۹۷
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤هادی رئیسی،
استان چهارمحالوبختیاری
بهمن سال ۱۳۹۶ بود. یکی از بستگان مجلهای به من داد. صفحههای مجله را که ورق میزدم، عکس یک شهید را دیدم. با لبخند ملیحی که بر لب داشت. چند لحظه روی لبخند او خیره شدم. در همان نگاه اول محبتش در دلم افتاد. احساس کردم پیوند عاطفی خاصی بین من و این شهید برقرار شده است. در فضای مجازی نام شهید عباس دانشگر را جستوجو کردم. وصیتنامه و دلنوشتههایش را خواندم. نوشتههایش نشان از درک بالا و فکر عمیق بود.
شعلۀ عشق او در دلم روشن شد. تصمیم گرفتم در اولین فرصت سر مزارش بروم و دلم را با وصال به او آرام کنم. در بهار سال ۱۳۹۷ به مشهد مقدس رفتم. موقع برگشت در سمنان پیاده شدم. خودم را به مزارش رساندم. ساعتی آنجا نشستم. از آن روز بهبعد، همواره محبت او را میبینم. احساس میکنم عباس همچون پدری برای فرزندش، در زندگی همراه من است و به من کمک میکند. شدت علاقۀ من به شهید آنقدر بیشتر شد که شبها و سحرها بهنیت او قرآن، زیارت عاشورا و... میخواندم. مرتب از او میخواستم محبتش همیشه همراه من باشد...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۹۸
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
...از چهارمحالوبختیاری تا سمنان بیش از هزار کیلومتر راه است. در سال ۱۳۹۸ دو بار تکوتنها سر مزارش رفتم.
در سال ۱۳۹۹ قصد ازدواج داشتم؛ اما موانعی سر راه بود. مادرم دخترخانمی را معرفی کرد. با خودم میگفتم: من که شغل مناسبی ندارم. بعید میدونم قبولم کنن. به شهید عباس متوسل شدم. به او گفتم: «شما نزد خداوند متعال و ائمه اطهار(علیهمالسلام) آبرو و عزت داری.» از او خواستم در این امر خیر دستم را بگیرد.
مادرم پا جلو گذاشت و برای خواستگاری رفت. بعد از آن، من چند جلسهای با دخترخانم صحبت کردم. به این نتیجه رسیدم آن معیارهایی که برای انتخاب همسر دارم، در این خانوادۀ محترم هست.
چند روز بعد، برای آزمایش خون به آزمایشگاه رفتیم. بعد از برگشت، من به منزل نامزدم رفتم و دوباره دربارۀ سؤالهای جامانده از جلسات قبل صحبت کردیم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۹۹
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
...به نامزدم گفتم: «من یه رفیق شهید دارم.»
گفت: «رفیق شهید شما کیه؟»
گفتم: «شهید عباس دانشگر.»
یکدفعه دیدم نامزدم تعجب کرد و با حالت خاصی گفت: «شهید دانشگر؟!»
گفتم: «آره. چیزی شده؟»
دیدم اشک در چشمانش جمع شد. گفت: «رفیق شهید من، شهید حسن باقریه. یه روز توی فضای مجازی برنامهای دیدم برای فرستادن صلوات برای رفیق شهید. میبایست تأیید میکردم تا نام یه شهید توی صفحه گوشی ظاهر شه. چند بار انتخاب کردم دیدم هر بار نام شهید عباس دانشگر برای من اومد. وقتی شما گفتید رفیق شهیدم عباس دانشگره، یاد اون روز افتادم و عکس اون شهید. لابد بیحکمت نبوده. گویا با درخواستی که شما از شهید داشتید، شهید قلبهامون رو به هم نزدیک کرده. درمورد شهدا من به این نتیجه رسیده ام که واقعاً شهدا زندهان و کمک میکنن. کافیه یه هدیه معنوی به روحشون بفرستیم، جواب ما رو میدن.»
وقتی این حرفها را از نامزدم شنیدم، بسیار خوشحال شدم که اول زندگیام با نام و یاد شهدا از جمله شهید عباس دانشگر گره خورده است. به نامزدم گفتم: «بعد از ازدواج با هم به مزار شهید بریم.»
در ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ توفیق شد سر مزار شهید رفتیم و با او تجدید میثاق و عهد کردیم او را الگوی زندگیمان قرار بدهیم. از روح پاک و ملکوتی او خواستیم در زندگیمان یار و مددکار ما باشد.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۰
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤 آقای جوانمردی
مدتی زندگیام به ناامیدی و دلسردی سپری میشد. هیچ انگیزهای برای نماز خواندن و کار خیر نداشتم.
یک شب از خداوند متعال و ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) خواستم من را از این شرایط سخت روحی نجات بدهند. چند روز بعد چشمم به دلنوشتههای عباس افتاد. بهش گفتم بهقول خودت، زندگیام حالت سکون گرفته. کمکم کن. گناهانم زیاد شده قطرات اشکی ریختم و التماس کردم.
همان شب خواب دیدم کنار شهید عباس نشستهام و دارم اشک میریزم و با او درددل میکنم. بعد، دیدم من و عباس بهسمت یک هیئت میرویم. یکی از دوستان هیئتی را دیدم. از خوشحالی از خواب بیدار شدم. آن خواب نقطۀ عطف و شروع آغاز یک زندگی جدید برای من بود.
یقین کردم که خداوند متعال و ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) به من لطف کردند. گویا شهید عباس مأمور شده بود که من را آدم کند. امروز دیگر فرد دیروز نیستم. احساس میکنم عباس در کنارم است. تلاش میکنم از گناه پرهیز کنم. هرگاه دلم میگیرد و از گذشتۀ اندوهبار پر از آشوب میشود، با شهید صحبت میکنم. آنگاه دلم قدری آرام میشود.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۱
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤 آقای صادق صادقی، استان سمنان
بعد از شهادت عباس، من و تعدادی از بسیجیان پایگاه محمد رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شهرک تعاون تصمیم گرفتیم قدم جای قدم عباس عزیز بگذاریم و به سوریه برویم. در پاییز سال ۱۳۹۶ توفیق شد بههمراه دوستان به سوریه اعزام شوم. من در مسجد الزهرای شهرک تعاون و پایگاه بسیج خاطرات زیادی از عباس دارم. در سوریه و در آن شهر غریب، بیشتر به فکر شهید عباس بودم و گاهی بهنیت او دعا و قرائت قرآن داشتم.
یک شب در عالم رؤیا دیدم که عباس با چهرهای نورانی وارد آسایشگاه شد. همراه او یک جوان زیبا و نورانی هم بود. دیدم با حضور این دو بزرگوار، آسایشگاه مثل روز روشن شد. عباس در کنارم روی تخت نشست. گفت: «ما در کنار شما هستیم. خاطرتون جمع باشه. ما هستیم و تنهاتون نمیذاریم و مشکلاتتون رو حل میکنیم.» از خوشحالی از خواب بیدار شدم.
در آن لحظه بیداری، حرارت و گرمی نگاه عباس را کاملاً در وجودم احساس میکردم. انگار در بیداری این اتفاق افتاده بود. افسوس! ای کاش بیشتر با او بودم!
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۲
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤 سیدمحمدرضا حسینی
سر مزار شهید عباس دانشگر نشسته بودم. گاهی به سنگ مزار خیره میشدم و گاهی در صفحۀ گوشیام که عکس عباس بود، خطاب به شهید میگفتم: «عباسجان، مشکلی برام پیش اومده. خودت میدونی که من شما رو به دوستهام معرفی کردم.» آن روز با دلی پر از غم و اندوه به خانه رفتم. یک ساعت بعد، یکی از دوستان من زنگ زد و جواب نویدبخشی داد. به دلم آمد که شهید دستم را گرفته است.
از آن زمان بهبعد، محبت من به شهید بیشتر شد. راه و سیرۀ شهید عباس را الگوی زندگیام قرار دادم؛ هر چند هنوز به سن تکلیف نرسیدهام. علاوه بر نماز اولوقت، اهل نماز شب هم شدهام با عشق و علاقهای که به شهید پیدا کردهام، میخواستم یک کار فرهنگی در سطح کشور انجام دهم. تصمیم گرفتم در فضای مجازی یک صفحه به اسم شهید راهاندازی کنم و در آن خاطرات و دلنوشتههای شهید را از چهار کتابی که تابهحال چاپ شده است، بارگذاری کنم. کار را شروع کردم. ظرف چند ماه تعداد دنبالکنندگان نزدیک به پنجهزار نفر رسید. امروز عکسهای مختلف شهید زینتبخش دیوار اتاقم شده و نهتنها من، بلکه همۀ افراد خانواده به شهید ارادت پیدا کردهاند.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۳
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤 عبدالصالح کاظمی، استان کهکیلویهوبویراحمد
با دیدن عکس شهید عباس دانشگر به او علاقهمند شدم. عکس را روی صفحۀ گوشیام گذاشتم و هر روز نگاهش میکردم.
