eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
443 عکس
117 ویدیو
42 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چهارشنبه ۲۸ آذر ماه دوتا آرزوی قشنگ براتون دارم🦋 @adabkhane 🌱
۸۲ در میان هجوم غم هستم ، تن دیوار غرق تکرار است رو به رویم نگاه پنجره ها ، رو به آغوش سرد دیوار است تو نباشی ترانه ها مثل ِ طرح روی حباب می مانند تو نباشی دل غزل هامان ، واژه هایی به رنگ اجبار است رگ سرد غبارهای دریغ ، محو کرده دلیل هستی را ما کجاییم ذکرمان خسته است ، خواب ها اتفاق بسیار است سرمان ساعتیست بی طاقت ، لب لبخندهایمان گریه گردش روز و شب بدون شما ، چرخشی روی سطح دوار است لب آوازهایمان دلتنگ، از نبود ستاره و شبنم تن اندوه هایمان زخمی ، باغ هامان درخت بی بار است ای گل سرخ ای قشنگی صبح ، ای تو باران مهربانی آب ای تو از قبله ی صمیمی ماه ، غیبتت در خسوف اَسرار است خواب دیدم بهار می آید ، و زمستان سخت خواهد رفت من یقین دارمت صبوری ناب ، که حضورت چقدر سرشار است تو بیایی بهانه می میرد ، تو بیایی ستاره می خندد آسمان می شود هوایی تو ، بال پروازها سبکبار است خواب خرگوشی قبیله ی بغض ، از حضورت هوار خواهد شد تو بیایی ستاره خواهد دید ، چشمهامان همیشه بیدار است هجرتی مثل رود می خواهم ، سوی دریای آبی مهتاب هجرتی که شکوه خواهد شد ، هجرتی که مرا سزاوار است نام تو آبروی آینه ها ، اسم تو سیب اسم تو ملکوت اسم تو اسم اعظم حق و نام تو آفتاب اعصار است کاش می شد که در خبرهامان از کنار مدینه می گفتند ... آمدی با طلوع آدینه، گوش من بی قرار اخبار است ✍زینب حسامی مشهد مقدس @adabkhane 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ادبیات قم
سلسله نشست‌های تخصصی«حکمت شعر» ارائه مباحث تخصصی حکمت در شعر و نقد و بررسی اشعار موضوع ویژه: حضرت نجمه خاتون در آیینه‌ی شعر فارسی با حضور: دکتر حسین محمدی مبارز مجری کارشناس: سیدعلی نقیب زمان: دوشنبه ۳ دی‌ماه، ساعت ۱۶ مکان: حوزه هنری استان قم، سالن مهر @adabqom
🌕چهارمین کنگره ملّی شعر حضرت مادر 🔸 یکشنبه ۲ دی، ساعت 18/30 📘اصفهان، خیابان باغ گلدسته، کتابخانه مرکزی شهرداری📗 @adabkhane🦋
«بزرگداشت روز زن و مقام مادر مبارک باد» گر از سرِ مَـردی، به سری تـاج رَوَد کی تـاجِ چنین سـری به تـاراج رود فرمود امـامِ امّـت این جمله‌ی نغز : از دامـن زن، مَــرد به معـــراج رود. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ 🍃🍁ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ . ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﺴﺖ ﺷﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ٬ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺏ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﻣﺮﺩﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﺑﺨﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻟﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﯿﺎ٬ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺪﻫﯽ . ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ. ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ، ﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ ! ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ٬ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺷﮑﺴﺖ . ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ٬ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ٬ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭﺍ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺪﻫﺪ ! ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﺎﺝ ﮔﻞ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ، ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﯿﺎﻭﺭ... @adabkhane
۸۳ ❣ مثل آن نیلوفری که برگش از شبنم،تر است مادری دارم دلش از برگ گل نازک تر است داستانها گفته اند از عشق با صدها زبان آری، اما عشق مادر، داستانی دیگر است نقشِ قالی می کشند این گونه،تا با دیدنش یادمان باشد بهشتی زیر پای مادر است در وفا و در گذشت و در محبت اول است در عوض، وقت غذا خوردن همیشه آخر است گاه بر دستان دلسوزش النگو هم نماند عاشق چین های آن دستم که بی انگشتر است کودکم گریان می افتم بر ضریح دامنش می زنم بوسه بر آن پایی که از دنیا سر است شعر در توصیف او؟ بگذار ساکت باشم و سیر بنشینم تماشایش کنم، این بهتر است ✍ @adabkhane
۲ شاعری در ستایش خواجه ای خسیس قصیده ای گفت و برایش خواند اما هیچ پاداشی دریافت نکرد. یک هفته صبر کرد و باز هم خبری نشد. قطعه ای سرود که در آن تقاضای خود را به صراحت گفته بود اما خواجه توجهی نکرد. پس از چند روز خواجه را در شعری دیگر نکوهش کرد؛ اما باز هم خواجه اعتنایی نکرد. شاعر رفت و بر درخانه خواجه نشست. خواجه بیرون آمد و او را دید که با آرامش خاطر نشسته است، گفت:«ای بی حیا! ستایش کردی، تقاضا کردی و سپس نکوهش کردی، هیچ فایده ای نداشت دیگر به چه امیدی در اینجا نشسته ای؟» شاعر گفت: «به امید اینکه بمیری و مرثیه ای هم برایت بگویم!» خواجه خندید و پاداشی نیکو به او بخشید. @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...۲۶ امام على عليه السلام: دل بستگى به دنيا، با وجود مشاهده دگرگونى هاى آن، نادانى است 📗 غررالحكم حدیث ۱۹۷۹ @adabkhane