آماده کنه می‌گفت: سرباز آقا بایدسالم باشه و بدنی قوی داشته باشه، وقتی آقا ظهور کنه، برای سپاهش بهترین ها رو انتخاب می‌کنه، منم باید به اون درجه برسم... اعتقادش این بود(: [شهیدآقامحمدرضادهقان🌱] ولادت: ۱/۲۶ 🌱|@abokosar313
یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ! ریشت را تراشیدند؟ و من فوراً پاسخ دادم: بله! سال‌ها بود که چانه خودم را ندیده بودم و الحمدلله حالا می‌بینم😅 و اجازه ندادم خشنود بشود(: 📚خون‌دلی‌که‌لعل‌شد، خاطرات رهبر انقلاب سالروز ولادت حضرت آقا♥ 🌱|‌@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما را که العفو های رمضان درست نکرد دلتنگ گریه های محرم شده دلم...💔 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسم رب الحسین درشب اول قبرم زِ تو دارم خبرى آمدم تا که مرا پیش حُسینَت ببری یادتون کردیم یادمون کنید... میثم
متولد ۷۶ بود به هر دری زد که مادر اجازه بده اما مادر راضی نمی‌شد آخر هم بدون خبر راه می‌افته اما نصف شب ایست بازرسی مهریز از اتوبوس پیاده اش می‌کنن چون هیچ مدرکی همراهش نبوده... محمد علی سمت بیابون فرار می‌کنه و مأمورا هم دنبالش... اونقدر میره که هم خودش گم میشه هم مأمورا گمش می‌کنن خودش می‌گفت: ‌من تو تاریکی گم شده بودم که یه خانمی رو دیدم که نقاب زده بود آستین لباس دست راستم رو گرفت و گفت: برو مادرت رو راضی کن، به ما هم می‌رسی کلام که تموم میشه می‌بینه کنار جاده ایستاده برمی‌گرده رضایت می‌گیره و سه ماه بعد تو محرم سال ۹۴ فداییِ زینب کبری میشه... [شهیدمحمدعلی‌حسینی🌱] 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تشییع پیکر محمودرضا، وقتی پیکر رسید به میدان ساعت تبریز و همه ایستادند به نماز، صادق بی‌توجه به صفوف نماز، آمد و زانوهایش را زد زمین و سرش را گذاشت روی گوشه تابوت نمی دانم با محمودرضا چه گفت که آخر، عاقبتش ختم به رفیقِ شهیدش شد... سالروز وصال آقا صادق عدالت اکبری🕊️ 🌱|@abokosar313
بچه ها خیلی دوستش داشتند همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند مدتی بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی قبول نمی کرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم : چطور؟ با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس! قبول کردم و محمد معاون گروهان شد مدیریت محمد خیلی خوب بود مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبر کن ببینم یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی روز ها که نیستی کجا می ری؟ اصرار می کرد که نگوید من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی؟ بالاخره گفت،: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو من سه شنبه ها از این جا می رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن نماز امام زمان(عج) بر می گردد می گفت: یک بار ۱۴ بار ماشین عوض کرده تا به جمکران برسد و نماز خوانده و سریع برگردد! راوی: سردار علی مسجدیان 🌱|@abokosar313
سعی می کرد تمام فرامین امام را انجام دهد و خانواده را با تشریح آن، متقائد می کرد امام تازه فرمان «جبهه رفتن واجب کفایی هست» را صادر کرده بودند برادرش از او ۱۶ ماه بزرگتر بود آن روزها که برادرش در جبهه بود و ما به روش‌های مختلفی می خواستیم او را از رفتن به جبهه منصرف کنیم، می‌گفتیم: برادرت در جبهه است و نیازی به رفتن تو نیست که جواب می‌داد: برادرم به جای خودش به جبهه رفته است نه به جای من و شما می‌گفتیم که امام فرموده‌اند سنگرهای علم و دانش را رها نکنید که می‌گفت: رها نمی‌کنم! و در جبهه و در ساعات بیکاری درس‌هایم را می‌خوانم... [شهید عبدالمجید شریف زاده🌱] 🌱|@abokosar313
می‌گفت: اگر می دانستم با مرگ من یک دختر به دامان حجاب می رود، حاضر بودم هزاران بار بمیرم تا هزاران دختر به دامان حجاب بروند!🙂 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زخم برداشتی اما زمین نخوردی تا آخرین نفس دفاع کردی... تا آخرین نفس یورش بردی... به نام زن به نام زندگی به نام آزادگی... ✍🏻پرستو‌علی‌عسگرنجاد آقا حمیدرضا الداغی💔 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو دیدم یاد یکی از خاطرات افتادم هم جای طنز داره هم افتخار... یاد ایام بخیر یه روز بعد عملیات یه اسیر د.ا.ع.ش رو گرفتیم کاری نداشتیم باهاش یه ساعت بعد دیدیم صدای؛ لبیک یاعلی و لبیک یا خامنه ای میاد دیدیم بله اسیر ما شده غزل نغمه خون این طرف هم: ش.ه.ی.د رضا اسماعیلی رو داریم جوان متاهل ۲۱ ساله از بچه های فاطمیون وقتی (رضا اسماعیلی)اسیرشد تیغو بالا سرش میگیرن و میگن به حضرت زینب (س)توهین کن تا و رهات کنیم و بیسیم رو میبرن جلو دهنش تا توهین کنه... مگر نه سر از تنت جدا میکنیم و رضا میبینن داره ندای لبیک یا زینب و لبیک یاعلی سر میده میثم
۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد نعمت الله ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک ماند... درعمل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاول ها پاره می‌شد💔 به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ می‌نوشت و کمتر صحبت می‌کرد در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند... او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:جگرم سوخت، آب نیست؟ و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت، به شهادت رسید... [شهیدنعمت‌الله‌ملیحی🌿] 🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه می خوای بدونی کارت خالصانه هست یا نه، یه راه حل داره... [سالروزوصال‌آقامحمودرادمهر🌱] 🌱|@abokosar313