اواخر سال ۱۳۹۶ بود. آن موقعها مثل امروز کتابهای شهدای مدافع حرم رونق نگرفته بود و در دسترس نبود. یک روز رفتم گلزار شهدای شهرمان. اتفاقی یکی از رفقا را دیدم که از دانشگاه امامحسین(علیهالسلام) برگشته بود. دیدم کتابی توی دستش دارد. تا عکس و نوشتۀ روی جلد را دیدم، مثل آدمهای برقگرفته پرسیدم: «این رو از کجا آوردی؟»
کتاب آخرین نماز در حلب بود، چند روزی امانت گرفتم و با شوق عجیبی شروع کردم به خواندن و متعجب بودم که چطور شد این کتاب به دستم رسید.
شاید این رزق لایحتسب بود و عنایت خود شهید عباس.
کتاب را مطالعه کردم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۴
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... از شهید عباس درسهای خوبی آموختم. یکی دلنوشتهها و تفکرات عباس بود که خیلی برایم جالب بود و دیگری هم پشتکار او. مثل عباس تلاش کردم خودم را عادت بدهم که برنامهریزی کنم و تقریباً بیشتر شبها دلنوشته یا نکاتی را که به ذهنم میرسید، در دفتر مخصوص یادداشت میکردم. واقعاً عباس الگوی عالی برای نسل جوان است. جوانانی که شاید کمی فریب شیطان را خورده باشند ولی دلشان پاک است، بدانند که عباس هم مثل آنها جوان بود. او هم صورت زیبا داشت هم سیرت زیبا. او هم امکان گناه کردن داشت؛ اما خواستههای نفس اماره را رد کرد و قطعاً جهاد اکبر کرد تا توانست در جهاد اصغر و در دفاع از حرم بیبی زینب(سلامالله علیها) در ۲۳سالگی شهید شود و به همنشینی با حضرت علیاکبر امامحسین(علیهالسلام) برسد.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۵
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤ابوالفضل بهمنزاده، استان خوزستان
چند روزی در این فکر بودم که من هم باید یک رفیق شهید داشته باشم و خودم را به او نزدیک کنم تا از این طریق به خداوند متعال نزدیکتر شوم. کتابهای زیادی دربارۀ شهدا خوانده بودم. به همۀ شهدا علاقۀ خاصی داشتم. چندین شهید را در نظر گرفته بودم. مردد بودم که رفیق شهید من از شهدای جنگ تحمیلی باشد یا مدافع حرم. یک عکس از شهید دانشگر داشتم. همان خندۀ عباس در قلبم اثرگذار شد و او را بهعنوان رفیق شهیدم انتخاب کردم. تابهحال چهار بار خواب دیدهام که یکی را تعریف میکنم.
در عالم رؤیا دیدم که عباس به خانۀ ما آمده است. داخل اتاق مثل یک رفیق صمیمی روبهروی هم نشسته بودیم. عباس با همان لبخند همیشگی با من صحبت میکرد. صبح از خواب بیدار شدم. چند نکته از شهید یادم مانده بود. به من میگفت: «سعی و تلاشت رو بکن و درسهات رو خوب بخون. سعی کن مسئولیت بگیری تا بتونی به مردم بیشتر خدمت کنی.»
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۶
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤مهران حسینی، استان سمنان
هفت-هشت سالی بود که با تعدادی از فیلمبرداران و دوستانم در صداوسیما، برای پوشش خبری به کشور عراق میرفتیم تا حضور میلیونی عاشقان حسینی و محبان اهلبیت(ع) را در اربعین حسینی به تصویر بکشیم. بهخواست خداوند متعال و لطف ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) هر سال این کار را به بهترین شکل خبررسانی میکردیم.
