eitaa logo
ادبیات قم
1.3هزار دنبال‌کننده
975 عکس
114 ویدیو
5 فایل
رویدادهای ادبی استان قم مسیر ارتباطی: @adabqomadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام مانند نسیم صبحدم بودی با حرف هایت دائما تسکین غم بودی من انتخابت کرده بودم چون که در میدان با حاج قاسم هم صدا و هم قسم بودی حتی برایت ماهی کوچک دعا می کرد زیرا که تو در فکر رود تشنه هم بودی حتی جلودارت نشد کوه ارسباران از بس که تو در راه حق ثابت قدم بودی دنبال عنوانی برای خود نبودی تو در کشورت خدمتگزاری محترم بودی اصلا پریشانی به تو هرگز نمی آمد تو لایق آرامش کنج حرم بودی @adabqom
چونان همایِ سعادت، در اوجِ پروازی برایِ اهلِ زمین تا ابد سرافرازی امیدِ تابشِ خورشید از آسمان چه خبر؟ بگو چه گفت خدایت چقدر پُر رازی از آن زمان که لباست عبا و عمّامه‌ست برایِ راهِ امامت همیشه سربازی عبایِ خاکیِ تو آیه‌های خدمتِ توست همیشه با غمِ مردم انیس و دمسازی امامزاده ای و از تبارِ ساداتی برایِ نسلِ معاصر، دلیل و اعجازی رئیس و خادمِ مردم، شهیدِ جمهوری شهیدِ خدمتی و در جهاد، ممتازی درونِ جذبه‌‌ات ای کوه، رود جاری بود همیشه محضرِ خورشید، رنگ می‌بازی بسوز و روضه‌ی زهرا (س) بخوان برایِ خودت که با شرارِ غمِ مادرت هم‌آوازی تنت شبیهِ علی اکبرش گسسته شده گزیده شد تنِ تو در کمالِ ایجازی @adabqom
باید غزل را پر کنم از بیقراری ها‌‌‌ از حرف های ناتمام ،از اشک وزاری ها آه از شب تاری که اندوهش نمایان بود آن را سحر کردیم با چشم انتظاری ها پاییز شد فصل بهاری که در آن رفتی آوار شد بر کوچه ها بغض قناری ها پروانه ها دور تو می چرخند و می سوزند پایان ندارد قصه ی این غمگساری ها چشم ترم دنبال تو می رفت تا آفاق دل کندم از هرچه به غیر از، دلسپاری ها هم مهر تو در سینه هم داغ تو بر دل ماند مائیم و پرواز تو و این یادگاری ها @adabqom
تو ذره ذره از دل طوفان گذشتی مثل نسیمی خوش از این سامان گذشتی ما در شبی تاریک دنبال تو گشتیم تو از مسیر نور، با مستان گذشتی دنیا برای عاشقان جایی ندارد از قیل وقال مردم نادان گذشتی عکس تو در دست تمام کودکان بود این بار هم با چهره ای خندان گذشتی سوز دل ما را گلستان کردی ای مرد از گونه های تشنه چون باران گذشتی @adabqom
باز با لحنِ خراسانیِ گل ها  برگشت آن گل سرسبد خسته  شکوفا برگشت خسته و سوخته از کوچه ی دنیای شما به دیارِ ابدِ زنده ترین ها  برگشت آن کبوتر شده از عطر نسیم رضوی در مه و ابر به کوهی زد و عنقا برگشت او که می گفت: درست است کمی دور شدیم به امام و شهدا می شود اما برگشت باید از نخوت این  کاخ به کوخ فقرا باید از کرسی رخوت به تقلا برگشت آدم از هیبت او پاک سرشتی می دید دشمن و دوست در او خلق بهشتی می دید رای دادیم به اخلاق اهورائی او قرعه افتاد به نام دل دریائی او گرچه او را عقلا خوب نمی دانستند پاکدست این همه مطلوب نمی دانستند با همه خلق چنین ساده نباید باشد حاکم این قدر هم افتاده نباید باشد ولی آن مرد کزو گشت سر کوه، بلند آخرش چشمه شد و خورد به باران پیوند همه دیدیم که فریاد شقاوت برخاست دود از آتش نمرودی تهمت برخاست تکیه