eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
410 عکس
101 ویدیو
37 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️واکاوی واژگان - خانواده 2 🦋واکاوی واژه 1.مادر: ماد + در= یعنی«پدید آورنده ما» 2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده (در آورده) است. 3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای) که فرزندی به دنیا می آورد. 4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد. این واژه در زبان اوستایی ماتر mã-tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند. ♦️واکاوی واژه در زبان سنسکریت: پیتر حرف «پـِ » در «پدر» از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می پاید. معانی دیگر: پشتیبان، پاینده، مراقبت کننده، ارث و میراث( در زبان سغدی) پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ «فاذر» در انگلیسی بیشتر به «پادَر» شبیه است تا تلفظ «پدر» ! پدر: کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید. ♦️واکاوی واژه مامان : ما + مان( بن مضارع ماندن است). چنانچه مان در کلمات مانا و ماندگاری و ساختن … کاربرد دارد. مامان: ما+ مان= ما و میهمان را برای ماندن در زندگی نگهداری می کند. میهمان: میه و مه = بزرگ + مان مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است نه خانه، چراکه خانه محل گذر و خان است. آری میهمان، بزرگی است که از خان عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) رسیده است. ♦️واکاوی واژه (ریشه کُردی) بابا= معرب(عرب شده) پاپا است. کسی که بر روی دو پا می ایستد و استوار است و در راه خانواده کار می کند. به پیران کامل که بمنزله ٔ پدر باشند «بابا» گویند چنان که باباافضل کاشی و باباطاهر. صورت های دیگر بابا= پاپ، آتا، دادا، daddy، tata و… ♦️واکاوی واژه دُختر از ریشه «دوغ» است که در میان مردمان آریایی به معنی «شیر» بوده و ریشه واژه ی دختر «دوغ دَر» بوده به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود. به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوختدر می باشد. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . چکیده معنی دختر 1. آنکه کار دوخت و دوز را بر عهدهدارد. 2. آنکه برای خانواده شیر و فرآورده های شیر را از مَشک درمی آورد. ♦️واکاوی واژه تلفظ پِسر تحت تأثیر کلمه پِدر پدیدآمده که در واقع پُسَر درست است. اما پُسر، «پوسْتْ دَر» بوده است. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند. پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» که به معنی «کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد». پسر: برای خانواده پوست حیوان( گوسفندو…) در می آورد تا لباس و… فراهم کند. ♦️واکاوی واژه / خوهر مادینه ای که دارای یک پدر و مادر باشد. به نظر می‌رسد خواهر (خوهر) خواه+ پسوند معنا ساز ــَر یا ــار، است یعنی آنکه خواهنده( در حالت فاعلی زبان خوارزمی) و خواهانِ خانواده و آسایش آن است. ♦️واکاوی واژه ریشهbher هندواروپایی است به معنی بردن. برادر: بَرَنده، حمل کننده، حفظ کننده، حامی و پشتیبان، نگهبان آتش.. بَرادر: بَرا + در/بر +اَدر. یعنی آنکه برای آسایش ما کار(پشتیبانی و نگاهبانی و.. ) انجام می دهد. منبع : فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن دوست ج1 ص 431 همچنین شکل های دیگر «بَر» در برادر، مثل : بَر و بازو، بَرومند، بَر و سینه و… پس «بَر» در برادر: دارنده بَر و بازو و قدرت برای بَرندگی حَمل کردن و نگهبانی و… است. ♦️واکاوی /میهمان مهمان/ میهمان: مِیه و مِه = بزرگ + مان(جایگاه ماندن، مثل خانه/خانمان) اما، اصل واژه خانه، خانمان است. مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است و خانه، گذرگاه و خان است. پس میهمان: یعنی بزرگی که از خان (خانه) عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) می رسد و می ماند. خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم/ پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا/ دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت/ غریب نیست، نگهدار میهمان مرا/ شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان/ چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان/ (امیر خسرو دهلوی) ♦️ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژگان باشد. ✍️دکتر محمدی مبارز (ایلیا) @adabkhane
