#واکاوی_واژه ۱۱
بسمالله الرحمن الرحیم
واکاوی واژه «موکب»
#موکب [مَ / مُو کِ]جمع: مواکب: سواران، گونه ای از رفتار. (ناظم الاطباء)
موكب : دسته اسب سواران ، سواری، گردش سواره ، راه پيمایی ، قدم رو ، قدم برداری ، گام.
گروهی از سواران يا پيادگان و شترسواران که در خدمت سلطان یا برای آرايش و زينت امير خود باشند. (ناظم الاطباء)
«با موکبيان يابم در موکب او جای
با مجلسيان يابم در مجلس او بار»
(فرخی)
«بسي نمانده که شاه جهان بيارايد
مصاف و موکب او را به صدهزار سوار».
(فرخی)
«بر آن دکان بايستاد... و موکبی سخت نيکو و بسيار مردم آراسته با سلاح تمام بگذشت.»(تاريخ بيهقی چاپ اديب ص272).
«ز گردی کز هوای کفر خيزد
چه زحمت موکب پيغمبری را.»
(ظهير فاريابی)
موکب داری: سرپرستي سواران و پيادگان که در التزام رکاب پادشاهند. جلوداری (آنندراج)
«به موکب داريش ناموس اکبر
خرامان گشته چون طاوس انور.»
(اميرخسرو)
اما واژه موکب در فرهنگ شیعیان عرب برای اشاره به هیئت و دسته عزاداری نیز به کار رفته است. در کشور عراق از دو واژه «موکبُ الْعَزاء؛ موکب عزاداری» و «موکبٌ خِدْمیّ؛ موکب خدماتی» استفاده میشود.
اما مَوْكِب از ریشه وكب است. یعنی رفتار و حرکتی انجام دادن. چنانچه «مَوْكِبُ الجنازةِ»: تشيع جنازه.
گاه حرکت قطره های اشک. مثال:
«تكبی مع اُمها: برای مادرش گريه کرد»
تحرک برای خدمت به محبوب
«أنا فی موكب حب:من در مرکب عشقم.»
نتیجه
موکب با خیمه و هیأت متفاوت است. موکب، رفتاری است که از یک هیأت(گروه) سر می زند و برای خدمت به امیر، گاه و بیگاه خیمه ای برپا می کنند.
در حقیقت موکب داری، رفتاری برای خدمت است که به طور خاص برای شاه کربلا انجام می گیرد که با اشک و عشق همراه است.
✍محمدی مبارز
.....................
@adabkhane