بر وعده ی اغیار نکرد ابراهیم سوخت اما گله از یار نکرد ابراهیم ظاهر قصه چنین بود که خدمت می کرد تو نگو سید ما مشق شهادت می کرد رفت آنگونه که نوری به  نهایت برسد حق او بود که این سان به شهادت برسد راستی در عدد هشت چه سری ست عجیب هشت یادآور تاریخ  امامی ست غریب حکمتش چیست بجز وصل به جانان بودن هشتمین منتخب مردم ایران بودن یاد باد آنکه دلش را به رضا مایل کرد عاقبت گوشه ای از مشهد او منزل کرد انقلاب است که می ماند و  پرچمدارش هر کجا هست خدایا به سلامت دارش @adabqom
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸شعرخوانی سرکار خانم اعظم سعادتمند در محفل مهروماه اردیبهشت 1403 🔺ویژه برنامه روز معلم و تجلیل از شاعران معلم استان قم متن کامل شعر👇 از نفس افتاده در بین هتل‌های جوان یک مسافرخانه‌ی بی رنگ و روی بی نشان سال‌های سال چشمانش به چشمت خیره بود صبح ظهر و شب به اذنت داشت صدها میهمان خاطراتش از خیابان های مشهد می رسد تا نخستین خشت گوهرشاد تا تیموریان با نگاه گرم گنبد الفتی دیرینه داشت هم کلامش دسته دسته نامه‌برهای جهان حسرت یک لحظه چشم انداز او را داشتند نسل در نسل کبوترخانه‌های اصفهان ذکر کاشی کاشی‌ اش یا نور یا شمس الشّموس نقش بر روی جبین اش سرنوشت آهوان اینک اما بی امان در معرض ویرانی است یک مسافرخانه‌ی بی‌صاحب بی‌خانمان می شود از نو بسازی این دل فرسوده را ای تو حتی با کلوخ و سنگ و سیمان مهربان می شود کاری کنی که جان بگیرد باز هم این مسافرخانه در بین هتل های جوان 🔻🔻؛ محفل شعر ماهانه مهر و ماه 🔺🔺؛ 🆔@adabqom 🔗 اینستای آفرینشهای ادبی 🔻حوزه هنری استان قم🔻 🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
آغاز شده در خط پایان سفر از کوه رفته ست به پابوسی شمس آن قمر از کوه اشک است که چون رود در این دشت روان است جاری ست از این واقعه صد چشم تر از کوه حق است که سرو و چمن از غصه بسوزند زین سیلِ مهیبی که شکسته کمر از کوه مانده است به جا ریشه ی آن سروِ اَبَر کوه گر ریخته طوفان خزان برگ و بر از کوه این سوخته دل کیست که از آتش جانش برخاسته ققنوس شگرفی سحر از کوه؟ آن شعشعه ی نور چه ماهی است که خورشید نه خفته، نه برداشته یک دم نظر از کوه؟ پیدا شده گمگشته ی ما آن نفس سبز محکم تر و اِستاده تر و مرد تر از کوه آغوش شده یک تنه یک دشت برایش حالا که غریبانه درآورده سر از کوه ای کاش نسیمی که شد آغشته به عطرش یک مرتبه دیگر بنماید گذر از کوه @adabqom
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای پیش ثبت نام در دومین دوره مدرسه شعر سرآغاز تا بیستم خردادماه فرصت دارید به سایت سرمشق به نشانی Www.sarmashq.ir مراجعه کنید .
سلام روشن بی پاسخ ما را علیکم باش صبوری کن در آماج اهانت ها تبسم باش گمان کردم تو را در کوه گم کردیم اما نه تو جاری تر میان رخوت دنیا تلاطم باش تو جاری تر میان. روستایی دور افتاده پناه رنج محرومان رفیق درد مردم باش برای گردن افزونه خواهان تیغ برنده برای بقچه های مستمندان نان گندم باش رقیبانت اگر مدیون و مرعوب جناحین اند سر افرازانه تنها زیر دین مشهد و قم باش @adabqom