📕٣٠ گونه «واو» 20. واو تفریق / واو تفاوت : «واو» تفاوت که آنرا تفریق نیز می نامند ! در زبان فارسی کاربردی ندارد و مربوط به ادبیات عرب است و ما تنها اشاره ای کوتاه به آن می کنیم ! این ( واو ) همانند ( واو ) معدوله نوشته می شود اما خوانده نمی شود و برای دو اسم که در نوشتار یکی هستند ؛ بکار می رود تا با یکدیگر اشتباه گرفته نشوند ؛ مانند : ( عُمَر ) و (عَمْرْ ) که ( عَمْرو ) نوشته می شود! 21. واو مَعدوله : یک نوع واو که کاربرد بسیار فراوانی در کتابت فارسی دارد واو معدوله است . در تعریف واو معدوله می توان گفت : نوعی واو که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود و به همین سبب در زبان فارسی در حوزۀ واج شناسی هنگام نوشتن واج های یک کلمه این نوع واو را به حساب نمی آورند چون صدا ندارد . مثل : واو در کلمه خواهر، خـوردن، خـواهش، خواب ، خوار و…که واوِ معدوله است . 22. واو وندی- اشتقاقی(نسبت): سه نوع است: الف. واو فراوانی(کثرت): واو فراوانی، معنی کثرت(زیاد بودن) را نسبت می دهد که بیشتر معنی تحقیر را می رساند و اغلب در زبان محاوره یا در نمایشنامه ها و یا در داستان هایی که به زبان محاوره بیان می شود می آید. مثال : شکمو، نق نقو، ریشـو، غرغرو، چاقالو، توپولو، شپشو. ب. واو تحقیر و تصغیر: این نوع واو بیشتر در زبان محاوره می آید و نسبت تحقیری و کوچکی را به فردی می رساند. اما در معنای فراوانی چیزی نیست. مثل: یارو، اخمـو، پسرَرو(پسرک)، مردَرو(مردک) و… ج. واو تشابه و تصغیر: این نوع واو در معنای مثل و مانند است. مثال: گردو، یعنی مثل گردی، دایره ای، کُروی شکل. ✍ایلیا - علیاری
۲ تو را برای وفای تو دوست می دارم! وگرنه دلبرِ پیمان شکن فراوان است... (معاصر) @adabkhane
Alireza Ghorbani - Bi To (320).mp3
7.88M
🎶 بی تو به سامان نرسم؛ ای سر و سامان همه تو! ١ @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال آموزش مبانی شعر ‌ در 🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶 سید محمدرضا شمس (ساقی) 🔹عضو وبگاه ادبخانه https://eitaa.com/arozghafie گنجینه نکات عروض و قافیه و دستور زبان✅ @adabkhane
📕٣٠ گونه «واو» 23. واو حالیّه : این نوع واو معنای :« در حالی که/ و حال‌آنکه » می دهد . مثال : محبوسم وطالع است منحوسم . (مسعود سعد سلمان) یعنی زندانی هستم ، در حالی که بخت و اقبالم نحس شده است. 24. واو استدراک به معنای : ولی، امّا، لکن، لیکن، ولیکن، ولیک. مثال: دریای اشکم و(اما) تو مرا اینچنین مخواه ! رفتم و( ولی) او را ندیدم ! 25. واو جدایی یا از سر گیری (استیناف): کاربرد واو جدایی(استیناف) در عبارات ، دقیقاً در برابر ( واو ) عطف بوده و در جایی آورده می شود که کارش ، قطع ارتباط کلامی جمله ی بعد با عبارت قبل از خود می باشد! مانند: وگرنه . واِلّا . 26. واو شک و تردید(تقریبی): این واو تنها موردی را به طور تقریبی، تخمین می زند. مثال ازگلستان سعدی: به چه کار آیدت ز گل طبقی ؟ از گلستان من ببر ورقی ! گل همین پنج روز و شش باشد(واو میان پنج ) و روز و شش ، «واو تردید» است. ✍ایلیا - علیاری @adabkhane
۳ همه عیب خلق دیدن،نه مروت است و مردی نگهی به خویشتن کن، که تو هم گناه داری (ق. هفتم هجری) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋با سپاس از طراح ✍حسین سپهری 👇 @sepehrifard
📕٣٠ گونه «واو» 27. واو سوگند(قسم): مثال1: والله. مثال2: سفرت بخیر اما تو و دوستی خدا را( به خاطر خدا ) / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را (شفیعی کدکنی ). یعنی: سفرت به خير و خوشی امّا تو را به دوستی مان سوگند… 28. واو حصری: واوی که حصری بین معطوف و معطوفٌ علیه می سازد. مثال: من و دست و دامان آل رسول(سعدی) یعنی من تنها دست به دامان خاندان پیامبر(ص) می شوم. 29. واو میانجی: واوی که بین دو مصوت(حرف صدادار) نقش واج میانجی(صامت= بی صدا) را دارد. مثال: بانوان، بازوان. (انواع واج میانجی: ی میانجی مثل:دانشجویان- گ میانجی مثل: بندگی- ء میانجی مثل:نکته ای- ج میانجی مثل:سبزیجات– ک میانجی مثل:نیاکان، پلکان– و میانجی مثل: گیسوان). 30. واو پایانی: واوی که پایان بخش کلام است. مثال: والسّلام ، وصلی الله علی سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين. درود و بدرود. ✍️تحقیق : ایلیا – علیاری ( ) 📘گونه های واو📕 @adabkhane
