eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
732 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
268 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. صاحبان قلم، دیده‌بانان جامعه ✍آمنه عسکری منفرد آنجا که خدا به قلم سوگند یاد می‌کند آدمی را بیش از پیش به نقش قلم و صاحبانش آگاه می کند؛ چراکه در منظر قرآن، قلم سمبل تفکر و آگاهی بشر محسوب می‌شود و قداست آن تا حدی است که قلم‌های متعهد و بصیر، شهدا را پروراندند که «مِدادُ العُلماء أفضلُ مِن دِماء الشهدا». قلم متعهد، ابزار دیده‌بانی نویسنده‌ی متعهد و بصیر انقلابی است که به عنوان دیده‌بان جامعه؛ سکوی هدایت تفکر، قلم و بیان ملتها را به دست گرفته است. «آن کسى که قلم به دست مى‏‌گیرد؛ باید تقوا، صداقت، عفاف و انصاف نسبت به دیگران، جزو طبیعت ثانوى‌‏اش بشود.» (بیانات رهبر انقلاب، ۷۹/۱۲/۹) اوست که به شرط تعهد ایمانی، اخلاقی و انسانی؛ می‌تواند انسان‌ساز، جریان‌ساز و گفتمان‌ساز باشد. اوست که می‌تواند با بهره‌گیری از ابزارهای روشنگری رسانه در طول زمان و متناسب با مقتضیات آن به‌خصوص در صحنه‌ی جنگ شناختی، با قدرت قلم خویش محتوای ذهن افراد جامعه را به سوی نور هدایت کرده، حیات‌بخش و سازنده باشد. اوست که می‌تواند منافذ فرهنگی ناشی از عدم مرزبندی با دشمن راشناسایی کرده؛ با تبیین رویش‌ها، معرفی نقاط قوت و پروراندن روحیه‌ی تکلیف‌محوری، امید و ایمان به آینده‌ی روشن ملتها را از مرداب رکود و ناامیدی خارج کند و یا با چرخش قلم به سمت ظلمت، با مسخِ شیطانی روحِ انسانها، روحیه‌ی مقاومت، صبر، ایستادگی و عزت را کشته، با تزریق انحرافات در تاریخ یک ملت و یک فرهنگ، گمراه کننده‌ی سخت‌افزارِ جسم جامعه گردد. رهبر کبیر انقلاب در همین زمینه به اهل قلم فرمودند: « مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا و بزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید...و اگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، می‏توانید که یک ملت را به راه راست هدایت کنید و می‏توانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. » (صحیفه امام ، ج‏۱۴، ص۳۹۸). @AFKAREHOWZAVI
. «قلم و بحر» ✍الهام سادات حجازی قلم و بحر هر دو سه حرف‌اند و بسیار شبیه به هم! قلم همچون بحر موج‌آفرین است و شاید همچون بحر که روزی می‌خروشد و روزی آرام است در پس ایام و حوادث روزگار شعله‌های داغ و سوزان جوهر بر سینه‌ی سپید کاغذ نقش می‌بندد و از تاریخ سخن می‌گوید از حوادث تلخ و شیرین، از حماسه‌ها و رشادت‌ها، از قهرمان‌ها و حتی از مزدورصفتان. گاه قلم در پی شهادت لاله‌ای، رنگش به سرخی می‌گراید و می‌شود دریای خون. گاه در پی موفقیتی رنگش سبز می‌شود و از جوانه زدن و رویش غیور مردان سرزمین سخن می‌گوید و گاه از آرامش و صلحی که رنگش سفید است سخن می‌گوید، که این آرامش نیز حاصل فداکاری‌های افراد سرشناس و بعضا ناشناس و گمنام سرزمینش است. آری قلم همچون دریا همواره در تلاطم است و هیچگاه راکد نیست! روز قلم بر همه‌ی دغدغه‌مندان عرصه‌ی علم، فرهنگ و هنر تهنیت! @AFKAREHOWZAVI
