#فارسی_دوازدهم
#تحلیل_کویر
#دانش_افزایی_دبیران
به نام او
قسمت اول
تماشای " کویر"
در این درس، ما با "دو بخش" متفاوتی روبرو هستیم که با "یک جریان احساسی و عاطفی" گزارش می شود!
با این تفاوت که این جریانِ تخیل و عاطفه، در بخش اول ضعیف تر است و در بخش دوم قوی تر!
نویسنده در این درس، گویی دوست دارد، هر چیز و هر موضوعی را، ولو این که کم اهمیت هم باشد، از دید احساسی و تخیلی به تماشا بگذارد!
در بخش اول درس، جریان تخیل، کم رنگتر جلوه می کند، تا نویسنده بتواند، به جریانِ وقایع و اتفاقات بیشتر و بهتر بپردازد و ما را سریعتر به مقصد و مقصودش برساند!
لذا در این بخش، "نماد" به آن مفهومی که ما در نظر داریم، دیده نمی شود.
نکته مهمی که در این قسمت، نویسنده بر آن تاکید و تکیه دارد، توجه به اصل و نسب و ریشه و اصالت خانوادگی است.
این موضوع، آن قدر برایش اهمیت دارد که می کوشد، گفته هایش را با دلیل و مدرک بیان کند.
توجه زیاد دکتر شریعتی به موضوع مورد نظر، در بخش اول، او را بر آن داشت که کمی از خط و مشی احساسی و خیالی اش فاصله بگیرد؛ لذا این بخش نسبت به بخش دوم از جذابیت کمتری برخوردار است و چندان دلنشین به نظر نمی رسد!
اما در بخش دوم، جریان تخیل، چنان قوی است که گاهی مقصود و موضوعِ موردِ نظرِ نویسنده، در میان کلمات رنگارنگ و توصیفات پی در پی گم می شود!
او در این بخش سعی می کند، برای بیان مقصود خود، زیباترین و بهترین کلمات و تعبیرات را برگزیند تا مخاطبِ اثرش، به دیده ی لذت به موضوع نگاه کند و در کنار تامل و تفکرات خود، به زیبایی اثرش هم نظری داشته باشد!
از نگاه نویسنده، در این بخش، پیام، باید با کلام زیبا پیوند بخورد، تا جالب تر و جاذب تر شود؛ بنابر این او سخنش را به زیباترین شکل بیان می کند تا خواننده، هم از کلام و هم از پیام او، لذت کافی و لازم را ببرد!
دکتر شریعتی در این درس به کلامش، هم رنگ مذهب و هم رنگ عرفان می بخشد؛ لذا در کنارِ اشاراتِ نسبتا طولانی و لطیف مذهبی، تلمیحاتی ظریف و زیرکانه به شعر حافظ نیز دارد و به نوشته اش رنگ و بوی سخن حافظ می دهد که :
" نگاه های اسیرم را همچون پروانه های شوق در این مزرعه ی آن دوست شاعرم رها می کنم".
که تلمیح به بیت زیر از حافظ دارد:
"مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو"
البته در بخشهای دیگر نوشته هم دکتر شریعتی، اشارات لطیفی به اشعار لسان الغیب دارد که متاسفانه حذف شده است!!
ادامه دارد...
(یس کرد)
گروه دبیران ادبیات ایران
@adabiyatjame1112
#فارسی_دوازدهم
#تحلیل_کویر
#دانش_افزایی_دبیران
به نام او
قسمت دوم
تماشای کویر
مقصود نویسنده در این بخش این است که ما، سال به سال از اصالت های مذهبی و معنوی خود فاصله می گیریم!
به عبارت دیگر دکتر شریعتی از اینکه انسان امروزی "خویشتن خویش" را فراموش کرده است و به مادیات و امور و افکار و دید مادی و غیر معنوی پناه برده است، متاسف و متاثر می شود!
او اعتقاد دارد، انسان امروزی تا به اصل خویش بر نگردد، نمی تواند درک درستی از زیبایی ها و لذتهای واقعی داشته باشد!
او از تغییر شخصیت و فکر و عقیده انسان امروزی که خودِ او نماینده آن است، نگران است! انسانی که با روی آوردن به آموخته های علمی و مادی، نگاهش را از زیبایی های معنوی و مذهبی برگردانده است!
تمام حرف نویسنده، در این درس، در این کلام خلاصه می شود که دو دید و دو نگاه در برابر هم صف کشیده اند:
"دید مادی و دید معنوی"!
