eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
410 عکس
101 ویدیو
37 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ۴۴🏴 توی کرمان انار پاشیدند، روی گلفرشی از خیابان ها سیب ها را طبق طبق بردند پیش مهمانی سلیمان ها باز هم مثل گرگ رقصیدند، دوریک دسته آهوی قرمز باز هم با گلوله خندیدند، گرگ هایی به شکل انسان ها یک طرف سیب یک طرف لاله، یک طرف توت سرخ یک ساله، یک طرف سروها زمین افتاد، در کفن بود جان ریحان ها توی دریا ستاره می بارید ، توی گلزار تکه شد خورشید حاج قاسم بیا که می آیند ، زایرانت شبیه مرجان ها به کدامین گناه کشته شدند؟ دسته دسته کبوتران حرم کو حقوق بشر کجاست بگو ؟! تخته باید شوند دکان ها شاخه شاخه ترنج می افتاد، بوی نارنج چشمه را پر کرد یاس ها بوی عشق می دادند ، توی آغوش مرد میدان ها هرزه گردی که چکمه می پوشید، آمد و دست را به بالا برد دید دنیا که خون ما می‌ریخت، از سرانگشت دست شیطان ها گل و سنجاق سر، زمین افتاد، از سبد،سیب چین به چین افتاد باز ایران سیاه پوشیده ست، تسلیت دیده شد در اعلان ها کوچه ها بوی گریه را دارد، بوی ماه محرم است انگار بغض هامان چقدر سنگین است، کاش تا قطره قطره باران ها شاخه ها بی جوانه پژمردند کودکان، یک به یک زمین خوردند گر چه امروزمان زمستانست پر شود از بهار گلدان ها 🏴@adabkhane🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸۲ حلقه‌های دست ما آغوش خوبی نیستند ما دو زنجیرِ به ناچاری به دام هم دچار (معاصر) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۵ 🏴به یاد کودک شهید 🚩 «میهمان آسمان» تا صدا می زدی تو "باباجان! " دل بابابزرگ پر می زد هر زمان می رسید از مسجد به تو با اشتیاق سر می زد قصه می گفت از عموقاسم از نماز و گرفتن گل سرخ قصه می گفت از شبی غمگین از شب تلخ رفتن گل سرخ روز مادر کنار موکبتان عطر چای و گلاب و حلوا بود مادرت پاک کرد اشکش را کاش عموقاسمت هم اینجا بود وقت روضه، عمو عمو گفتی موکب انگار کربلا شده بود باز انگار طفل شیرینی از عموی خودش جدا شده بود خبر آمد که باز حرمله ها حمله کردند و ماه را کشتند شمرهای زمانه از وحشت مردم بی گناه را کشتند من به قربان تکه های تنت جان شیرین و پاره ی قلبی میهمان رقیه ای امشب با همین گوشواره ی قلبی در لباس قشنگ صورتی ات مثل گلهای ارغوان شده ای آه ریحانه جان، عزیز دلم زود مهمان آسمان شده ای 🏴@adabkhane🏴
🏴 🚩شهید کاپشن صورتی🌸💗 🏴@adabkhane🏴
۴۶ تصویر تو را با پر پروانه کشیدند بر موی تو از شام کمی شانه کشیدند تقدیم رقیه چه گلی مادرت آورد؟ بر دامن او یک گل دردانه کشیدند پیراهن تو بر تن یوسف که نبوده دنبال تو صف مردم دیوانه کشیدند این قلب طلاییت که قلب همه را برد از گوش تو تا خانه و میخانه کشیدند با پیرهن صورتی ات مست شدند و چشمان تو را در کف پیمانه کشیدند آغاز تو را غنچه ی ریحانه ی احمد(ص) پایان تو را روضه ی ویرانه کشیدند زینت کریمی نیا @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۷ مثل امواج خروشان که به ساحل برسند وقت آن است که عشاق به منزل برسند هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو