eitaa logo
˼ عَــین‌شـین‌قـاف ˹
27.7هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
425 ویدیو
2 فایل
‹ ﷽ › متولـد : ¹³⁹⁹.⁷.¹⁹ ️خواستم‌شعری‌بگویم ꧇)! بـٰاحروفےغیرعشق‌هرچھ‌آمد عین‌بودو شین‌بودو قـٰاف‌بود🔗♥️ شرایطمون: https://eitaa.com/68138566/5 کپـے؟ بجز استفادھ شخصے راضی نیستیم🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک "عملیات خیبر" بود. زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است نخوابیده. تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. دستم را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از خجالت تو بیرون بیایم". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود. رفت خودش سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. بعدی هم غذای مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. " |•✨•| @aen_shin_ghaf |•✨•|
۱ بهمن ۱۳۹۹