. 💠 برتری دو نویسنده حوزوی در جشنواره ملی بحران سمیه رستمی و علی بهاری از نویسندگان حوزوی، حائز رتبه‌های برتر در سومین جشنواره ملی طنز بحران در بخش داستان کوتاه شدند. برگزیدگان بخش داستان کوتاه: نفر اول: رحیمه جمال / گرگان نفر دوم: سمیه رستمی / قم نفر سوم: علی بهاری / قم تحریریه مدادالفضلاء و بانو مجتهده امین، این موفقیت را تبریک عرض می‌کند. @HOWZAVIAN
«میرزای شوریده»
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
«میرزای شوریده»
«میرزای شوریده» ✍طیبه فرید دست‌هایش عین دست و پِل پیرمردهای شصت ساله چروکیده بود، از آنها که از خروسخوان صبح تا بوق سگ پی فَعلِگی بودند. انگار نه انگار هنوز بیست‌و‌هفت، هشت سالش پر نشده بود. متولد جنوب شهر، طرف‌های خیابان مولوی بود، محله امامزاده سیداسماعیل. پسربچه‌های جنوب شهری از همان بچگی برای مرد شدن عجله دارند، او که دیگر قدر یک آدم شصت ساله استخوان خرد کرده بود. دست‌هایش را اگر ندیدید، بروید ببینید. این‌ها را دیگران در مورد او نمی‌نویسند، حق دارند. آخر دست چروکِ پینه بسته و چشم‌های رنجور و رنگ و روی زرد و زار، زیبایی بصری ندارد! چرا با این توصیف‌ها چنگ بیندازند توی صورت بزک کرده روایت؟! توی دنیایی که نادر جهانبانی با آن وجنات کذا و کذایش قهرمان است باید از پینه‌های دست او بنویسند؟ اما من او را با پینه دست‌ها و زخم‌های پشت کمرش روایت می کنم. چیزهایی که او را قیمتی کرده بود همین‌ها بودند. او توی بستر مناسب جنوب شهر می‌توانست یک آدم هفت خط باشد. اما شده بود فعله خلق خدا! خلق خدا یعنی حتی زن و بچه‌ ی رها شده ی آن تفنگچی بی‌غیرت کومله که گوشه‌ ی پیاده‌رو از گرسنگی پلاس شده بودند. رفته بود همه حقوق یک ماهش را یکجا گذاشته بود توی مشت زن کُرد. وحدت وجودی که یک عمر ملاصدرا خودش را به آب و آتش زد تا اثباتش کند میرزا احمد بچه خیابان مولوی، یک عمر عین پیرمردهای شصت ساله با آن زندگی کرده بود که «الخلق عیال الله!». کمند فعلگی خدا افتاده بود دور گردن باریکش! خدا میرزای شوریده را کشیده بود و کشیده بود تا پست بازرسی برباره! از اینجا به بعدش نوشتنی نیست، شما بخوان «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است.» فالانژیست مارونی آمد بالای سرش! دست‌هایش شبیه دست‌های دیپلمات‌ها نبود، عین دست و پِل پیرمردهای شصت ساله چروکیده بود، از آن‌ها که از خروسخوان صبح تا بوق سگ پی فَعلِگی بودند. انگار نه انگار هنوز بیست و هفت، هشت سالش پر نشده بود. بچه جنوب شهر بود، خیابان مولوی. @AFKAREHOWZAV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
6⃣ «احیای برکه» ✍️ زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین ظاهرشان خوش بود. عهد بستند و تبریک گ
7⃣ «عبرتی از غدیر» ✍نسا خلیلی، عضو تحریریه مجتهده امین رخدادهای اجتماعی قابلیت تکرار تاریخی دارند. امیرالمومنین (علیه‌السلام) خطاب به فرزند ارشدشان فرمودند: «از آنچه در گذشته دیده یا شنیده‌اى، براى آنچه كه هنوز نیامده، استدلال كن، زیرا تحوّلات و امور زندگى همانند یكدیگرند، از كسانى مباش كه اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان». (نهج البلاغه، نامه ۳۱) یکی از دلایل ذکرِ سرنوشت اقوام مختلف در قرآن، عبرت‌گرفتن از این رخدادها برای دوره‌های دیگر است. ما نیز در عبرت گرفتن از تاریخ بی‌نیاز نیستیم. برای دوران ما، علَت فراموشی عمیق و بی‌تفاوتی مردم در یادآوری غدیر بسیار عبرت‌آموز است. چه شد که تنها با گذشت دو ماه و چند روز، کسانی‌ که غدیر را به خاطر داشتند از همراهی وصی نبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سرباز زدند؟ 