یا صاحبنا!
✍️نجمه صالحی
ای بهار دلهای منتظر، روزها همچو دوندهای تیز و پرشتاب میدَوَند و شلوغی دنیا گرفتارمان کرده و نورهای کاذب دنیا ما را از نور وجودت غافل!
دل از انتظار رؤیت رخسارت، به نفس نفس افتاده، نفسها تنگ شده، بیا و اکسیژن خونمان باش، بیا آرامش و سکون جانمان باش، بیا و نورانی کن جهان تاریک درونمان را!
امام جعفرصادق (علیهالسلام) میفرمایند:
«هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل.»*
تنها او (مهدی(عجلاللهفرجه)) است که پس از دورانهای طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقتفرسا، غمها و گرفتاریها را از دل شیعیانش برطرف مینماید.
*الزامالناصب، ص ١٣٨
🍃«السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام»🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجلفرجهم
#یاصاحبالزمانعجلاللهفرجه
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✔️سفر در نیمه ماه شعبان
✍️فاطمه میری طایفه فرد
در حیاط مشغول بازی بودیم که صدای تقتق عصایش از کوچه باریک مادربزرگ شنیده میشد. عصاکوبان از دالان باریک خانه رد میشد و خودش را به دهلیز میرساند. یااللهی میگفت و خبر از آمدنش میداد. مادربزرگ چادر فلفلی گلریز خود را سر میکرد و گوشهاش را با دندان محکم میکرد.
- بفرمایید حاجآقا. خانمها یاالله...
خانمها خودشان را جمعوجور میکردند و آماده شنیدن روضه حاجآقا فحول میشدند.
رسم هرماهه مادربزرگ بود که پانزدهم هرماه روضه برپا کند و فامیل را از ریزودرشت مهمان خوان ارباب...
دستانش پر از خالی بود، اما دلش متصل به دریای فضل اباالفضلالعباس(ع).
▫️▫️▫️
حاجآقا روی منبر خانه مادربزرگ مینشست. منبر که نه، یک صندلی قدیمی بود که رویش چادری مشکی کشیده شده بود و جلوی آن کمدچهای قدیمی که ترمه عروسیاش را حمایلش کرده بود.
حاجآقا با ذکر یک مسأله شرعی شروع میکرد و با یک ذکر مصیبت کوچک به پایان میبرد. از گوشه خانه خانمی چادر به رویش میگرفت:
- حاجآقا یه روضه از موسیبنجعفر(ع) بخوان، گرفتار دارم...
حاج آقا هم شروع میکرد از زندان هارون گفتن و صدای ناله زن بلند میشد. گویی درد او بود که از زبان حاجآقا بیان میشد. شاید آن زن درد اهلبیت(ع) را با درد خود مقایسه میکرد و خجلتزده مینالید.
▫️▫️▫️
اما در پشت صحنه این مادربزرگ بود که آبروداری میکرد، سینی برنجی را میآورد، چای را در استکان کمرباریک میریخت و صله را زیر نعلبکی ماهرانه تعبيه میکرد، دوتا قند هم کنارش. میوه را کنار سینی در کیسهای میگذاشت که حاجآقا حتماً با خودش ببرد.
اواخرِ روضه، حاجآقای دیگر میرسید. به حرمت حاجآقا فحول، داخل مجلس نمیآمد، روی پله مینشست و صبر میکرد روضه تمام شود...
توپ سرگردان پسربچهها به سوی حاجآقا میپرید و چنددقیقهای حاجآقا را همبازی آنها میکرد...
تا اینکه صدای مادربزرگ میآمد
- حاجآقا بفرمایید...
به رسم ادب با حاجآقا فحول مصافحه و عرض ادب میکرد.
اینبار حاجآقای جوان از مسائل روز کشور میگفت و با روضه کوتاهی خاتمه میداد.
از آن اتاق صدای خانم همسایه بلند میشد:
حاجآقا روضه خانم رباب را زحمت بکشید.
حاجآقا هم شروع میکرد:
- لالا لالا علیاصغر... بخواب مادر، بخواب مادر...
ناله اینبار از دیوار هم شنیده میشد. صدای زن همسایه دلسوخته از بیاولادی گم میشد در میان نالهها... حالا راحتتر زار میزد...
