eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
119 دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.3هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند: ↓ اگہ کسے یڪبارشهـیدشده 🍃اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه . شبتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام
🍃🌸هر صبح آیة الکرسی را بخوانید و تا شب در امان خدا هستید. 🌟آیةالکرسی عظیم ترین آیهدر قران کریم است برای حفظ ایمان و مال وجان خودهر روز آیة الکرسی بخوان. 💐💐💐💐💐 🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ عاشقان اهل بیت علیه السلام
📝 آیا استفاده از انگشتر نقره برای دختران زینت محسوب می شود؟ ✅ اسلام با زیبایی که مخالف نیست و با افزودن زیبایی هم مخالف نیست. یک کسی خودش را مرتب میکند مرتب تر می شود منظم تر می شود زیباتر میشود؛ یا اصلا سر و روی خودش را شستشو میدهد زیباتر میشود. آن چیزی که اشکال دارد این است که خانمی آرایش کند آن هم به حدی که عرفاً بگویند آرایش کرده است؛ ولی اگر مثلا کِرمی به صورت زده باشد هیچ وقت خانم‌های دیگر نمی گویند این خانم آرایش کرده. اگر در آن حد نباشد، اشکال ندارد. ولی اگر عرفاً بگویند آرایش کرده و خود را معرض دید نامحرم قرار دهد حرام است. در امثال انگشتر و اینها به نظر حضرت آقا، اگر چشمگیر باشد اشکال دارد، اما اگر ساده باشد یا مثلا انگشتر نقره است یا عقیق و خیلی هم چشمگیر نیست، به خاطر ثوابش دست کرده اشکال ندارد و پوشاندنش هم واجب نیست و نگاه نامحرم هم اگر با قصد بدی نباشد اشکالی ندارد. 📗 : پایگاه نشر و حفظ آثار آیت الله خامنه ای ، پاسخ توسط حجت الاسلام و المسلمین فلاح زاده
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🌷⚘🌻🌷⚘🌻 ســـــلام علیکم 🌺🍃صبحتون بخیروشادی وتندرستی🌺🍃 صبح پنجشنبه تون پر امیـد ┄┅─✵💝✵─ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ه وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن  🌷⚘🌻🌷⚘🌻🌷⚘🌻🌷 حدیث روز: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : اِذا اَحَبَّ اَحَدَکُم اَن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلیَقرَءِ القُرآنَ هرگاه یکی از شما دوست بدارد با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند .    کنزالعمال 1/510 🌷⚘🌻🌷⚘🌻 💠 ذکر روز پنجشنبه: لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🌼🌹🌷🌺🌼🌹🌷 امروز پنج شنبه است بیایید یادی کنیم : ازامام راحل،بزرگان ومراجع تقلید 🌷ازپدران ومادرانمان 🌷شهداء 🌷شهدای مظلوم و تشنه کام فاجعه منا🌺 یاد و خاطره سردار دلها و دیگر شهدای گرانقدر و جان باختگان عرصه سلامت و همه درگذشتگان: ♦️روح همگی شاد با نثار فاتحه و صلوات ✨ اَلــلــّهــُم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم ✨🌹🌹 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1) اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿۲﴾ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ ﴿۳﴾ مٰالِكِ يَوْمِ اَلدِّينِ ﴿۴﴾ إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ ﴿۵﴾ اِهْدِنَا اَلصِّرٰاطَ اَلْمُسْتَقِيمَ ﴿۶﴾ صِرٰاطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ اَلضّٰالِّينَ ﴿۷) 🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (1) قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ ﴿۲﴾ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴿۳﴾ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ﴿۴﴾ 🌼🌹🌷🌺🌼🌹🌷 اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ملتمس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش زیبایی از کتاب انسان ٢۵٠ساله در بخش بعد از سقیفه و سکوت امیرالمؤمنین در غصب خلافتش یکی از نویسندگان تاریخ، ماجرایی را نقل می کند، می گوید دوتا زن آمدند پیش امیرالمؤمنین سر یک دعوایی، یک بچه ای را آورده بودند. این زن میگفت: آقا این بچه برای من است، من او را زاییدم. آن یکی میگفت: نه خیر، برای من است ، دروغ می گوید، این برداشته. دعوا سر یک بچه، بین دو مادر، دو مدعی مادری. بالاخره هرکسی یک دلیل، استدلال، بينه ، روشن نشد؛ روی مبادي قضای شرعی معلوم نشد که بالاخره بچه برای این است یا برای آن است. خب، قاضی باید برطبق بينه و دلیل شرعی حکم کند. برطبق نقل این شخص و این مورخ، امیرالمؤمنین فرمود: من حالا دعوا را فیصله میدهم. شما دعوا دارید سر این بچه، صلح هم نمی کنید، کنار هم که نمی‌آیید، بنده بچه را نصف میکنم برایتان، نصف بچه برای تو، نصف بچه برای تو؛ وقتی کنار نمی آیید راه همین است دیگر. شمشیرش را کشید، تا امیرالمؤمنین شمشیر را کشید بیرون، یکی از این دوتا زن گفت که آقا من از حق خودم صرف نظر کردم، بچه را نکشید، برای او باشد، بچه زنده باشد، دست من نباشد. امیرالمؤمنین فرمود بچه برای توست بردار و برو. این مادر بود که حاضر نشد بچه اش نصف بشود، این مادر بود که گفت بچه بماند، ولو دستم من نماند، دست دیگری بماند. بعد این نویسنده میگوید: ای علی! ای علی عزیز! ای علي مظلوم ! مادر اسلام تو بودی. تو بودی که وقتی مدعیان مادری، مادرها و عزیزهای بی جهت، آمدند خلافت را و اسلام را و جامعه را به طرف خود بردند، تو از حق خودت صرف نظر کردی، گفتی برای شما؛ اسلام بماند، ولو رياستش دست من نماند؛ جامعه اسلامی بماند، ولو دیگران در آن حکومت کنند. تو بودی آن مادر دلسوز، و حاضر نشدی تجزیه بشود. اینجا امیرالمؤمنین صبر کرد. صَبرتُ و في العين قذيََ و في الحلق شجََا، پس صبر کردم درحالی‌که در چشمم خار و درگلویم استخوانی بود. (نهج البلاغه خطبه ٣،معروف به خطبه شقشقیه) بیست و پنج سال، امیرالمؤمنین به خاطر وحدت امت اسلامی و انسجام جامعه اسلامی و برقراری حکومت اسلامی، از حق خود - که آن را برای خود مسلم میدانست - هیچ نگفت. اینها شوخی است؟ اینها آسان است؟ اینهاست که یک انسان را این طور بر قله آفرینش بنی بشر مینشاند. اینهاست که انسان را تبدیل میکند به یک خورشید فروزان در طول تاریخ بشری، که غروب ندارد بخشی از کتاب انسان ٢۵٠ساله نوشته مقام معظم رهبری صفحه ١٣١ دارابی