در اربعین سال ۱۳۹۸ بهعلت شرایط آبوهوایی عراق، مریض شدم. دوستانم من را به درمانگاه حشدالشعبی عراق بردند. پزشک به زبان فارسی مسلط نبود و مریضیام را متوجه نشد. آمپولی را تجویز کرد و حالم قدری بهتر شد. بعد از اینکه به ایران برگشتم، یک ماهی طول کشید که متوجه شدم کلیههایم درد گرفته و هر روز درد آن بیشتر میشود. به پزشک مراجعه کردم. بعد از عکسبرداری و آزمایشهای متعدد متوجه شدم جفت کلیههایم آسیب دیده و بهطور کلی از کار افتاده است و کبد من هم فقط 7% امید به درمان دارد. پس از پرسوجو دربارۀ چرایی این مریضی، پزشکان گفتند اثر آن آمپولی است که در کشور عراق تجویز شده است. به پزشک متخصصی در تهران مراجعه کردم. گفت کبد شما را درمان میکنم، ولی کلیههایت از کار افتاده و هیچ کاری از دستم برنمیآید...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۷
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... از آن روز، کار روزانهام شروع شد. از مورخه 8/12/1398 در بیمارستان کوثر سمنان هر هفته سه بار دیالیز میشدم. روزهای اول تحمل میکردم. با خودم میگفتم فدای سر امامحسین(ع) که این اتفاق برایم افتاده است. همین که من را به نوکری خودشان قبول کنند، برایم کافی است؛ ولی آرامآرام شرایط سختتر شد و با مشکلات روحی و جسمی روبهرو شدم. درددلم با امامحسین(ع) شروع شد. هر روز با آه و ناله از حضرت ابوالفضلالعباس و حضرت اباعبداللهالحسین(ع) عاجزانه میخواستم مشکل من برطرف شود. دیگر زندگی کردن برایم سخت شده بود.
آلام روحیام روزبهروز بیشتر میشد. شبها گاهی حملۀ مغزی و قلبی به من وارد میشد. مادرم طاقت و تحمل دیدن حالم را نداشت.
ناراحتی خودم به کنار، دیدن ناراحتی و غم و اندوه مادر و همسرم بیشتر به من فشار میآورد. هرچند همسرم من را به صبر دعوت میکرد.
یک روز با دل شکسته، رو به قبله به حضرت اباعبداللهالحسین(ع) گفتم: «آقاجان، شما که خودت دیدی که در راهپیمایی اربعین در مسیر بین کربلا تا نجف، زائران شما رو گروهگروه متوقف میکردم و میگفتم همه دست روی سینه بذارند و رو به کربلا بگن السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین. حالا باید برای من این اتفاق بیفته؟ توی جوونی دو تا کلیهم رو از دست بدم و هر هفته سه بار برم بیمارستان؟»...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۸
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... بعد از شهادت شهید مدافع حرم، عباس دانشگر، یک عکس کوچک از شهید جلوی آینۀ ماشینم آویزان کرده بودم. زمانی که ماشین در حال حرکت بود، عکس تکان میخورد. یک روز مادرم سوار ماشین شد. تا عکس را دید، گفت: «این کیه؟»
گفتم: «این شهید مدافع حرم شهید دانشگره. تازهدامادی بود که رفت سوریه و شهید شد.»
گفتم: «مادر، این شهید حاجت خیلیها رو برآورده کرده.»
یکی-دو مورد از محبتهای شهید را به افرادی که در زندگی مشکلی داشتهاند، برایش گفتم. مادرم در حالی که با جان و دل گوش میکرد، گفت: «چقدر چهرۀ مهربون و شادی داره.» ...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۰۹
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... گذشت... شب دوشنبهای بود. اواخر پاییز سال ۱۳۹۹. در خانه بودم. تلویزیون داشت دعای فرج را پخش میکرد. من هم رو به قبله زیرلب زمزمه میکردم و اشک میریختم. توی دلم به حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) گفتم: آقاجان، چهارده سال تو اردوهای راهیاننور برای شهدا برنامه اجرا کردم. اجرای دهها یادوارۀ شهید رو به عهده گرفتم. واقعاً مزد زحماتم باید این باشه؟ من خادمی و نوکری شما رو کردم.
