#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
با سرو روی خاکی آمده است
خون و خاکستر است بر مویش
کفشهایش گلیست، مندرس است
عرق خستگیست بر رویش
با عبا و قبای خاک آلود
روی عمامه اش غبار سپید
سر موعد رسیده تا پرواز
راه افتاده کاروان شهید
خادم کیست اینقدر خاکیست؟
به نظر اهل روستا باشد
از کجا آمده شهید شود؟
به گمانم که آشنا باشد...
دست هایش چقدر پر پینه ست
چشم هایش چقدر بی خواب است
بین پرواز، بال وا کرده ست؟
مهلتش نیست بسکه بی تاب است
چهره اش آشناست، لبخندش!
وسط صحن انقلاب انگار...
دیده بودم که پاک میکرد از
روی دیوار صحن گرد و غبار
چهره اش آشناست، باران نیست؟
که به قحطی روستا بارید؟
بیل زد باغ مستمندان را...؟
مثل خورشید روزشان خندید؟
خنده اش آشناست! اما نه
خنده اش بین کارها گم بود
گرچه جامانده در مه و باران
شانه اش خیس اشک مردم بود
سینه اش سوخته است. اما نه
داغ مردم به سینه اش مانده
اشک مستضعفین دو ساعت پیش
جگرش را عمیق سوزانده
زخم طعن و هزار زخم زبان
جای تا جای پیکرش دارد
چقدر وعده ی عمل کرده
بر ورق های دفترش دارد
چقدر میشناسمش انگار
هرچه او سوخته ست پر نور است
بنویسید در دل تاریخ
این تن یک رییس جمهور است...
به زمین خورده تا بلند شود
پرچم اقتدار محرومان
رفتی و سوز استخوان آمد...
سفرت خوش بهار محرومان
ریحانه ابوترابی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
بعد از آن روز و شب دویدن ها
عاقبت پای او به خیر رسید
عاقبت مه کنار رفت و جهان
لاله ای را میان دشتی دید
عاقبت از میان آتش و خون
لاله ای سر کشید و پیدا شد
سوخت دلها بدون ابراهیم
عاقبت رفت و سهم گلها شد!
یادمان نه ، نمی رود هرگز
نیش های زبان عقرب را !
در نگاهش ؛ گذشت و خاموشی
در دل اما طنین یا ربّ را !
روز و شب را نمی شناخت که او
نیت خدمتی شباشب داشت
هر چه در وسع و در توانش بود
در طبق های مخلصانه گذاشت!
یار مظلوم و یاور حق بود
هم نفس با کلام رهبر بود
گوش یک عده جاهل اما باز
در شنیدن برابرش کر بود
زخم زد رفتنش به این خانه
قدر او را چه دیر فهمیدند !
رفت و هم سفره با رضاجان شد
عزتش را جهانیان دیدند !
چه از این بهتر و طلایی تر،
که شب پر فروغ میلادش
_هشتمین آفتاب_دعوت کرد
خادمش را به خانه آبادش !
حق همین بوده از ازل آری!
هر که با اوست رستگار شده
جز چنین رفتنی سزاش نبود
با رضا بود و ماندگار شده !
#مریم_فردی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
تقدیم به سیدالشهدای خدمت ...
پیِ خورشید ، شب تا صبح ، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاخیم از غرب تا شرق ارسباران
به گریه رد شدیم از کوه و جنگل ، برف میبارید
سکوت شب به هم میخورد ،نم نم حرف میبارید
در آن کوه و کمر ، پژواک ایمان سخت دیدن داشت
صدای یا رضای مردم ایران شنیدن داشت
صدا ، همراه بوران ، در سکوت دشت میپیچید
دعا ، با نام پیچک ، بر قنوت دشت میپیچید
نمی آمد به چشم هیچکس از بی قراری ،خواب
کجا چیره شده یکبار بر چشم انتظاری ،خواب
به ظلمت تاختیم و صفحه تقویم فردا شد
گذشتیم از شبِ ناباور و خورشید پیدا شد
چه خورشیدی که صبحش در شفق انگار مقتل بود
طلوعش از ته یک دره در اعماق جنگل بود
چه خورشیدی که رمز ذکر یا قدوس میدانست
که خود را خادم شمس الشموسِ توس میدانست
شهادت آرزویش بود و شد تعبیر رویایش
پس از یک عمر خدمت ، رفت در آغوش مولایش
#میثم_داودی
@adabqom
📣آفرینشهای ادبی حوزه هنری قم برگزار می کند:
پویش شعر #شهید_جمهور
🔹ویژه شاعران قم
🔺به مناسبت شهادت رییس جمهوری مردمی و خستگی نا پذیر و همراهانشان
اشعار برگزیده در مراسمی که به زودی برگزار می شود قرائت می شوند و از آثار برتر تجلیل به عمل خواهد آمد.
