هرگاه شب جمعه
شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میڪنند🌱
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
🌿| @Abo_Vasal
#خاطرات_شهدا 💌
برایش دلمہ درست کردیم
کہ خیلے دوست داشت
وقتے خواستیم مزه یکے را بچشد
نپذیرفت گفت: دوست دارم
اول براے حاجقاسم ببرم
زنگ زد بہ خانہ حاجے
و گفت ناهار نخور تا برایش دلمہ ببرد
مےگفت: حاجے خیلے دلمہ دوست داره
اول براے حاجے مے برم
همیشہ همین طور بود
بہ هرچیزے کہ حاجقاسم دوست داشت
لب نمیزد تا اول براے او ببرد..😊
#شهیدحسینپورجعفرے
#شهیدقاسمسلیمانـے
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🌱| @Abo_Vasal
هرگاه شب جمعه
شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میڪنند🌱
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#حجاب #ماه_رمضان
🌿| @Abo_Vasal
📸اولین تصاویر از پیکرهای مطهر شهدای مدافع حرم، میلاد حیدری و مقداد مهقانی بعد از شهادت در معراج شهدای تهران🇮🇷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
🌱| @Abo_Vasal
#خاطرات_شهدا 🕊
هر سه شب قدرِ✨ سال ۹۶، مهمان شهدای بهشت زهرا بودیم.
از بعد افطار می رفتیم تا سحر.
آقانوید اهل یک جا نشستن نبود. به مزار خیلی از شهدا سر می زد.
شب ۲۱ ام اما بیشتر، کنار مزار #شهیدرسول نشسته بود، شاید سه ساعت⏰ پایین پایِ شهید بود، گاهی سر به سنگِ کربلایی شهید میگذاشت و نجوا میکرد و با صورت خیس از اشک، سر بلند می کرد.
گاهی گوشی📱 به دست دعا می خواند و در عین معنویتی هم که داشت اگر رفیقی رو سر مزار می دید تعریف و سر به سر گذاشتناش هم به راه بود…
سرمزار چه گفت و چه چیزهایی شنید، نمیدانم، اما هرچه بود، توانست رزق شهادت رو برای سالش بگیره و تنها امضای سرنوشت سازِ حضرت صاحب الامر(عج)، پایین برگه تقدیرش نیاز بود…
شب ۲۳ ام، بعد از اتمام مراسمِ حاج #شیخ_حسین_انصاریان راه
#بهشت_زهرا شدیم.
نزدیکِ اذان صبح 🌥بود که رفتیم کنار مزار #شهید_مهدی_عزیزی.🌷
این شهید عزیز سحرگاه ۲۴ رمضان سال ۹۲ شهید شدند.
گفتیم نزدیک سالگرد شهادتش هست و به برکت این روز، ان شالله به ما عنایت می کنه.
اونجا آقانوید با حال منقلبی زیارت عاشورا و روضه خواند و بعد گفت بریم به شهدا سر بزنیم.😊
بین الطلوعین⛅️ آن روز، فرصت طلایی و نهایی بود.
تک تکِ مزار شهدای مدافع حرم و شهدایی که بهشون ارادت خاص داشت، باهم رفتیم. تک تکِ این مزارها رو خم می شد، می بوسید و براشون سوره قدر میخواند و زیر لب چیزی میگفت.
آخرین مزار ، مزار #شهید_محرم_ترک بود، اولین شهیدِمدافع حرم. 🍃
بعد از خواندن سوره قدر، آهی کشید و اینبار بلند گفت: " شهدا اومدم تک تک تون رو بوسیدم، هدیه دادم بهتون و خواستم واسطه بشید. دعاکنید برای ما هم امضا کنند….."
حتما همان لحظه ها، تقدیر سالش به محضرِ امام زمان (عج) رسیده و مولا با لبخندی شیرین، شهادت در معرکه را همانطور که دوست داشت، برایش امضا کردند…
ان شاﺀالله تقدیر سال ما هم لبخند به لب مولامون آورده باشه✨
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_نوید_صفری ✨
#نقل_از_همسر_شهید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
🍃| @Abo_Vasal
🍃بسم رب الشهدا 🍃
#ۺـہـود_عـۺق✨
آقامحمد اینجا نشسته بود،من اونجا پایین پای آقا رسول نشسته بودم .