یک شب حالم خیلی بد بود. از ته دلم فریاد زدم: «یا امامحسین، یا حضرت ابوالفضل، اینهمه از عنایت و کرامات شما گفته اند. چرا برای من کاری نمیکنید؟» آن شب خیلی گله کردم؛ اما در آخر گفتم: «آقاجان، از روی درد و ناراحتی دارم اینجوری حرف میزنم؛ وگرنه من که به شما ایمان دارم. دست من رو بگیرید.»
هر بار که تلفن همراهم یا تلفن خانهمان زنگ میخورد، با عجله نگاهم دنبال شماره تلفنی با کد ۰۲۱ بود. اگر نبود، مثل آب سردی میشد که به سرم ریخته باشند. هر لحظه آرزو داشتم که تلفن زنگ بخورد و بگویند کلیهها جور شده و بیا تهران. ...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۰
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... یک شب ساعت ۲۰:۱۵ گوشی همراهم زنگ خورد. گوشی را گرفتم. خانمی بعد از احوالپرسی گفت: «قائممقامی از معاونت پیوند کلیه وزارت بهداشت زنگ میزنم. در فهرست پیوند کلیه به نفر اول زنگ زدم. گوشی رو نمیگیره. نفر دوّم زنگ زدم گفت کرونا دارم و نمیتونم عمل جراحی کنم. شما گزینۀ سوّم هستید. اگر عذر دارید، به نفر چهارم زنگ بزنم.»
گفتم: «من میآم. در اسرع وقت خودم رو به تهران میرسونم.»
گفت: «فردا توی بیمارستان شهید لبافینژاد منتظر شما هستیم.»
از خوشحالی نمیدانستم چهکار بکنم. سجدۀ شکر کردم. حمد و سپاس خداوند متعال را به جا آوردم و از حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) و بابالحوائج ابوالفضلالعباس(علیهالسلام) تشکر کردم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
.
۱۱۱
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
...همان شب به مادرم که در گرمسار بود زنگ زدم. گفتم قرار است فردا به بیمارستان شهید لبافینژاد بروم و پیوند کلیه صورت گیرد. مادرم گفت: «من هم میآم.»
صبح ساعت ۴:۳۰ از سمنان حرکت کردم. ساعت ۶ هم در گرمسار مادرم را سوار کردم و بهسمت تهران رفتیم.
مادرم وقتی عکس شهید عباس را در ماشین دید، یک مرتبه گفت: «مادرجان، کارت رو این شهید درست کرده»
گفتم: «چطور؟»
گفت: «وقتی عکس رو دیدم خوابم یادم آمد.»
گفتم: «یعنی چی؟»
گفت: «حدود یک ماهه که زیارت عاشورا و قرآن بهنیابت از شهید میخونم. بهش گفتم تو پاسدار بودی. پسرم هم با پاسدارها رفیقه. تو چرا برای پسرم کاری نمیکنی؟ پسرم شما رو دوست داره. چرا شما دوستی خودت رو نمیخوای ابراز کنی؟ شب قبل صبرم لبریز شد. بعد از نماز مغرب و عشاء از شهید حسابی گلایه کردم و گفتم من چقدر بهنیت تو زیارت عاشورا و قرآن بخونم؟ من شفای بچهم را از تو میخوام و با دلی پرسوزوگداز از او خواستم برای پسرم کاری کنه.»
مادرم گفت: «شهید عباس دانشگر رو توی خواب دیدم. پیراهن و شلوار و شال مشکی گردنش بود. بهش گفتم عکس تو رو توی ماشین پسرم دیدم. چرا دست پسرم رو نمیگیری؟ چرا براش کاری انجام نمیدی؟ پسرم روزبهروز داره ضعیف و لاغرتر میشه. رنج و درد پسرم رو نمیتونم تحمل کنم. دیدم شهید با چهرۀ خندان گفت: مشکل پسرت حل شد. امامحسین مشکلش رو حل کرد. بهش بگو دیگه از امامحسین(علیهالسلام) گلهمندی نکنه.»