🔸لطفا آثار خود را در پیام رسان ایتا برای ادمین کانال ادبیات قم به نشانی
🆔@adabqom
ارسال بفرمایید.
🔗لینک خبر در وبسایت
🔗 کانال ایتای آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم
🔺🔺🔺
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
رواق چشم جهان داغدار قامت توست
به هر طرف که نظر می کنم حکایت توست
دوباره قرعه ی خدمت به نام تو افتاد
بیا به سوی حرم موعد زیارت توست
رواق ها همه آماده ی حضور تو اند
به اشتیاق نمازی که با امامت توست
کنار شاه خراسان قرار می گیری ...
مبارک است مقامت که مزد خدمت توست
تمام عمر دویدی به شوق این ساعت
بخواب کنج حرم! وقت استراحت توست
عبای خاکی و عمامه ای که خونین است
و زخم و رنج که میراثی از سیادت توست...
گواه توست که بر وعده ات عمل کردی
که قطره قطره ی خون تو صدق صحبت توست
و داد غسل شهادت تن تو را باران...
لقاء حضرت حق این چنین لیاقت توست
هنوز هم نشده باورم خبر ها را !
ولی دریغ! خبر حاکی از شهادت توست...
#طیبه_عباسی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
اندوهگینم مثل ابری که
باران روی بالگردت شد
هم درد مردم بودی و آن شب
جنگل پناه کوه دردت شد
تا آمدی امید پیدا شد
درتاروپودجان محرومان
حالا ببین از داغ جانسوزت
پر خون شده چشمان محرومان
ای مرد از داغت دلم خون است
اخبار پروازت جهانی شد
مانند روزی که خبر آمد
سردار دلها آسمانی شد
اصلا فراموشت نشد سید
حال و هوای کودک غزه
همراه تو تا اوج خواهد رفت
بی شک دعای کودک غزه
عمرت عجب حسن ختامی داشت
پرواز با یاران همراهت
راه رجایی بود راه تو
پایان گرفت اندوه جانکاهت
ای خادم شمس الشموس امروز
چشم انتظارت میشود سلطان
هرگز فراموشت نخواهد کرد
جمهوری اسلامی ایران
#سمانه_خلف_زاده
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
عبادت قبول و شهادت مبارک
مبارک تو را این سعادت؛ مبارک
شهیدانه ماندی، شهیدانه رفتی
تو ای ناتمام! امتدادت مبارک
شهادت اگر ابتدای شهود است
چنین مردنی چون ولادت مبارک
مبادا که عادت شود زنده بودن
شهیدا! تو را خرقِ عادت مبارک
سیاست مبارک شد از راه و رسمت
به دوشت ردای سیادت مبارک
به خدمت کمر بستهای؛ خستهای؟ نه
خداقوت! اجر جهادت مبارک
شهیدا! سعیدا! امیدا! مریدا!
رسیدی به کام مرادت؛ مبارک
خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما
که نامت عزیزست و یادت مبارک
#سید_محمد_بهشتی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
با غم عشق، الهی که به سامان برسم
چقدر چشم به راهم که به یاران برسم
از غم داغ شهیدان دل من می سوزد
باز ای کاش از آتش به گلستان برسم
چونکویرم که ترک خورده دلم از دوری
کاش با همّت این اشک به باران برسم
آنچه پیداست شب ماست در این نیمهی ماه
کاش یکبار به آن نیمهی پنهان برسم
او گرفت آن چه که می خواست از الطاف رضا
کاش اینگونه به پابوسی سلطان برسم
کاش،ای کاش، که ای کاش نگویم دیگر
آه ای کاش که من هم به شهیدان برسم
#محمدحسین_یادگاری
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
دگر عمامه ات را از سرت بردار ابراهیم
رسید از آسمانها مژده ی دیدار ابراهیم
جهان این شرک ناموزون پرتکرار را گم کن
که پیدا گشته ای در بطن این تکرار ابراهیم
تو را از لابلای ابر از آغوش آن جنگل
که بالا برده؟ ای درخواب هم هشیار ابراهیم
چگونه از تو بار خستگی ها را جدا کردند
که بنشینی کمی هم با خودت یکبار ابراهیم
پر از زخم زبان و طعنه ی تلخ رقیبانی
بخواب آرام و دردت را به ما بسپار ابراهیم
نخوابیدی و جنگیدی تمام فصل هایت را
چقدر آخر..! تبر را بر زمین بگذار ابراهیم
صدیقه سادات علوی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
ابراهیم درآتش...
