هدایت شده از ادبخانه
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ حالا به گریه کردن غساله می رسیم...
🏴هنگامى كه زن غساله، پیکر حضرت #رقيه سلاماللهعلیها را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل كشيد و گفت: سرپرست اين اسيران كيست ؟ 🚩
▪️ حضرت #زينب سلاماللهعلیها فرمود چه مىخواهى؟!🚩
▪️ غساله گفت: اين دخترک به چه بيمارى مبتلا بوده كه بدنش #كبود است؟ حضرت #زينب سلاماللهعلیها در پاسخ فرمود: این کبودیها آثار تازیانه و ضربههای دشمن است.
@adabkhane🚩
#شعر ۱۲۹
نذر حضرت #رقیه سلام الله علیها
عمه به بابایم بگو خوبم ، مگرنه ؟
گل دختر بابا نبوده هیچ شر نه
عمه به بابایم بگو من راه رفتم
قدر تمام عمر خود خیلی ، مگر نه؟
بابا ببین آن آیه هایی را که خواندی
من هم بلد هستم شدم من خوب بر...نه؟
یک ماه همراه تو بودم این همه راه
تو با خبر از من و من هم بی خبر نه
فکر همه این است که من بچه هستم
من بوده ام " ام ابیها "یت پدر ...نه ؟
درک من از احوال بابایم اگر نیست
بیش از خود مادر ولی کمتر دگر نه
مردم چرا نام مرا یتیم گویند
آیا رقیه نیست نامی ، خوب تر، نه؟
بابا خودت می دانی اینکه مایلم تا
همراه عمه باشم اما دردسر نه
دارم خجالت می کشم از عمه زینب
قبلا مزاحم بودم اما این قدَر نه
مادر ندارم عمه جای مادرم بود
من دخترش بودم پس از چندین پسر... نه؟
حالا قرار این بود کار خانه با من
باشد ولی دردسرش شد بیشتر... نه ؟
بگذار پس این دردسر با تو بیاید
درد سر من با سر تو ، سربه سر، ...نه؟
دیگر توانی نیست در پای رقیه
تا آسمانم می بری با بال و پر ...نه؟
فردا به جای من سفرها در صفرهاست
فردا به عشق من شود مبداء صفر... نه ؟
زینت کریمی نیا
@adabkhane⬛