وقتی مادرم این حرفها را میگفت، گریه امانم نمیداد. عمل جراحی در ۱۳۹۹/۹/۱۸ با موفقیت انجام شد. بعد از عمل جراحی، بهبودی کامل که حاصل شد یک بار برای معاینه به بیمارستان رفتم. پزشک جراح من گفت شما خیلی شانس داشتید. گفت: «هر صدهزار نفری که پیوند کلیه انجام میدن، یه نفر پیدا میشه که تمام فاکتورهای کلیهدهنده و کلیهگیرندهش یکی باشه. انگار با اون فردی که کلیه به شما داده، دوقلو بودین. چون تمام آنزیم و فاکتورها و گروه خونی شما یکی بوده. خوش به حالت!»...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۲
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤امیرحسین رستمپور، استان فارس
زمانی که عباس دانشگر شهید شد، پانزده سال داشتم. اول جوانیام بود. در نگاه اول آن چهرۀ خندهرو و بعدها خواندن وصیتنامه و دستورالعمل شهید خیلی در روحیهام تأثیر گذاشت. محبت شهید در دلم نشست. مثل یک چراغ فروزان مسیر زندگیام را روشن کرد. از شهید عباس درسهای زیادی گرفتهام. درس نماز اول وقت، درس دغدغهمندی به انقلاب، درس همدردی با قشر آسیبپذیر و نیازمند.
عشق به شهادت در وجودم جوانه زده و خوشبختی خودم را در شهادت خودم دیدهام. توفیق واقعی و نایل شدن به این فیض عظیم را مرتب از خداوند طلب میکنم. همواره شهید را واسطه بین خودم و ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) قرار میدهم. برای اینکه روح شهید را از خودم راضی کنم، سیره و منش شهید را به دیگران معرفی میکنم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۳
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... گاهی عکس و وصیتنامه و دلنوشتههای شهید را چاپ میکنم و در مسجد و پایگاه بسیج پخش میکنم. در مسافرت به مشهد مقدس و یک بار در مسیر راهپیمایی اربعین حسینی از نجف تا کربلا عکسهای عباس را به زائران دادم.
شماره تلفن برخی از دوستان و علما را گرفتهام و در فضای مجازی برخی خاطرات شهید را برای آنان میفرستم. تاکنون با ده نفر از علما رابطۀ دوستی و صمیمیت ایجاد کردهام و وصیتنامه و دلنوشتههای شهید را به آنان دادهام و از آنان خواستهام تا در سخنرانیها شهدا و شهید عباس دانشگر را به جوانان معرفی کنند.
معرفی شهید در شهرستان فسا از توابع استان فارس باعث شد یکی از خیرین دویست کتاب از کتابهای شهید عباس دانشگر را تهیه کند و بین دانشآموزان پخش شود.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۴
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤محمدجواد معینیان، استان سمنان
در سال ۱۳۹۹ و اوجگیری کرونا، در کنار تمام مشکلاتی که به وجود آمد بود، همۀ فکروذکر من و دوستانم حضور در پیادهروی اربعین بود. چون سالهای پیش، بهلطف خدا و کرم ارباب حضرت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) توفیق داشتیم و ایام اربعین، راهی سفر کربلا بودیم و عزیزانی که این سفر آسمانی را تجربه کردهاند، خوب میدانند که تمام سال در انتظار این روزها هستند تا این لحظات عرفانی را دوباره تجربه کنند.
آن سال راه کربلا باز نشد و تمام نگرانیهای ما به واقعیت پیوست. در سال ۱۴۰۰ بعد از دو سال انتظار و لحظهشماری، ماه صفر رسید و من و دوستانم پیگیر اخبار مربوط به سفر بودیم. خودم ساکن سمنان هستم و دو دوست دیگرم ساکن تهران. گفته بودند افرادی که دو دُز واکسن زده باشند و تست کرونای آنها منفی باشد، میتوانند بهصورت هوایی به عراق سفر کنند. من بهدلیل گرانی پول هواپیما، مشکل مالی داشتم. دوستم رضا، موعد دوز دوم واکسنش فرانرسیده بود. و رفیق دیگرم سعید وضعش از همۀ ما بهتر بود. در گرفتن ویزا با مشکل برخورد کرده بود. من که با جستوجوی قیمتها، کاملاً ناامید از سفر شدم و به دوستانم گفتم من امسال نمیتوانم بیاییم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۵
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... به مزار عباس رفتم و یک زیارت عاشورا خواندم و یک روضۀ کوتاه دودقیقهای سر مزارش با گوشی پخش کردم و گریستم و ثوابش را به عباس هدیه کردم و به او گفتم واقعاً فکر میکردم امسال میتوانم به کربلا برسم؛ ولی انگار قسمتم نیست.