▫️▫️▫️
آخرای روضه دوتا از نوههای بزرگتر از بازار میرسیدند. پولهای خانمها که جمع شدهبود، بچهها راهی بازار شدهبودند برای خرید آجیل مشکلگشا... عزیز آجیل را کمکم در دستان ما میریخت تا به همه بچهها به قاعده برسد. شیرینی روضه ارباب بود که با شهد آجیل بهکاممان میریخت و ما نفهمیدیم کی عاشق حسین(ع) شدیم...
▫️▫️▫️
مادربزرگ را خوب خریدند. او خادم خوبی برای فرزندان حضرت زهراء(سلاماللهعلیها) بود.
او که هر پانزدهم ماه را روضه میگرفت، عاقبت هم پانزدهم شعبان در میانه جشن و شادی اهلبیت(ع)، چشم از دنیا فروبست...
روح آسمانی همه مادربزرگها و پدربزرگها که ما را حسینی کردند قرین رحمت و آرامش...
#زیر_علمت_امن_ترین_جای_جهان_است
#روضه_خانگی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖انتظار، حرکت یا سکون
✍️آمنه عسکری منفرد
[۱].شعار پایداری و خط بطلان بر همه کفرها، نفاقها و ظلمها همان معنای «انتظار» است. تفسیرِ تَبَرِ ابراهیم، عصای موسی، شمشیر داوود و بعثت حضرت محمد(صلیاللهعلیه و آله)، خروش امام علی (علیهالسلام)، صلح امام حسن (علیهالسلام)، خون سرخ امام حسین (علیه السلام) در عاشورا و جاری شدن جریان امامت تا غیبت امام عصر و ظهور انقلاب، مقاومت و حماسه، انتظار هستند. انتظار یعنی در درون تاریکیها و سردیها، به دمیدن سپیدهدمان چشم داشته باشی و به امیدِ طلوعِ خورشید زندگی کنی، در جهان آکنده از ستم و بیداد دستوپا بزنی و از شادمانیِ طلوعِ طلیعهی جهانِ سرشار از دادگری لبریز شوی، در زیر سیلابِ خروشان تباهی و فساد قرار بگیری، اما برای لحظهای قد خم نکنی، در مسیر رود مشکلات نفسگیر بهخاطر اعتقاد و باور به ولایت و منجی خوار شوی اما دم برنیاوری، آغوشت را برای تیغِ برّان تهمتها و آشوبها باز کنی، اما شهامت داشته باشی و با خون سرخت، شهادت را در آغوش بگیری. انتظار یعنی شعار شورآفرین منتظران، پایداری مقاومان، صلابت پیشگان، شیعیان و مهدی جویانِ تاریخ...
[۲].از طرفی منتظران امام مهدی (عجل الله فرجه) در طول تاریخ انتظار در طلب تحقق عدالت هستند، عدالتی که کمال بشریت را نوید میدهد؛ اما خود دعوت به حماسه، یک اقدام است. پس انتظار ظهور حماسهآفرین و حرکتزا است و با سکون مغایر است. «انتظار فرج، انتظارِ دستِ قاهرِ قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطرهی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند و انسانها را بندهی واقعی خدا کند. انتظار حرکت است، سکون نیست. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام مهدی (علیه الصلوة و السلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت و او عبارت است از ایجاد عدلوداد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا. این معنای انتظار فرج است.» (بیانات رهبر انقلاب در ۸۷/۰۵/۲۷).
[۳].همچنین در احادیث و تعالیم اسلامی اهمیت ایمان در عصر غیبت امری بسیار مهم و سخت نامیده شده و منتظران مؤمن را دارای مقام و منزلت شمشیرزن در رکاب پیامبر دانستهاند. از این بالاتر اینکه پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) آنان را برادران خود خوانده و از نظر خردمندی و بصیرت و اعتقاد و اخلاص مورد ستایش قرار داده است، چراکه آنان پیامبر را ندیدهاند، همعصرِ امام نیستند اما ایمان قوی دارند. امام صادق (علیهالسلام) نیز در مورد آنان فرموده: «یاران مهدی مردانی هستند پولاددل و همهی وجودشان یقین به خداست. مردانی سختتر از صخرهها، اگر به کوهها روی آورند آنها را از جای برکنند، درفش پیروزگر آنان به هر شهر و پایتخت بیرون نهد، آنجا را به سکوت وادار سازد، گویی آن مردان عقابان تیز چنگالاند که بر مرکبها سوار شدهاند.آنان امام خود را در میان میگیرند و جان خویش را در جنگها پناه او میسازند. هر چه را اشاره کند با جانودل انجام میدهند. آنها چونان مشعلهای فروزانند و دلهای منور آنان بسان قندیلهای نور در سینههاشان آویخته است.» (بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸).
