eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
442 عکس
117 ویدیو
42 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲ می‌ رفت که با آب حیات آمده باشد می ‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب ! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب ! اگر فصل زکات آمده باشد … برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می ‌خواست به رمی جمرات آمده باشد … جایی ننوشته‌ ست که در علقمه … زهرا … اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد … @adabkhane
۱۳ ای کاش که این شام سحر داشته باشد ای کاش که این شمس قمر داشته باشد ای کاش به میدان نرود هیچ جوانی ای کاش که این مرد پسر داشته باشد ای کاش جوانی که شده یکه وتنها تا جان به تنش هست پدر داشته باشد ای کاش که این تازه جوان رفته به میدان در دست بجز تیغ سپر داشته باشد ای کاش عدو تن به تن آید نه که با فوج ای کاش که این قوم جگر داشته باشد ای کاش در این لشگر بدتر ز بهائم با این همه شر جنس بشر داشته باشد ای کاش به طفلان برسد جرعه ی آبی این مشک بجز اشک اگر داشته باشد؟ مانده است امامی که سپاهش همه رفته سرباز به قنداقه مگر داشته باشه یک مادر و عباس و سه فرزند شهیدش ای وای از آن دم که خبر داشته باشد باید برساند به جهان بانگ محرم این قافله هر سوی گذر داشته باشد ای کاش به شعر تر من شاه شهیدان با گوشه ی یک چشم نظر داشته باشد @adabkhane
۱۴ یا قمر العشیره می رفت غمش را به تماشا بگذارد داغی به دل تشنه ی دریا بگذارد او‌آینه در آینه تکرار علی بود می رفت علی را به تماشا بگذارد استاد نبرد است و کسی نیست حریفش هیهات! اگر زخم نظرها بگذارد ای کاش لبی تر کند از اشک رقیه سخت است که او را تک و تنها بگذارد از کودکی این آرزویش بود که روزی سر را به روی دامن زهرا بگذارد از بس که رشید است عدو چاره ندارد سر را ببرد با خود و تن را بگذارد @adabkhane
۱۵ خورشید من! برای تو یک ذره شد دلم چندان که در هوای تو از خاک بگسلم دل را قرار نیست، مگر در کنار تو کاین سان کشد به سوی تو، منزل به منزلم کبر است یا تواضع اگر، باری این منم کز عقل ناتمامم و در عشق کاملم با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست بیرون کِش از شکنجه‌ی این چاه بابلم بعد از بهارها و خزان‌ها، تو بوده‌ای ای میوه‌ی بهشتی از این باغ، حاصلم تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم دریا و تخته پاره و توفان و من، مگر فانوس روشن تو کشاند به ساحلم شعرم ادای حق نتواند تو را، مگر آسان کند به یاری خود «خواجه» مشکلم «با شیر اندرون شد و با جان به‌در شود عشق تو در وجودم و مِهر تو از دلم» @adabkhane
۱۶ همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن تو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بِه که تحیّتی نویسی و هدیتی فرستی دل دردمند ما را که اسیر توست یارا به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی دل هوشمند باید که به دلبری سپاری که چو قبله‌ایت باشد بِه از آن که خود پرستی چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی گِله از فراق یاران و جفای روزگاران نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی @adabkhane
۴۲ 🏴وقت وداع🚩 هر زمانی که شهیدی به وطن می‌آید گل پرپر شده در خاطر من می‌آید مادر پیر و زمین‌گیر تو با تابوتت مانده‌ام با چه زبانی به سخن می‌آید آخرین نامۀ تو نیمه‌تمام است چرا؟ آخرین نامه چرا بین کفن می‌آید؟ دستۀ سینه‌زن از جمع جوانان وطن به عزاداری هفتاد و دو تن می‌آید مثل هم‌سنگر دلسوخته‌ات وقت وداع کاری از ما به جز از بوسه زدن می‌آید؟ دهم ماه محرم، همه جا می‌گفتند: «باز تابوت شهیدان به وطن می‌آید» 📝 @adabkhane
۳ ، شعری است که قافیه‌ آن در مصراع اول و مصراع های دوم، چهارم، ششم، هشتم، و... تا آخرین بیت، رعایت شده و مجموعه‌ای از ابیات هم‌وزن است که همانند قصیده، قافیه در دو مصراع اول و تمام مصراع های زوج (سمت چپ) یکی است. این نوع شعر، غالباً مضامین عاشقانه و عارفانه دارد و معمولا بیان عواطف و احساسات است. غزل معاصر از نظر به‌کارگیری کلمات و مضامین امروزی که حاصل تلفیق شعر سنتی فارسی و شعر نیمایی است شکل تازه‌ای به خود گرفته است. تعداد ابیات غزل از 7 بیت تا 14 و 16 بیت است و کمتر از 4 بیت را نمی‌توان غزل نامید. 💌نمونه‌ای از غزل، حافظ ساقیا برخیز و در دِه جام را خاک بر سر کن غم ایام را ساغر می بر کفم نه تا ز بر برکشم این دلق ازرق فام را گرچه بدنامی‌ست نزد عاقلان ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را باده در ده چند ازین باد غرور خاک بر سر ، نفس نافرجام را دود آه سینه‌ی نالان من سوخت این افسردگان خام را مَحرم راز دل شیدای خود کس نمی‌بینم ز خاص و عام را با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یکباره بُرد آرام را ننگرد دیگر به سرو اندر چمن هر که دید آن سرو سیم اندام را صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را ✍تهیه و تنظیم: سید محمدرضا شمس (ساقی) @adabkhane📕