برگشتم خانه و شب، قبل از خواب یک سورۀ واقعه از طرف شهید عباس به حضرت مولا علی(علیهالسلام) هدیه کردم و صبح یک سورۀ یاسین به روح امامجواد(علیهالسلام) از طرف مادر امامجواد(علیهالسلام) بهنیابت از شهید عباس هدیه کردم. ساعت ۹ صبح، رفیقم زنگ زد و گفت یکی از بچهها قرار بوده به سفر کربلا برود که مادرخانمش بیمار شده و نمیتواند به سفر برود و میخواهد هزینۀ سفرش را به کسی که هزینۀ سفر ندارد بدهد... نهتنها پول بلیت، بلکه پول رفتوآمد و خرید سوغاتی نیز برای من واریز شد. مبلغی معادل دو ماه حقوقم. بدون هیچ هزینهای، مهمان ارباب شدم...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۶
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
... به رضا گفتم: «شهید عباس دانشگر رو میشناسی؟»
گفت: «اسمش رو شنیدهم.»
گفتم: «مزارش سمنانه. خیلی مشکلگشایی میکنه. من پیش اون رفتم. تو هم نذر کن یه هدیۀ معنوی بهنیت شهید انجام بده. برای دُز دوم واکسنت دوباره مراجعه کن و من هم الان سر مزار شهید عباس میرم و زیارت عاشورا میخونم.»
بعد از دو روز، رضا هم مشکل واکنسش حل شد و راهی شد. ولی سعید که از قبل آمدنش قطعی شده بود، در لحظۀ آخر به او گفتند ویزایت صادر نمیشود. حتی بلیت سفر را خریده بود. او هم که تعریفهای عباس را از من شنیده بود، صبح روز آخر به من زنگ زد و گفت: «فقط تا بعدازظهر وقت دارم و اگر ویزام صادر نشه، نمیتونم راهی شم و بلیتم باطل میشه.» اگر میشه یه بسته شیرینی بگیر و برو پیش عباس و بین بچههای امامزاده و دیگران شیرینی رو پخش کن.» همین کار را کردم و ظهر نشده زنگ زد که امضای ویزایش درست شده است.
هر سه بهلطف خدای مهربان و نگاه ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) و برکت دعای این شهید در سالی که خیلی از عاشقان از این سفر جا ماندند، راهی کربلا شدیم.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۷
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤صادق صادقی، استان سمنان
بهطور طبیعی هر انسانی که در کشور دیگری باشد، احساس تنهایی و غربت در او به وجود میآید. در منطقۀ عملیاتی سوریه بودم. آنجا یاد و نام شهدا به ما قوت قلب میداد.
بعضی شبها بهیاد شهید عباس دانشگر، دعا میخواندم. یک شب او را در خواب دیدم که در امامزاده علیبنجعفر(ع) شهرستان سمنان، پایین پلکان امامزاده ایستاده است و به من نگاه میکند. صبح که از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم: شاید تعبیر خواب این باشه که شهید میخواسته توی این شرایط غربت و دوری بهم دلگرمی بده.
قبل از شهادتش، دهها بار او را در امامزاده علیبنجعفر(ع) در ایام محرم و مراسم دعای کمیل دیده بودم. چهبسا او توانست با توسل به امامزاده حضرت علیبنجعفر(ع) راه بندگی و عبادت را پیشۀ خود کند.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۸
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤محمدمصطفی حسینی، استان سمنان
در ایام فاطمیه سال ۱۳۹۹ در حسینیۀ شهدای مدافع حرم سمنان فعالیتهای گستردهای ازجمله اقامۀ نماز جماعت و پخت غذا و دعای کمیل و دعای ندبه و دعای توسل برگزار میشد. برای من توفیق حاصل شد که شبانهروز در خدمترسانی با تمام توان تلاش کنم. عکس خندهروی عباس روی دیوار نصب بود. گاهی بهیاد او صلوات میفرستادم و گاهی هم از ا و مدد و کمک میخواستم.
در همان ایام، در عالم رؤیا دیدم سفرهای بزرگ در حسینه پهن است. عباس و تعداد افرادی را که نمیشناسم سر سفره نشستهاند. عموی عباسآقا، حاج محمدحسین، به من گفت: «برو چند بسته غذا سر سفره بیار.» من به آشپزخانه رفتم تا غذا بیاورم. خوشحال بودم که میخواهم برای شهید عباس غذا ببرم. در همین بین از خواب بیدار شدم.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#حسینیه_شهدای_مدافع_حرم_سمنان
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۱۹
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤آقای احمدیپور
وصیتنامه و دستنوشتههای شهید عباس دانشگر خیلی روی من تأثیر گذاشت. با خواندن زندگینامه و خاطرات شهید توانستم برخی از مشکلات زندگیام را سروسامان دهم. الگوی خودم را این شهید قرار دادم. قسمتهایی از دستنوشته و خاطرات این شهید را توی دفتری که خاطرات شهدا را در آن مینویسم، نوشتهام تا همیشه در ذهنم مرور کنم که شهدا چطور زندگی کردند.
شهیدی که از خواب و سکون بیزار است. شهیدی که نوع نگاهش با آدمهای عادی فرق میکند. شهید عباس باورهایم را تغییر داده است. بهلطف این شهید، صبورتر شدهام. دوست دارم همۀ کتابهای شهید را مطالعه کنم.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۲۰
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤محمد احمدی، استان همدان
آشنایی من با این شهید بزرگوار در اواخر بهمن ۱۳۹۹ بود. تازه به مرخصی آمده بودم. سرباز مرزبانی در شهر مریوان بودم. عادتم این بود وقتی از راه میرسیدم، برای رفع خستگی ناشی از 45 روزی که در مرز بودم و مسیر راه مریوان تا شهرمان، سری به فضای مجازی میزدم که ناگهان چشمم به عکس شهید عباس افتاد. عکسی که مرا تکان داد و سخت ناراحت شدم. وقتی به خانه رسیدم، عکسش را به مادرم نشان دادم و گفتم: «از شهدای مدافع حرمه.»
متأثر شد و گفت: «خدا رحمتش کنه. چه جوانی بوده! حیف!»
تمام عکسهایشان را در گوشیام ذخیره کردم و دستنوشتههایش را خواندم. آرامآرام معنویت او در من اثر کرد. وقتی به عکسش نگاه میکنم، احساس شرم میکنم. با خودم میگویم: خدا چه بندههایی داره! کسانی که اگر دستشون رو بالا ببرن، میتونن از آسمون ستاره بچینن. خوش به سعادتشون!...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯
۱۲۱
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
...تا آن زمان، عکس کسی برای من اینقدر جاذبه و کشش نداشت. این یک شوک در زندگیام بود. اثرش بهگونهای بود که مسیر زندگیام را عوض کرد. اگر خدا بخواهد، میخواهم استخدام سپاه پاسداران شوم و دنبال کارهایش هستم. ناگفته نماند که بعد از شهادت حاجقاسم، برای رفتن به سپاه، هوایی شده بودم؛ ولی جرقۀ نهایی را داداش عباس ایجاد کرد. شهید دانشگر را «داداش عباس» صدا میزنم. از صمیم قلب آرزو دارم من را بهعنوان برادر بپذیرد. بعد از دیدن عکس شهید، متوجه شدم که ایشان تازهداماد بودند و شهید شدند!
با صاحبدلی صحبت کردم و عکسهای داداش عباس را نشانش دادم. گفتند: «اینا در اوج بودن.» حرفهای استاد رائفیپور را دربارۀ محبتهای شهید شنیدم، بیشتر جلب توجه کرد. بهقول استاد عباسی، ایشان یک مصلح اجتماعی هستند؛ یعنی بعد از شهادت هم، بر روی جامعه تأثیرگذارند.
خواهر کوچکم، عکسهای داداش عباس را که شاید حدود ۴۰۰ عدد باشند، در تبلتش دارد و بهگفتۀ خودش بعضی اوقات به تماشای آنها مینشیند و برای تصویر زمینۀ تبلتش از آنها استفاده میکند. در درس دفاعی تکلیفی داشتند با موضوع زندگینامۀ شهدا. جالب است که زندگینامۀ داداش عباس را انتخاب کرد.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