دیدم به نشانه ی احترام انگار یهو ایستاد
گفتم : چه خبره ؟🤔
گفت : بابای آقا رسول اومدن❗️
شروع کرد با آقای خلیلی صحبت کردن
اصرار به آقای خلیلی
که #دعا_کن_شهید_شم ،تا اینجا اومدی ،دم غروب🌄،ماه مبارکه ،کنارآقا رسولم هست دعا کن من شهید شم ✨
پدر شهید خلیلی مصرانه میگفت: ان شاء الله عاقبتت بخیر شی🙂
محمد می گفت : نه اینا چیزا به دردم نمیخوره ،این دعا ها به دردم نمیخوره 😔
شما دعا کن من شهید شم
آنقدر #پیگیری کرد که ایشون گفت : ان شاء الله #شهید_شی،ان شاء الله عاقبتت #شهادت 🌷
آنقدر اون روز ذوق کرده بود
می گفت : روزی این ماهمو گرفتم
پدر شهید خلیلی برام دعا کرد شهید شم ☺️
هر چی هم گرفت از این #اصرارش گرفت
آدم مصری بود
#نقل_از_خواهر_شهید🌸
#ابــووصــال ✨
#شهید_رسول_خلیلی 🌷
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🍃| @Abo_Vasal
🍃بسم رب شهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق 🌷
در تمام زندگی بیست ساله اش،
یک بار برات کربلا
را گرفت. هر چند پایان عمر این دنیایی اش،🌍
مصادف شد با سر گذاشتن بر دامن مادر سادات
(س) و شب زیارتی حضرت سیدالشهداء (ع)
ومهمانی ارباب در کربلا.🕊
ماه مبارک رمضان 🌙
سال نود بود که بین الحرمینی شد برایمان...
حرکت ساعت نُه صبح بود. ما احتمال می دادیم
که به تعویق افتد، لذا سحری خوردیم... از همان
ابتدای سفر در اتوبوس🚌،با اینکه هم سفرها را نمی شناخت،ملحق شد به جوانهای ته اتوبوس.
دیگر اول اتوبوس پیدایش نشد.
حدود ساعت ⏰یازده صبح بود که از حد ترخص
گذشتیم.همان موقع بود که از ته اتوبوس آمد کنار
مادر و گفت: «خب دیگه! وقت افطاره!»
- محمد! ما سحری خوردیم! لااقل بذار وقت ناهار
بشه!❗️
_ «نه دیگه! حد ترخص گذشت. خدا اجازه داده
بسه دیگه! شما طولانیش نکن!» 😄و شروع کرد به
افطاری خوردن!
یکی از ویژگی های بارزش همین بود؛فقط از یک
نفر خجالت می کشید، از یک نفر به طور کامل
اطاعت می کرد، محدودیت های یک نفر را بی چون و چرا می پذیرفت و واقعا به آن پایبند بود.
وقتی در کاری جواز از پروردگارش داشت،
محدودیت های سخت گیرانهی سایرین را قبول نمی کرد.
وقتی شرع به او اجازه ی کار درستی
را می داد،برای عرف و نگاه مردم،خواست بقیه ارزش قائل نبود.
_ «از خدا جلو نزنید!!!»
#نقل_از_خواهربزرگوار_شهید 🍃
#مدافع_حرم
#شهیدآقامحمدرضادهقانامیری🌷
#ابـــووصــال ✨
#سوریهحلبالعیس
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🇮🇷
🍃| @Abo_Vasal
هرگاه شب جمعه
شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میڪنند🌱
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#حجاب #ماه_رمضان
🌿| @Abo_Vasal
بنده خدایے میگفت:
همہ میگن شهدا رفتن،تا ما بمونیم!
ولے من میگم شهدا رفتن،تا ما دنبالشون بریم :)
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#امام_زمان 💌
🍃| @Abo_Vasal
🍃بسم ربِ الشُهدا والصدیقین🍃
#شهودعشق 💌
محمدرصا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.
مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد.
پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم.
زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرسم.
تعجب کردیم :چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری: یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😄
کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#نقل_از_خواهر_شهید
#ابـــووصــال ✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🍃| @Abo_Vasal
خبرنگارازشھیدابومھدیپرسید:شما
ڪهعربهستیدچطوراینقدرقشنگفارسۍ
صحبتمیڪندایشوندرپاسخگفتند:
عربۍزبانقرآناستوفارسۍزبانانقلاب!:)
#شهیدابومهدیالمهندس 🌷
#امام_زمان
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🌱| @Abo_Vasal
هرگاه شب جمعه
شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میڪنند🌱
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#حجاب #امام_زمان
🌿| @Abo_Vasal
دیشب در سراوان
۵ فرشته آسمانی شدند...