سبک پریدی و پرواز در هوایت ماند
صدف شکستی و در گرانبهایت ماند
برای سامریانی که مار می بافند
لهیب معجزه در جادوی عصایت ماند
چه مومنانه به خدمت گماشتی خود را
چه عاشقانه دلم بر سر وفایت ماند
به قتلگاه رسیدی، کجاست پس گودال
هوای قله نشینی به کربلایت ماند
فقط دل است که می میرد و برایت مرد
فقط صداست که می ماند و صدایت ماند
اگر چه شهرت و فامیلی ات رییسی بود
چراغ تاول خدمت به زیر پایت ماند
تو در میانه ی طوفان بگو چه می کردی؟
گره گشایی و خدمت؟ همین برایت ماند
خلیل بت شکن روزگار،ابراهیم
مسیر روشن و ... بر شعله رد پایت ماند .
علیرضا اطلاقی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
این همه سیل که از ابر خراسان میریخت
اشک بودهاست که در اصل ز چشمان میریخت
پس عجب نیست که اینبار به روی مشهد
غصه بیش از همهی خطهی ایران میریخت
با خبر بود «رضا» صحن که میشد لبریز
حزنِ انبوه که در هیکل باران میریخت
آخرش درشب میلاد عجب قیمت یافت
گوهری دیده که در محضر سلطان میریخت
خاطرت هست که بر گونه فشاندی هربار؟
بعد از بین محاسن که به دامان میریخت
به گمانم که در آغوش «علی» افتاده ست
قطعه های بدن خسته که از جان میریخت
سید اعلا امیری - شاعر افغانستانی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
قطعه ای تقدیم به پیکر قطعه قطعه تو ای ابراهیم !
.....خدا می خواست تقدیرت چنان باشد چنین باشد
به هر تقدیر تسلیمی، شدی تسلیم در آتش
یقین دارم که آتش را گلستان کرد اعجازش
نمی سوزد کسی از نسل ابراهیم در آتش
گلستانی فراهم شد بهشتی زیر سر داری
کنار سلسبیل و کوثر و تسنیم در آتش
ببین ققنوس بی بال و پرم را بال و پر دادی
که با دست کریمت می شود تکریم در آتش
شب شعر تو را باید شب شام غریبان کرد
مصمم کن دل ما را به این تصمیم : در آتش _
شبیه شمع سرتاپا همه از شعله سرشاریم
برای حس همدردی غزل گفتیم در آتش
تب دلسوزی ام بالاست و پایین نمی آید
گرفتم در دلم یک مجلس ترحیم در آتش
رضا یزدانی صابونی
@adabqom
📣 آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم برگزار میکند:
✒️ فراخوان پذیرش دومین دوره
《مدرسه شعرسرآغاز》
🔹دورهی یکسالهی تربیت شاعر
شامل:
۱. چهارگام سه ماهه آموزش و تمرین
۲. سه اردوی آموزشی و تفریحی
۳.گام همراهی و دورههای تکمیلی
🔹با تدریس: اساتید مطرح شعر کشور
📆مهلت ثبت نام: تا بیستم خردادماه ۱۴۰۳
⏰شروع کارگاه: سوم تیرماه ۱۴۰۳
🔸لازم به ذکر است این مرحله از ثبت نام فقط به عنوان پیشثبت نام است و پذیرش نهایی بعد از مصاحبه استعدادسنجی انجام خواهد شد.
هزینه ثبت نام هرگام از دوره به شکل جداگانه دریافت میشود.
🔸هزینه گام اول: شامل ۲۰ ساعت کارگاه آموزشی و یک اردوی آموزشی و تفریحی: ۱/۰۰۰/۰۰۰ تومان
🔗علاقهمندان میتوانند برای ثبت نام به سایت سرمشق به نشانی www.sarmashq.ir مراجعه کنند.
🔸در صورت سوال در خصوص ثبت نام می توانید به ادمین کانال ادبیات قم در ایتا به نشانی
🆔@adabqomadmin
مراجعه کنید.
و یا با شماره تماس ۳۷۷۴۷۷۰۰ داخلی ۱۰۳ در ساعت اداری تماس بگیرید.