دید مادی، با "علم و عقل" پشتیبانی می شود؛ علمی و عقلی که انسان را از درک و رسیدن به "زیبایی ها و لذتها و نشئه های سرشار از شعر و خیال و چهرهای ملکوتی و ماورایی محروم می کند"!
علمی که نگاه ها و دیدار ها را از آسمان به زمین می کشد و به "حلقه های چاه و چغندر کاری" محدود می کند!
"علم عدد بین مصلحت اندیشی" که "صفای اهورایی زیبایی ها" را آلوده می کند!
"عقل بی درد و بی دلی" که با "سموم سرد" خود، "باغ پرشگفتی و راز" آسمان را با همه "گلهای رنگین و معطر شعر و خیال و الهام و احساس پژمرده" و نابود می کند!
علمی و عقلی که مردم "آسفالت نشین زندان شهر" به درد آن مبتلا شده اند!
دکتر شریعتی برای آنکه این مفاهیم اساسی و مهم را به وضوح و بهتر و دقیق تر نشان دهد، از شیوه "مقایسه و برجسته نمایی" استفاده می کند؛ تا بتواند تضاد ها و تناقض هایی را که در نظر دارد، به بهترین شکلِ ممکن بیان کند.
از نظر دکتر، در مقابل آن نگاه کوتاه و ناپسندِ مادی و نگرشِ تنگِ علمی، دید آسمانی و رنگارنگ مذهبی و عرفانی قرار می گیرد!
در این دید وسیع و بیکران، خیال و احساس، جای عقل جزئی نگر را می گیرد!
از این نگاه، عقل از درک حقایق هستی و معنویت و زیبایی و شکوه و شگفتی عاجز است
!
ادامه دارد...
(یس کرد)
گروه دبیران ادبیات ایران
@adabiyatjame1112
#فارسی_دوازدهم
#تحلیل_کویر
#دانش_افزایی_دبیران
به نام او
قسمت سوم
تماشای کویر
نویسنده، در این بخش از نوشته خود، از ما می خواهد " کلمات را کنار بزنیم" تا "روح پاک" کسانی را که همه چیز را با دید مذهبی و آسمانی و معنوی و الهی می نگرند، به "تماشا" بنشینیم!
در این دید، "کهکشان زشت" و نازیبا، "شاهراه علی" و راه مکه" و "جاده ی روشن و خیال انگیز" دیده می شود!
در این دید و نگاه است که "آسمان، نخلستانی خاموش و پر مهتابی و دریای سبز معلق و باغ پر از گلهای رنگین و معطر" جلوه می کند!
از این نگاه است که "آسمان تفرجگاه و تنها گردشگاه آزاد و آباد مردم کویری" می شود!
در این نگرش پاک، "ستارگان زیبا، مرغان الماس پر می شوند و تک تک از غیب سر می زنند"!
نویسنده برای اینکه این دو دیدِ متضاد و متناقض را مصداق و عینیت ببخشد، "مردم مذهبی و معنوی کویر"را در برابر"مردم مادی و عقل گرای شهرنشین" قرار می دهد و با استفاده از نمادهایی که بکار می برد، صفات و ویژگی هر یک را، یکی یکی، با استفاده از شیوه ی "مقایسه" بر می شمرد!
این نویسنده خوش ذوق و عاطفی، در این درس، درختان "گز و تاق" را در مفهوم نمادینِ مردم "بی باک، صبور، قهرمان، مغرور، تنها، غریب و.....بکار می برد.
" رب النوع بی هراس...و سفیران عالم دیگر"، هم دو تعبیر زیبا و مناسبی است که نویسنده در توصیف درختان کویری استفاده می کند.
از نگاه دکتر شریعتی، "دبیران" نماینده و نمادِ مردم شهریند که به کمک "عقل بی احساس و علم عدد بین"، "قلبهای پاک کودکانه" را پژمرده می کنند و احساس پاک و معنویت و زیبایی و لذت را از دل آنها می زدایند و مادی نگری و مصلحت اندیشی را جایگزین آنها می کنند!
این نویسنده ی پر احساس و "عارف مسلک"، در تقابلِ میان احساس و معنویت، از یک سو، و عقل و مادیت، در سوی دیگر، طرفِ احساس و تخیل می ایستد و به دیده ی احترام و تحسین به آنها می نگرد و از این که به مرور زمان از آنها دور شده است، احساس و ابراز شرم می کند.