شهادتتان مبارک ✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🌱| @Abo_Vasal
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃
#ۺـہـود_عـۺق 💌
محمدرضا از کودکی جنبوجوشهای خاص خودش را داشت. با وجودیکه بچه درسخوانی بود اما همواره با جنبوجوشهایش صدای دیگران را درمی آورد🍃
«محمدرضا فرزند دومم است. از همان کودکی بچه بازیگوشی بود.» دوره ابتداییاش را در مدرسه بلال حبشی در خیابان آزادی سپری کرد.
«همیشه در طول مسیر خانه تا مدرسه کیفش را به هوا پرت و با خودش بازی میکرد. این کار برایش نوعی تفریح بود.
وقتی پایه دوم درس📚 میخواند یکی از روزها در حالیکه همچنان تفریح مورد علاقهاش را انجام میداد تصادف کرد و پایش شکست و ناچار شد چند روزی در خانه استراحت کند.»
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#ابـــووصــال ✨
#نقل_از_مادر_شهید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🍃| @Abo_Vasal
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق 💌
«من و پدر شهید همیشه سعی میکردیم از کودکی فرزندانمان را با مجالس مذهبی، هیئتهای عزاداری و مسجد آشنا کنیم.
برای آشنا شدن آنها با فرهنگ جهاد، خانوادگی به اردوی راهیان نور میرفتیم. 🌱
به همین خاطر معمولاً تعطیلات نوروز را در مناطق جنگی سپری میکردیم.
گاهی اوقات اگرچه جایی برای ماندن در این مناطق نداشتیم و ناچار بودیم کنار مزار شهدا یا کنار خیابان شب را صبح کنیم، اما هرطور شده بود بچهها را به مناطق جنگی میبردیم.»🍃
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#ابـــووصــال ✨
#نقل_از_مادر_شهید
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🍃| @Abo_Vasal
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق 💌
«هرشب در هیئت عزاداری شرکت میکرد. با وجودیکه روزهای پنجشنبه مدرسه تعطیل بود، اما در هیئت مدرسه شرکت داشت.
اغلب شبها همانجا میماند تا صبحها در برپایی دعای ندبه کمک کند.» ا✨
«معمولاً همه کارهایش را با ما هماهنگ میکرد. حتی روی برنامه هفتگی دانشگاهش هم برنامه ساعات بیکاریاش را نوشته بود.»🍃
#نقل_از_پدر_شهید
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#ابـــووصــال ✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🌿| @Abo_Vasal
شگفتانهای خاص برای شهیدی که عاشق امام رضا بود✨
ارادت خاصی به ساحت امام هشتم (ع) داشت.
او عاشق زیارت امام رضا (ع) از صحن گوهرشاد بود. خودش را مقید کرده بود که حداقل سالی چند بار پابوس آقا برود.✨
وقتی از مأموریت برمیگشت، چند روزی را با خانواده همراه میشد، بعد از دیدن پدر و مادر، بار سفر را میبست و همراه با همسر و فرزندانش راهی دیار امام رئوف (ع) میشد.
وقتی وارد صحن گوهرشاد میشد، بعد از عرض ادب به ساحت ابالجواد (ع) یک گوشهای مینشست و یک دل سیر به گنبد طلای حرم نگاه میکرد و بعد مشغول خواندن زیارت جامعه کبیره میشد. از میان زیارات مأثور، عاشق زیارت جامعه کبیره بود.🍃
گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار🚂 میگرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت میکرد و بعد از زیارت هم راهی راهآهن میشد و به تهران برمیگشت، به اطرافیان میگفت: این زیارتهای سه چهار ساعته خیلی خوبه؛ هم خیلی حال میدهد، هم آدم میتواند به آقا بگوید یا امام رضا (ع) فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر میگردم✨
البته شهید عبداللهزاده این یکی دو سال آخر به واسطه مأموریتهای متعدد و دورههای فشردهای که داشت موفق نشده بود به پابوس آقا علی بن موسی الرضا (ع) برود.