⭕️ 🔸 امام علی(ع): 🔹هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیری از سوی خداست، در جای ترسناکی آسوده مانده است. ( تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد۱، صفحه۲۰۶ )
🔹امام سجاد(ع): دعای مومن از سه حالت خارج نیست: یا برایش ذخیره میگردد یا در دنیا برآورده میشود یا بلایی که میخواهد به او برسد، دفع میکند. 🍂🍃🍂🍃🍂 ✨لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین✨ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۵ ربیع الاول ۱۴۴۲ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۰
🔸 امام علی (ع) : از کینه داشتن به یک‌دیگر و دشمنى ورزیدن به هم و پشت کردن به یک‌دیگر و یارى نکردن هم دورى کنید تا در کارهاى خویش موفّق شوید 📚 تصنیف غررالحکم،ح 9748 التماس دعا...
کارگاه خویشتن داری_5.mp3
15.8M
۵ ⬅️ تقوا تلاش برای برداشتن محدودیت‌ها و مراقبتی کاملاً هوشمندانه است، نه الزاماً نسبت به امور حرام... 🔺حتّی صورت‌های مقدّس، اگر باعث حجاب بین ما و خداوند و اهل‌بیت(ع) شوند، نیازمند مراقبت و پرهیزند... عاشقان اهل بیت علیه السلام
پنجشنبه و ياد درگذشتگان 🍁هیچ هدیه‌ای شادی بخش‌تر از طلب آمرزش برای اموات نیست...🍁 🍁خدایا🙏 ✨همه اموات‌ و ✨گذشتگانمان را ✨ببخش و بیامرز و ✨قرین رحمت خویش قرار بده... 🍁آمین 🙏 🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌊در ژرفاے اقیانوس بلا عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه بہ دریا زنند؟ 🌊📼
📚 💌 📝 📅 قسمت : رقابت امتحانات ثلث دوم از راه رسید ... توی دفتر شهدام ... از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم ... - پسرم اعتقاد داشت ... بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه ... باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه ... خودش همیشه همین طور بود... توی درس و دانشگاه ... توی اخلاق ... توی کار و نماز ... این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود ... علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن... رسما بین ما 3 نفر ... یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود ... رقابتی که همه حسش می کردن ... حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد ... فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ... یک و نیم نمره داشت ... همه سوال ها رو نوشته بودم ... ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد ... تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن ... در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود ... با ناامیدی از جا بلند شدم ... - خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی ... و الا اول و دوم که هیچ ... شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ... غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که ... چشمم افتاد روی برگه جلویی ... و جواب رو دیدم ... مراقب اصلا حواسش نبود ... هرگز تقلب نکرده بودم ... اما حس رقابت و اول بودن ... حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ... نشستم ... و بدون هیچ فکری ... سریع جواب رو نوشتم ... با غرور از جا بلند شدم ... برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ... یهو به خودم اومدم ... ولی دیگه کار از کار گذشته بود ... یاد جمله امام افتادم ... اگر تقلب باعث ... روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم... - خاک بر سرت مهران ... چی کار کردی؟ ... کار حرام انجام دادی ... هنوز آروم نشده بودم که ... صبحت امام جماعت محل مون... نفت رو ریخت رو آتیش ... - فردا روز ... اگر با همین شرایط ... یه قدم بیای جلو ... بری مقاطع بالاتر ... و به جایی برسی ... بری سر کار ... اون لقمه ای هم که در میاری حرامه ... خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ... فردا این بچه میره سر کار حلال ... و با تلاش و زحمت پول در میاره ... اما پولش حلال نیست ... لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش ... تک تک اون لقمه ها حرامه ... گاهی یه غلط کوچیک می کنی ... حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری ... اما سر از ناکجا آباد در میاری ... می دونی چرا؟ ... چون توی اون پیچ ... از مسیر زدی بیرون ... حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟ ... باید پیچ رو برگردی ... حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو ... چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره ... کلمات و جملاتش ... پشت سر هم به یادم می اومد ... و هر لحظه حالم خراب تر می شد ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : تاوان خیانت بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ... از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ... - حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ... بالاخره تصمیمم رو گرفتم ... - خدایا ... من می خواستم برای تو شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... من رو ببخش ... عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم... - خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده ... به هر کی نخواد، نه ... عزت من از تو بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ... و در زدم ... رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ... - تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ... - آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... سرش رو انداخت پایین ... - کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ... بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ... - برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ... اما بعدش ترسیدم ... - اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