🔺دلیل اول این بود که به رغم تلاش ۲۳ساله پیامبر اکرم(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) در مدت دعوت و استقرار اسلام در شبه جزیره عربستان، برخی از سنت‌های جاهلیت در دل مسلمانان همچنان ارزشمند بود. یکی از این سنت‌ها، رجحان‌داشتن کِبَر سن برای ریاست بود. در دوران جاهلیت، در مجلس مشورتی قریش تنها اشرافی راه می‌یافتند که به چهل سالگی رسیده بودند. بسیار شنیدیم که برای ردکردن خلافت به امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌گفتند که تو جوانی اگر عمرت باقی باشد به تو نیز می‌رسد. بنابراین، سلیقه و رأى شخصی برگرفته از عرف، جای عمل به انتصابِ الهیِ وصی نشست. 🔺علت دیگر، طلبِ منفعت از جانشینی رسول‌اللّه(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) و دخالت‌دادن حب و بُغض شخصی بود. برخی، کینۀ کشته‌شدگان بدر و خیبر و حنین را در دل داشتند. گروهی، خلعت امیری را بر قبیله خویش زیبنده‌تر می‌دیدند؛ می‌ترسیدند که اگر جانشینی در بنی‌هاشم بماند، ابدی شود و آنان از این قدرت بی‌بهره بمانند. بعضی از عدلِ علی گریزان بودند و می‌دانستند وقتی او به قدرت برسد، از ریخت و پاش در بیت‌المال خبری نخواهد بود؛ در نتیجه کریمانه از حق ولایت علی(علیه‌السلام) به نفع دیگری چشم‌پوشی کردند. امّا هر چه شد، انحرافی که در نظر مردمان صدر اسلام، هرچند به نظر کوچک می‌رسید؛ منتهی به پدیدآمدن خصلت‌هایی شد که اسلام برای مبارزه با آن آمده بود و پیکره واحده امت اسلامی که قرار بود به حیاتِ طیّبه برسد به گروه‌های مختلف تقسیم شد. 🔺در سال ۳۷ هجری در مسجد کوفه امیرالمومنین مردم معاصر خود را چنین توصیف می کند: «در این روزگاران، مردم چهار گروه‌اند. گروهى اگر دست به فساد نمى‌زنند، براى این است كه، روحشان ناتوان، و شمشیرشان كُند، و امكانات مالى در اختیار ندارند. گروه دیگر، آنان كه شمشیر كشیده، و شرّ و فسادشان را آشكار كرده‌اند. دین را براى به دست آوردن مال دنیا تباه كردند كه یا رییس و فرماندهٔ گروهى شوند، یا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند. گروهى دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را مى‌‎طلبند. پوشش الهى را وسیله نفاق و دورویى و دنیاطلبى خود قرار مى‌دهند. و برخى دیگر، با پستى و ذلّت و فقدان امكانات، از به‌دست‌آوردن قدرت محروم مانده‌اند، كه خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده‌اند.» و «در این میان گروه اندكى باقى مانده‌اند كه یاد قیامت، چشم‌هایشان را بر همه چیز فروبسته، و ترس رستاخیز، اشك‌هایشان را جارى ساخته است، برخى از آن‌ها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى‌كنند، و برخى دیگر ترسان و سركوب‌شده یا لب فروبسته و سكوت اختیار كرده‌اند.