۴ همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل - هفت پیکر( ششم. ه. ق) @adabkhane
Mohammad Motamedi - Mozhdeye Baran (128).mp3
3.87M
🇮🇷مژده باران به نفس های بیابان ۳🎶 @adabkhane🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌ کس به در إِلّا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست (ق. هفتم هجری) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جور کسی را کشیدن – ضرب المثل 1 🦋بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋 ♦: این ضرب المثل به آیین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان، برمی گردد. در آن زمان پیمانه‌های ظریف و زیبایی از شاخ گاو یا بزکوهی درست می‌کردند که چون پایه نداشته است کسی نمی‌توانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانه‌اش طفره برود. 🍷جامهای شراب در قدیم دارای هفت خط بودند و هرکس بنا بر ظرفیتش تا یک خط خاص میتوانست شراب بنوشد. این خطها عبارت بودند از ۱- فرودینه: کمترین میزان شراب در جام ۲– کاسه گر ۳- اشک ۴- ازرق: (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می‌گردیده است. ۵- بصره ۶- بغداد ۷- جور: لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می‌بوده است. ادیب‌الممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری آورده‌است: هفت خط داشت جام جمشیدی هریکی در صفا چو آیینه جور و بغداد وبصره و ازرق اشک و کاسه گر و فرودینه 🍺هرکس شراب خوار قهاری بود و میتوانست تا خط هفتم شراب بخورد به هفت خط معروف میشد. بعضی مواقع شخصی برای خودنمایی تقاضای پر کردن جام تا خط هفتم میکرد ولی نمیتوانست همه شراب را بنوشد. 🔮در اینجا دوستانش برای حفظ آبروی او تا خط جور ,شراب او را سر میکشیدند و اصطلاح جور کسی را کشیدن از اینجا ضرب المثل گردید. معنایی کنایی جور کسی را کشیدن : در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند “هفت خط” گفته شده است. اما مفهوم کنایی آن یعنی مشکل کسی را به دوش کشیدن است. ⛔️ باید در به كارگيری کنایات و ضرب المثل ها، پیشینه آن را دریابیم. سپس نسبت به موقعیت زمانی و مقام افراد، آن را به کار ببندیم. به نظر می‌رسد این مثل هر جا کاربرد ندارد… ✍گردآوری @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیرِآب – 2 🦋بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋 🦁 🚰 چرا به لوله ای که آب از آن بیرون می آید، می گوییم “شیر”؟ در سال های نه چندان، دور در ایران؛تنها دوشهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند. و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبوداستفاده می کردند.در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود.یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بودمتعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمی شد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که نماد آن کشور است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. 🐓 مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کردند. مهندس اتریشی که به این منظور به ایران آمده بود فکر کرد که بر اهرم خروجی آب چه نمادی بگذارد!? او دریافت که بر روی پرچم ایران آن زمان ‘شیر وخورشید’وجود دارد وشیر “نماد ایران” است. 🦁پس بر روی اهرم خروجی آب،سر شیری فلزی گذاشت و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم! اگرچه ممکن است سر شیر پیش از این نیز ( به دلیل وجود برخی از حمام های قدیمی ایران که از سر شیر، بهره گیری می کردند) استفاده می شده است. ✍️گردآوری @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا