eitaa logo
آدینه سبز
35 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
5هزار ویدیو
56 فایل
روزهادرگذرندودلم خسته ازاین آمدن طولانی وخودم درحیرت پرسشی بی پاسخ که توکی می آیی باز؟
مشاهده در ایتا
دانلود
🌌 "جنایت در حرم" 📝 ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ همزمان با روز عاشورا ،!!! زمانی که حرم امام رضا (علیه‌السلام) مملو از زائر بود ، ناگهان بمبی منفجر شد و ۲۶ نفر از از زائران حرم رضوی توسط تروریستهای جنایتکار سازمان مجاهدین خلق (سازمان منافقین)به شهادت رسیدند و بیش از ۳۰۰ نفر از هموطنان عزادار سیدالشهداءزخمی شدند.!!! 🔺عامل این بمب گذاری ، ددمنشانه ، نحوی# یکی از اعضای سازمان تروریستی و جنایتکار مجاهدین خلق بود!!! ⚠️📛⚠️مواظب باشیم گول دشمنان ایران و اسلام رانخوریم!!! وبا عوض کردن جای جلاد وشهید ، بازیچه دست دشمنان مردم شریف ایران اسلامی نشویم!!! * فروشان_مزدور ✅Asatid Enghlabi
*♨️۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ ،* یادآور جنایات بیشرمانه تروریستهای سازمان باصطلاح مجاهدین خلق ایران؟؟؟!!!( سازمان منافقین)* *♨️سالروز درهم پیچیده شدن طومار ، تروریستهای جنایتکار مزدور صدام بعثی ، بن سلمان ، غرب وحشی و شیطان بزرگ و آمریکای تروریست‼️* *🔺 تروریستهای منافق ، ‏به هرکسی که مشکوک می شدند یا تصویر امام و شهدا را داشت رحم نمیکردند‼️* *🔺گفته بودند اگر کسی از دادن موتورش امتناع کرد ، بایستی او را باشلیک بزنید؟؟؟!!!* *چون تجربه ثابت کرده کسانی که مقاومت کنند ، از عوامل رژیم هستند؟؟؟!!!* *♨️۳۰ خرداد ۶۰ آغاز حملات تروریستی منافقین بود که باعث شهادت بیش از ۱۷هزار ایرانی شد* *😱و متاسفانه الآن بعضی از احمقهای ساده لوح!!!* *به دروغ!!!* این تروریستهای داعش صفت و مزدور را ، بیگناه و مردمی عادی جا میزنند که جمهوری اسلامی آنها را اعدام کرده⁉️* *وبیشرمانه جلاد با شهید را عوض میکنند⁉️⁉️⁉️* ** * فروشان_مزدور* ** *؟؟؟!!!* *✅Asatid Enghlabi*
⁉️ کدام ؟؟ روایتی از عملیات «کربلای پنج» 🌱 دوران ✍️ به قلم شاهد عینی: حمید داودآبادی ☀️صبح دهم بهمن سال ۱۳۶۵ ، هوا روشن بود و دورتادور ما را تانک‌های عراقی گرفته بودند؛ لذا باید از میان آن‌ها عبور می‌کردیم تا به عقب برگردیم. من در عملیات‌ها هیچ‌وقت به پشت سر خود نگاه نمی‌کردم؛ اما آن‌روز وارد جاده شدم، خاکریز پشت‌سر خود را دیدم؛ یا حضرت عباس (ع)! وانت پر از نفرات، رفته بود در باتلاق و همه شهید شده بودند. بچه‌ها همین‌طور ریخته بودند و شهید شده بودند. رسیدم به جایی که حدود ۴۰ متر از جاده خاکریز نداشت و دیدم که بعثی‌ها دارند می‌آیند. همین‌طور سینه‌خیز داشتم می‌رفتم که به خودم گفتم پچه‌ها از این‌جا که خاکریز ندارد، چه‌طور رد می‌شوند؛ به‌یک‌باره دیدم که چقدر از بچه‌ها درحالی که می‌خواستند سینه‌خیز از آن‌جا رد شوند؛ تک‌تیرانداز و گرینف و... آن‌ها را زده بود و شهید شده بودند. فقط نگاه می‌کردم و می‌دیدم که بعثی لعنتی همین‌طور می‌زند و جاده را می‌تراشد! همین که چشمم به تانک‌های عراقی در سمت چپم افتاد، به یک‌باره دیدم که بدنم گرم شد! چون قبلاً تیر و ترکش خورده بودم، می‌دانستم که اولین حالتی که به انسان دست می‌دهد، این است که بدن او یک‌باره داغ می‌شود. با وجودی که بدنم گرم شد، اما دردی احساس نکردم، همین‌طور که به دست و پای خود نگاه کردم، دیدم پر از خون است. به سمت راستم نگاه کردم، دیدم یک پسربچه نوجوان مازندرانی که از رزمندگان لشکر ۲۵ مازندران بود، درازکش روی زمین افتاده و اسلحه «کلاشینکف» در یک دستش و سربند «یا زهرا (س)» روی پیشانی‌اش است. آن‌قدر تانک و نفربر از روی او رد شده بود که رد شنی تانک روی صورتش مانده بود و چهره‌اش را نمی‌توانستم تشخیص بدهم. من روی خون او خوابیده بودم. فقط گفتم که «ای وای! چطوری پیکر او را دست مادرش می‌رسانند؟! کی می‌خواهد پیکر این پسربچه را جمع کند و به مادرش بدهد و بگوید که این بچه تو است؟» ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 اگه یا هم داره ، امثال این نوجوونا هستن💕 همونایی که نگذاشتند ذره ای از این خاک پاک به دست دشمن بیافته نه اونایی که در روز حادثه، دست در دست بیگانه، با ایجاد ناامنی، راه را برای گرگ ها باز می کنند. تانک دشمن وارد خاک ما شد، از روی پیکر نحیف نوجوونای ما رد شد، ولی نتوانست بماند ... و رفت این بار هم دلیرمردان این سرزمین، اجنبی را ناکام می گذارد آنها نخوهند گذاشت درندگان وحشی، ایران اسلامی عزیز را تکه پاره کنند✌️💔