این نویسنده حساس، در ترازوی ذهن خود سعی می کند،" کویر" و "آسمان" را که از کلمات کلیدی و پرکار درسند، بیشتر،در کفّه ی سنگین دید معنوی و عرفانی خویش قرار دهد و آنها را به زیبایی بسنجد و توصیف کند!
لذا وقتی آنها را از نگاه عرفانی و مذهبی اش می نگرد، بیشترین و زیباترین توصیفات را برای آنها در نظر می آورد!
او در توصیف نمادین و تخیلی خود از "کویر" و " آسمان"، از جریانِ قویِ تخیلِ خویش کمک می گیرد و مثل یک شاعر عمل می کند و از تشبیهات و استعارات و واژه ها و تعابیر زیبای شاعرانه، استفاده می کند!
ادامه دارد...
(یس کرد)
گروه دبیران ادبیات ایران
@adabiyatjame1112
#فارسی_دوازدهم
#تحلیل_کویر
#دانش_افزایی_دبیران
به نام او
قسمت چهارم
تماشای کویر
نکته خاص دیگری که قابل ذکر است، نفوذ اندیشه های حافظ گونه در نوشته های دکتر شریعتی است!
و این نوع اندیشه، در تعبیر و تفسیر آیات قرآن و یا در تقابل دید مادی و دید معنوی، به وضوح احساس می شود.
گویی او می خواهد، به پیروی از شاعران و عارفانی چون حافظ و مولوی و سعدی، همان دید سنتی و دیرینه ی " تقابل عقل و عشق" را، البته به زبان خاص خود، در نوشته اش در معرض تماشا قرار دهد.
دکتر شریعتی گویی می خواهد به پیروی از شعرا و عرفا، "عقل بی درد و بی دل" و " علم عدد بین مصلحت اندیش " را سرزنش کند که چرا او را از درک زیبایی ها و شگفتی ها باز می دارند و در تنگنای دیدِ کوتاه و زمینی و مادی گرفتار می سازند!
با کمی دقت متوجه می شویم، دکتر شریتی هم به زبان خاص خود، در این درس، از "حجاب" سخن می گوید؛ حجابهای مادی و غیر معنوی که مانع سیر نویسنده ی عارف مسلک در آسمان زیبا و رویایی و عالم ماوراء می شود!
این نوع دید و نگاه معنوی و عرفانی، در جای جای نوشته ی نویسنده دیده می شود، که بنده به ذکر بخش حذف شده ی زیر بسنده می کنم:
"لطافت زیبای گل، در زیر انگشتهای تشریح می پژمرد! آه که عقل اینها را نمی فهمد"!
نویسنده، در این عبارت، "گل" را که نماد و نماینده ی عشق و " شعر و خیال و الهام و احساس" است، در برابر "عقلِ" جزئی نگری قرار می دهد که از درک و دریافت هستی و معنویت و زیبایی های گل عاجز است و آن را پژمرده می کند !
مطلب مهمِ قابلِ ذکرِ دیگر درباره این درس، عُلقه و دلبستگی خاصی است که دکتر شریعتی به اجدادش دارد؛ اجدادی که "همه عالمان دین" و فقه و فلسفه بوده اند!
شاید یک علت گرایش او به پژوهشهای دینی و حتی تاریخی و اسلامی همین مسئله بوده است که اتفاقا به خلق آثار زیاد دینی و انقلابی هم انجامیده است.
او که در نزد پدر مفسر قرآنش هم تلمّذ نموده است،
خود نیز در این نوشته، در نقش یک مفسر عارف مذهبی جلوه می کند و به شیوه ی خاص خود و با لحنی احساسی و عاطفی و با زبان نرم و لطیف و ادبی به تفسیر کوتاه و لطیف و عارفانه ی آیات می پردازد و به تلمیحات دینی و مذهبی می پردازد:
"... آواز پر جبرئیل همواره در زیر غرفه ی بلند آسمانش به گوش می رسد و حتی درختش، خارش....آیات وحی را بر لب دارد و زبان گویای خدا می شود.... که تلمیح و تفسیری است از آیات شریفه ی زیر:
" و اِن مِن شیءِِ الّا یسبّحُ بحمده" و " یسبّح لِلّه ما فی السّموات و ما فی الارضِ الملِک القدّوس العزیز الحکیم" و "سبّح ِللّه ما...و هو العزیز الحکیم"
در کنار این مطالب باید گفت که نویسنده در کنار دید مذهبی اش ، یک نظری هم به دیدگاه فلسفه دارد که نشان از رابطه دیرینه و نگاه مثبتی است که دکتر شریعتی با فلسفه دارد:
" در کویر گویی به مرز عالم دیگر نزدیکیم و از آن است که ماوراءالطبیعه را_ که فلسفه همواره از آن سخن می گوید و مذهب بدان می خواند_در کویر به چشم می توان دید و می توان احساس کرد..."!