🔻 آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم در شبکه های اجتماعی🔻
🔗 کانال ایتا
🔗اینستاگرام
🔺🔺🔺
May 11
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
خبر و بیخبری بود و امید و بیمی
کوه بر دامن خود بُرد سرِ تسلیمی
بوی پاییز دمید از نفس صبحِ بهار
در کفِ باد ورق خورده مگر تقویمی
بارها رفت و از این راهِ خطر بازنگشت
ملتی ماند در آوارِ چنین تصمیمی
دل من کنده شد و پاره شد از درد فراق
نیمی افتاده در اینجا و در آنجا نیمی
آتشی را به گلستانه بدل کرد ولی
در گلستانه هم آتشزده ابراهیمی
از تو محرومم اگر سید محرومانی
شانهام خم شده از بار چنین تحریمی
#مهتا_صانعی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
خبر داری که با این دل، دل عاشق چهها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی
اگرچه باورش سخت است از تو اینچنین کاری
ولی باور کن عید مردم ما را عزا کردی
دل مستضعفین در جای جای این جهان شد گرم
همین که کفشهای آهنینت را به پا کردی
گره افتاده بود از رنجها در کار محرومان
تو اما بی کلید آن قفلهای بسته وا کردی
اگرچه دردهای کهنه جا خوش کرد بر دوشت
ولی تو خستگیهای جهان را نخنما کردی
همه امروز از همراهی با تو سخن گویند
چه رندانه نفاق عدهای را برملا کردی
گرفتی از امام مهربانت اجر خدمت را
کنار مضجعش از بس همیشه گریهها کردی
شهید، این واژۀ زخمی برای تو برازندهست
چه زیبا این صفت را در خبرها مبتدا کردی
بهشتی در بهشت آماده و مشتاق دیدار است
که در اردیبهشت خود به او خوب اقتدا کردی
تویی که فکر و ذکرت خندهای از مقتدایت بود
خبر داری که او را با غم خود آشنا کردی؟
نبودم لحظههای آخرت اما یقین دارم
میان نمنم باران برای او دعا کردی
نبودم لحظههای آخرت اما یقین دارم
رفیقت حاج قاسم را میان مه صدا کردی
#رضا_خورشیدیفرد
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
رود بود و بی قرار، خستگی نمی،شناخت
اهل کار بود و کار، خستگی نمیشناخت
مرد بود و دائما در نبرد تن به تن
در میان کارزار، خستگی نمیشناخت
او زپا نمی نشست، تا که کم شود غمِ
مردمان این دیار، خستگی نمیشناخت
آبشار و سر به زیر مثلِ چشمه ها زلال
کوه بود و استوار، خستگی نمیشناخت
در هجوم هجمه ها در کمین کینه ها
همچنان امیدوار، خستگی نمیشناخت
گرچه جاده غرقِ مه یا که راه پر گره
یا که جاده پر غبار، خستگی نمیشناخت
رهبرت نوشته است که رییسی عزیز
این دلیرِ سربه دار، خستگی نمیشناخت
سیدعلی نقیب
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
تویی که مبدأ صلحی، زمانه بر سر جنگ است
بلند شو که نبینیم حرف، حرف تفنگ است
بلند شو که عبایت پناه هرچه قناریست
بلند شو که زمین مملو از تهاجم سنگ است
بگو که دغدغه هایت به وسعت همه دنیاست
بلند شو به وزیران بگو که وقت چه تنگ است
به قدس، وعدهی صادق بده که جشن بگیرد
بگو که جنگ تمام است، غزه گوش به زنگ است
برس به داد سکوت قنات و غربت چشمه
به روستا برس آخر که لنگ بیل و کلنگ است
مباد چشم بدوزد کسی به خاک شهیدان
بگو به گرگ که این نقشه گربه نیست، پلنگ است
دلم خوش است شهیدا، تو رفتهای که بیایی
که رجعت تو میان سپاه نور، قشنگ است
عاطفه جوشقانیان
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
غروب است و غمآوازی رسا در باد میپیچد
پریشانمویهای در گوش عشقآباد میپیچد
صدا میآید از عمق ارسباران بارانخیز
صدا در غزه، در بیروت، در بغداد میپیچد
«چرا رفتی؟ چرا؟» از چشمها اندوه میبارد
«کجا رفتی؟ کجا؟» در کوهها فریاد میپیچد
و در کابوس دره، بین مه، در ازدحام سنگ
فقط پژواکی از «ای داد، ای بیداد» میپیچد
چه رنجی میتواند کوه را از پا بیندازد؟
چه زنجیری به پای مرد طوفانزاد میپیچد؟
***
به دنبال کسی میگردم و بین شلوغیها
صدای گریهام در صحن گوهرشاد میپیچد
عجب صوت خوشی از دور میآید به استقبال
عجب عطر خوشی در خلوت میعاد میپیچد
#فاطمه_عارفنژاد
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
کشانده ای دل یک شهر را به همراهت
سفر بخیر و سلامت! خدا به همراهت
عبای ساده تو سایه سار مردم بود
برو که سایه آل عبا به همراهت
چه کرده ای مگر ای مرد با دل این قوم؟
که هست اینهمه دست دعا به همراهت
به روی شانه تو بار درد امت بود
بگو که میبری اش تا کجا به همراهت؟!