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۳۲) 🔹وقتی حاکمیت «عدل»، «فضلیت» و «ولایتِ اللّه» به فراموشی سپرده و «سنت»، «عرفی‌گری»، «قشری‌گرایی» و «خودخواهی» عده‌ای جایگزین آن شود؛ جامعه به جای گردآمدن ذیل پرچم وحدت و یکپارچگی به چند شعبه تقسیم می‌شود. این عبرتی است که می‌توان از آن برای تمام جوامع بهره‌ برد. پس همواره باید مراقب بود که حکم خدا با منفعت‌طلبی‌های شخصی و خودخواهی‌ها کنار گذاشته نشود. سوار شدن بر موج عرف، سنت و... در مقابل حکم الهی، نتیجه‌ای جز انشقاق مردم و پدید آمدن گروه‌های مختلفِ مردم ندارد. همانطور که بعد از غدیر مسیری جز این پیموده نشد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8⃣ و اینک «پیغام‌ِ غدیر»... ✍آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین 🕊 وقتی حضرت ِ‌حقّ مُقدّر کرد، که قَدر دهد بشر را به مقام «خلیفه الهی» در زمین، پس پلی به آسمان زد و «مُحمّد» را خلق‌ کرد؛ تا کهکشانِ هستِ عالَمِ اِمکان را به نیستیِ زمین، راه باشد و به رسالتش مبعوث ‌کرد تا نورِ الهی عالم‌گیر شود. پس آنگاه که «محمّد»؛ واسطه ٔ‌فیض شد زمین را، تا «چشمهٔ‌کوثر» سیراب ‌کند خاکِ فرش و ملکوتِ‌ عرش را؛ پیغامِ حضرت‌ِ حق بلند شد و «ولایت ِ‌ساقیِ‌ حوض‌ِ کوثر» را بشارت آورد و فرمود: 🕊 هان ای‌محمّد! «بَلٍّغ ما ‌أُنزِلَ اِلَیکَ مِن‌ رَبِّک وَ اِن ‌لَم‌ْتَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»؛ اکنون که خاکیانِ فرش، راهِ صعودِ به آسمان را پیموده‌اند، برای اِکمال ِ‌هدایت و اِتمام ِ‌نعمت، شاهراه‌ِ هدایت را به آسمان، اتصال ابدی بخشیدیم تا «حضرت علیِ‌اعلا»، نقطهٔ وصلِ مُلک و مَلکوت باشد و «علیّ»، «ولیّ» گردد. پس به حکمِ حضرتش، دستِ ولیّ را تا «مَلکوت ِ‌اعلی» بالا بُرد تا همگان بدانند که، «ولیّ» بعد از «نبیّ» شاهراهِ اتصال است، فَرشیان را به عَرش... 🕊 و اکنون که اَنوارِ «شمس» در خورشید و قَمَر در «قُرصِ‌ قمر» پیداست، «غدیر» را «قَدری» پیداشد تا زین‌پس، راهِ زمین و آسمان یکی باشد تا اَهلِ زمین را هم، دَستی به دامانِ حضرتِ آسمان برسد... 🕊 آری، این است قَدرِ «غدیر» و این ‌است پیامِ غدیر که «مَن ڪُنتُ مَولاه فَهذا علےٌ مَولاه»... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
8⃣ و اینک «پیغام‌ِ غدیر»... ✍آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین 🕊 وقتی حضرت ِ‌حقّ مُقدّر ک
9⃣ «آن روز فراموش نشدنی» ✍خ. محمدجانی، عضو تحریریه مجتهده امین آن روز را فراموش نمی کنم؛ عجب روزی بود و چه خبری من که تا به حال این گونه غافلگیر نشده بودم، در عالم خودم از پشت کاروان باشترهایمان می آمدیم، کمی که جلوتر رفتیم مردی فریاد می زد بدوید، سریع تر بیایید، ما متعجبانه و مشتاقانه می رفیتم تا به محلی که آن مرد اشاره می کرد رسیدیم، در این هنگام کوهی از جهاز شتر روی هم انباشته شده بود، پیامبر(ص) را دیدم که از روی آن جهازها بالا رفت کمی بعد حضرت علی (ع) هم خودش را به نزد پیامبر(ص) رساند، من که متعجبانه ایستاده و منتظر بودم که بینم چه خبر است، با بالا رفتن دستان پیامبر(ص) که دست حضرت علی(ع) در دستش بود وآن را بالا می برد و آیه اکمال دین را می خواند و حضرت علی(ع) را به عنوان امام و وصی معرفی کرد، به خود آمدم و متوجه ماجرا شدم و آن روز بیعت بزرگی به اندازه ابدیت با آن ها بستم. @AFKAREHOWZAVI