برای همین دلش برای یک اَلسَلامُ عَلَیکَ یا عَلیبِن موسَیالرِضا گفتن در صحن گوهرشاد تنگ شده بود. هر بار که صحبت از مشهد میشد، یک آه از ته دلش میکشید و میگفت: یک سال میشود که نتوانستم پابوس مولا بروم.💔
قبل از عید نوروز ۱۴۰۰ وقتی از مأموریت برگشت، خانواده را به مشهد الرضا برد. در این سفر فرزندش عباس را که یک سال و نیم از تولدش گذشته بود، مشهدی کرد. در واقع این زیارت، اولین زیارت عباس و آخرین زیارت حسن بود. البته از نوع ماقبل آخر!✨
وقتی پیکر شهید عبداللهزاده به ایران🇮🇷 بازگشت، خانواده این بار شگفتانهای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سهچهارساعته حرم. همراهان پیکر خونین این شهید را در حالی در اطراف ضریح امام رضا (ع) طواف میدادند که انگار حسن آقا در آن حال به امامش میگفت: «أَوَفَیْتُ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ؟»🍃
#مدافع_حرم_حسن_عبداللهزاده 🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🍃| @Abo_Vasal
هرگاه شب جمعه
شهدا را یاد کردید آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میڪنند🌱
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
#شب_جمعه #امام_زمان
🌿| @Abo_Vasal
مادر شهید خیلی ناراحت و دل شکسته 💔بود . دستای خسته شو گرفتم و گفتم: چی شده مادر ؟
گفت: یکی از همسایه ها بهم گفته عکس پسران شهیدت رو از سر در ورودی آپارتمان بردار شاید همسایه ای راضی نباشه.
دلم گرفت از این همه بی معرفتی
مادر گفت: عکس پسرام رو برداشتم
با ناراحتی گفتم: «چرا مادر حالا اون طرف حرف بیجایی زده . ما مدیون شما و شهدا هستیم . خواهش میکنم عکس هارو دوباره بگذارید .»
هرچی اصرار کردم فایده نداشت راضی نمیشد .
گفتم: مادر عکسشون رو بدین من بزارم فضای مجازی همه ببینند
رفت با ذوق عکساشون و آورد
تصاویر این دو شهید بزرگوار تقدیم حضورتون
همه ما زندگیمون رو مدیون شهدا و مادران شهدا هستیم...
متن را بخونید و به اندازه ارادتتون به شهدا اون رو دست به دست بکنید✨
#مادر_شهید
#شهید_علیرضا_جعفر_نژاد
#شهید_بهزاد_جعفر_نژاد
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🍃| @Abo_Vasal
هواخیلیسردبود..
ماهممونتوچادارا۷یا۸نفریمیخوابیدیم
واقعاوحشتناکبودسرمایاونشبا...
ساعتسهشببودپاشدمرفتمبیرون
دیدمیکیکنارماشینباهمونپتوداره
نمازشبمیخونه!!✨
اینچیزاروماتوواقعیتندیدیم،
توفیلمادیدیم!
امامندرموردبابکدیدم
یهجوونعاشق؛بابکداشتتواونسرما
باخداشحرفمیزد:)!🍃
#شهیدمدافعحرم
#شهید_بابک_نوری_هریس 🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌
🍃| @Abo_Vasal
بسیارپرکاروتلاشگربود.
تادیروقت
کارمیکردوگاهیچندینروزبهخانه
نمیآمد...
یکباردرحضورحاجقاسمسلیمانی
شروعکردبهصحبتکردنبرای
بچههایگروه،گفته بود:من،
اینطوریفهمیدهامکهخداوندشهادت
رابهکسانیمیدهدکهپرکارهستندو
شهدایماغالباهمینطوربودهاند .
حاجقاسمهمگفتهبودن:
بله!همینطوراست.✨
یکباروقتیبعدازشهادتش،به
سرکارشرفتم،دیدمرویکمدشاین
جملهازآقارانصبکرده:
درجمهوری اسلامی 🇮🇷هرجاکهقرارگرفتهایدهمانجا
رامرکزدنیابدانیدوآگاهباشیدکههمه
کارهابهشمامتوجهاست.
#شهید_محمودرضا_بیضائی 🌷
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
🍃| @Abo_Vasal
هر سال محرم که میشد جمع میشدیم تو پارکینگ خونه ی حسین و تکیه میزدیم
ولی یکسال مشکلاتی پیش آمد که منصرف شدیم ، اما حسین مخالف بود
به هر دری زد کسی همراهیش نکرد
آخر آمد دم در خونه ی ما و پارچه مشکی ها رو گرفت ، رفت تا تنهایی تکیه رو برپا کنه
صبح خوشحال آمد در خونه ی ما و گفت دیشب پرچم ها رو که زدم تو تکیه خوابم برد
یک خواب دیدم
امام حسین اومد تو پارکینگ خونمون فرمود :
احسنت چه تکیه قشنگی زدی
دستی هم به سیاهی ها کشید
بهم خسته نباشید گفت✨
شهید حسین ولایتی فر
در سال ۱۳۹۷ و در ۲۲ سالگی حین حمله به رژهی اهواز و زمانیکه در حال کمک به دیگران بود حسینی میشود...
#محرم #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌷
🍃| @Abo_Vasal