کبوتر حرمی! رو به آسمان رفتی
دعای خیر امام رضا به همراهت
دلم گرفته از این روزگار رنج آلود
ببر به شهر شهیدان مرا به همراهت
#عاطفه_خرّمی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
هر چند که اندوه فراوان داریم
یکسینه پر از داغ شهیدان داریم
از گردنه حادثه ها میگذریم
وقتی که به تدبیر تو ایمان داریم
۲
هرچند که افتاده و بی بال و پری
هر چند نمانده از تن تو اثری
با حنجره سوخته از آتش عشق
برخیز و بخوان ترانه تازه تری
#عاطفه_خرّمی
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
از اعماق مِهی سنگین، غمی جانکاه میآید
به گوش شب، صدای گریههای ماه میآید
تمام زاگرس در بهت چشمانم فرو رفته
چرا از کوه، پژواک صدای آه میآید؟!
سفر کردی من اما منتظر بودم که برگردی
ولی جای تو باران، ناگهان از راه میآید!
سپردم ابر دنبالت بگردد کوه و جنگل را
چرا با ناامیدی ناگهان کوتاه میآید؟!
بیا ای مرد، این مردم به دنبال تو میگردند
بیا، دارد صدای خندهی بدخواه میآید...
****
«سر جانان ندارد آنکه او را خوف جان باشد»
و ابراهیم کم کم سوی قربانگاه میآید
#فائزه_امجدیان
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
غروب سرزده،ساعت سه،غربتی خونبار
دل کدام ستاره گرفته است این بار
چه خواب صادقه ای بود و زود شدتعبیر
خلیل خانه خودش می شود فدایی یار
شهید، آمده تا ما به خویش بازآییم
نهان شده ست که پیدا شدن شودتکرار
به کوه سربگذاری و عاقلان دانند
چه خواب ها که شدند از سکوتتان بیدار
فدای خلق خدایی و بی دلیل نبود
که قلب عاشق وفارق شد از غمت سرشار
از آه سینه وآتش گرفتنت دیدم
که داد سوختگان را ستانده ای بسیار
سعادت است صعودت ز فرش دشت و درخت
مبارک است زیارت به عرش یار و دیار
قرار شد که امامش سه بار سر بزند
خوشا به وقت رسیدن به لحظه ی دیدار
به فکر خویش نبودست و من یقین دارم
سلام جمعی ما را رسانده وقت قرار
مهین صفاری
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
تا سرودن نمیرسد شعرم
بغضم از صد قلم جلو زده است
دفتر از اشک چشمهایم خیس
این غمِ محترم جلو زده است
با که باید بگویم از دردم
کوه و جنگل که سر پناهم نیست
سردم است و عجیب میلرزم
آه، آتش دگر پناهم نیست
میگریزم به خویشتن اما
از نبودت به خویش میپیچم
من تو را بر فراز میدیدم
از فرودت به خویش میپیچم
پشت در سوختی کبوتر من
پر و بالت شبیه مادر شد
ارباً اربا شدی عبایت کو
روضهات هم شبیه اکبر شد
برْکتی دارد این شهادت تو
مثل آیینهای شکسته شدی
نور حق را چه جلوهای دادی
از من و ما اگرچه خسته شدی
با تو ایران حرم حرم شده است
خادم صحن با صفایی تو
تا کجا پای خدمتت رفتی
تا ابد خادمالرضایی تو
خوش به حالت کبوتر حرمی
او خودش جلد آستانت کرد
کنج دارالسلام جایت داد
او برای خودش نشانت کرد
#مینا_شیرخان
@adabqom
#پویش_شعر_شهید_جمهور
#شاعران_قم
جنگل به خاک افتاده و جانی ندارد
اردیبهشتی که بهارانی ندارد
زخم عمیق و کهنه ای سر باز کرده
درد نفس گیری که درمانی ندارد
تاوان سر مستی برای ما همین بود
شعله پریشان و گلستانی ندارد
آتش شهادت داد و ابراهیم می گفت:
شوری به سر دارد که سامانی ندارد
این روزهای سرد در تاریخ ثبت است
آغاز اندوهی که پایانی ندارد
محمد علی خاکساردوست
@adabqom