ادامه دارد...
(یس کرد)
گروه دبیران ادبیات ایران
@adabiyatjame1112
#فارسی_دوازدهم
#تحلیل_کویر
#دانش_افزایی_دبیران
به نام او
قسمت پنجم
تماشای کویر
از این نکته هم نباید بگذریم که دکتر شریعتی در این اثر خود، مثل سایر آثار ارزشمندش، ضمن ابراز ارادت خاص و خالصانه اش به پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت (ع)، از مصیبتها و رنجهای آنها هم سخن به میان می آورد؛ درد ها و غمهایی که خود به عنوان یک "شیعه ی گمنام" با تمام وجود آنها را حس می کند!
تماشای "مزرع سبز" آسمان و دیدن "کویر بی فریاد"، برای این نویسنده زودرنج و حسّاس، یادآور رنجها و "ناله های گریه آلود آن امام راستین بزرگی" می شود که از دست مردم بی وفا و عهد شکنِ "مدینه ی پلیدِ" کوفه، دلش خونین و نالان است:
"نگاه های اسیرم را ...در این مزرع سبز...رها می کنم، ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها را می شنوم.....سر در حلقوم چاه می برد و می گریست..."
در همین جا، ذکر این نکته را ضروری می دانم که دکتر شریعتی این اثرش را به تاثیر از کتاب "محمد پیامبری که از نو شناخت" نوشته است.
" کنستان ویرژیل گیورگیو" نویسنده این اثر است که دکتر شریعتی، ابتدا جمله ی معروف" در کویر، خدا حضور دارد" را از او تضمین می کند و بعد به معرفی مختصری از او می پردازد:
" این شهادت را یک نویسنده ی رومانی داده است که برای شناختن محمّد(ص) و دیدن...به صحرای عربستان آمده است...."
نکته پایانی این که کاش مولفان محترم، نوشته ی دکتر شریعتی را مثل گوشت قربانی تکه تکه نمی کردند و کلام نویسنده را کامل در کتاب می آوردند!
یقینا، خودِ این بزرگواران می دانند که بخشِ مربوط به درختان کویریِ" گز و تاق"، بدون عبارت زیبا و مهمِ "درخت خیال"، ناقص و ابتر به نظر می رسد و مفهوم و مقصود نویسنده، بدون این بخش، ناتمام باقی مانده است!
و حتی بخش کوتاهِ مربوط به "بیدِ سایه و زندگی بخش"، که نویسنده آن را نماد مردم "عزیز"و نازپرورده و "بیمناک و لرزان" و عقل گرای شهری می داند و در برابر درختان کویری که نماد مردم سرسخت و مقاوم و گستاخ کویری قرار می دهد، نباید حذف می شد.
یا بخش لطیف و ظریف و اساسی و تاثیرگذارِ قرآنیِ "تیرهای نورانی،...تیر فرشتگان نگهبان ملکوت خداوند...."، بی دلیل کنار نهاده شد!
البته دلیل و بهانه عزیزانِ مولف این است که ما می خواستیم، درس، با سرفصلِ "ادبیات سفر و زندگی" تطبیق داشته باشد!
عقیده ی حقیر این است که بدون بخش اول که یک زندگی نامه ی مختصر و ناقص به نظر می رسد، این مقصود حاصل میشود.
ما می توانیم بخش دومِ درس را هم یک "سفرنامه" فرض کنیم، که هم یک سفر واقعی نویسنده از شهر به روستای کویر در آن دیده می شود و هم یک سفرنامه تخیلی به آسمان و شبهای کویری است!
ضمن آنکه این بخش از نوشته، یک "حسب حال" هم به شمار می آید که به نوعی نویسنده، مخاطبان را به تماشای شرح احوال خویش نشانده است!
پایان و حمد خدای سبحان
(یس کرد)
گروه دبیران ادبیات ایران
@adabiyatjame1112