ناگزیرند از آغاز به مشکل برسند رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند کی به درک قلم و قاف و مزمل برسند واجب دین خدا بودی و ترکت کردند در شتابند به انجام نوافل برسند در جهان حاکم جبار فراوان دیدیم که بعید است به پای متوکل برسند سامرای تو مدینه ست مبادا یک روز صحن های تو به ویرانی کامل برسند با هم از غربت و داغ تو سخن می گویند شاعرانی که به درک متقابل برسند واژه ها کاش که از سوی تو الهام شوند تا به این شاعر آشفته ی بیدل برسند @adabkhane
36.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب آرزوها ، همین آرزومه ببینم ضریحِ حسین رو به رومه صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️ @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴۸ سبکتر میکند با اشک‌ها بار گناهش‌را به‌ آب‌دیده‌ روشن‌ می‌کند شام‌ سیاهش‌ را خوشا آن‌ روسیاهی‌که‌ در‌ این‌ دنیای‌ وانفسا فقط‌ با آه... جبران‌ می‌کند هر اشتباهش‌ را فقیر و خسته می‌آید به‌ سمت‌ بارگاه‌ طوس فقط بر آستان دوست می دوزد نگاهش را خوشا هرکس که درسرچشمه نهر رجب شسته است همه آلودگیها را و پیداکرده راهش را پناه آورده ایم امشب به سلطان وچه آرامیم که کرده قسمت بی سرپناهان سر پناهش را رجب سرچشمه ی خیر و دعای «یامن ارجوه» است بخوان در این دعا با شوق، ذکر یا الهش را کنار پنجره فولاد، در رؤیای شعبان باش که در آن ماه می‌بیند، علی رخسار ماهش را @adabkhane
۴۹ کویر مشدد مکتب- با نغمه‌های پر شده در گوش‌ات... دل بسته‌ام به آنچه نشاید من از قصه‌های زندگی با تو...گفتم هرآنچه را که نباید من دیوانه‌وار عاشق دنیاییم...غافل ز بی‌ثباتی خوشبختی بخت سعید، سوده شده بر تو...نحسیِ زندگانی بی‌حد من بذری ز عشق زیر قدم‌هایت، پاشیدم و به وقت درو دیدم گل‌میوه‌های چیده، از آن تو...اما کسی که هیچ بچیند من آری! تو آن اقاقی جاویدی...سرسخت و استواری و پابرجا ترجیعی از اقامه‌ی باران،تو...ترکیبی از کویر مشدّد من سرگشته در حوالی نومیدی...آواره از تزلزل جان‌فرسا شیرازه‌بند دفتر عرفان،تو...صدپاره برگه‌های مُردّد من در بیکران آینه می‌بینم...تصویری از تجسم باورها سرخیِ دلبرانه، از آن تو...زردی غم‌فزای زبانزد من جاریِ آبشار بهارانی...مرداب کوچکم که ندارد جان بالا بلند زلف چلیپا تو...در خود تنیده زلف مجعّد من در کوچه‌سار ظلمت تنهایی...در این خزان مبهمِ جان‌فرسا لبریز از نشاط بهاران، تو...آکنده از مصائب ممتد من در انحنای آمد و رفتن‌ها...در پیچ و تاب بغض گره خورده خالی شدی ز گفتن و ،آزادی...درمانده و اسیر چه گوید من یک پرسش بدون جوابم که...حیران میان این همه اضدادم رَستم ز قید آنچه که می‌دانی...هستم اگرچه نیز مقیّد من مستأصلم میان دوراهی‌ها...در بین این سپید و سیاهی‌ها تو گشته‌ای رها ز تباهی‌ها...وامانده‌ای که داده ز غم رد من سر می‌رسد اجل ز فراسوها...ناخوانده، ناگهانی و ناهنگام آسوده از گذاره‌ی گردون،تو... درمانده‌ی نباید و باید من ماییم و برزخ و غم بعد از آن...تا روز حشر شیهه کشد بر ما سرمست جام (ساقی) محشر تو...آنکس که از خمار برنجد من 🦋@adabkhane