این ایمان و باور باید در جامعه اسلامی وجود داشته باشد و تا زمان ظهور هرروز پررنگتر شود که در عصر غیبت نیاز به شناخت و بصیرت، استقامت و پایداری و پیروی از خط امامت و رهبری دارد و برای تحقق آن، تبیین و روشنگری اهداف و آرمانهای امام و انقلاب ضروری است تا در سایهی این شناخت، طبق وعدهی الهی حکومت زمین به دست بندگان صالح باشد.
«أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصالحون. حکومت زمین سرانجام به دست بندگان صالح خواهد افتاد.» (انبیا/ ۱۰۵).
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تبلیغ آجیلی
✍️مرضیه رمضانقاسم
به برکت عشق به مداحی اهلبیت (ع)، دو سال قبل از اینکه رنگ حوزه را دیده باشم تبلیغ را آغاز کردم، احکام و تفسیرهایی که در منزل خانم نقوی آموخته بودم را برای مخاطبین میگفتم.
سن مخاطبین از مهد بود تا دم لحد، بیسواد تا دانشگاهی، اولین ماه رمضان تشرف به حوزه که تازه آب حوزه را نوشیده بودم و برق آن را سوزانده توفیق تبلیغ برای دانشجویان نصیبم شد.
تبلیغ برای همهی اقشار لذت دارد هر کدام خوبی خودش را دارد بنابراین گزینش آنها کار دشواری است:
- برای نشاط و توسعهی علم کار با دانشجویان را برمیگزینم.
-اگر تمایل به تواضع و صبر بیشتر داشته باشم تعامل با نوجوان را میپسندم.
-برای کسب انرژی، کار با کودک را دوست دارم.
-میانسالان برای هماندیشی مناسباند.
-برای کسب تجربه و خشوع، کار با کهنسالان را برمیگزینم.
-برای بالانس شدن کار با حوزویان.
-راستی یادم رفت بگویم دو سالی هست با کودک و نوجوان پسر نیز تعامل دارم آنها هم عالم خودشان را دارند برای آنها گاهی باید والد شد، گاهی کودک و گاه بالغ
مخاطبین مثل میوه میمانند هر کدام خوشمزگی و خاصیت خودشان را دارند!
امروز صبح با دو تیم از کودکان دختر و پسر کلاس داشتم. به مسئول جلسه گفته بودم عمدا دیرتر میآیم تا بچهها جمع شوند
صبح زنگ گوشی به صدا در آمد، صدای پسر بچه با هیجان...
_گفت:سلام خانم مربی، پس چرا نمییاین منتظریم!
_با تعجبگفتم:سلامشما؟
_گفت: مهدی،بیا
خندهام گرفت یک عمر گفتم: مهدی بیا، امروز مهدی میگوید:بیا
اما
میان ماه من تا ماه گردون...
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
✍️زینب نجیب با منطق خودتان با شما سخن خواهیم گفت... اگر سطح منطق شما تا این اندازه نازل است که شکستن
چند نکته...
✍️زینب نجیب
اینکه افرادی همچون این بهاصطلاح کارشناسان که معلوم نیست کارشناسان علوم سیاسیاند، کارشناسان حقوقاند، کارشناسان فرهنگیاند، کارشناسان ایجاد اغتشاش در کشورهای هدفاند، کارشناسانان ایجاد ناامنی و یا ایجاد توهم ناامنی در ایراناند یا.... اصلاً کارشناس نیستند و تنها کارشکنند، شکی نیست. اما بهعنوان یک مخاطب سؤال دارم!
۱. چرا هرچه نقطهی قوت در ایران است بهنام روند طبیعی پیشرفت در جهان تمام میشود و هرچه نقطه ضعف هست میگویند کار خودشان است؟
۲. چرا فکر میکنند ما فرزندان ایران قوی میگوییم که ایجاد اغتشاش و ناامنی در کشور کار افراد ناشناس است؟ مگر نمیبینند که ما هر روز تاکید میکنیم که فلان اتفاق زیر سر آمریکاست یا فلان اتفاق زیر سر اسرائیل است و یا زیر سر منافقین و تجزیهطلبان و...
ما هرگز در تشخیص مسببان حوادث نهتنها اشتباه نکردهایم بلکه حضور افراد و پول آنها را کتمان نکردهایم و نمیکنیم.
بنابراین ما هم فاعلان اصلی را میشناسیم و هم راه دفع آنها را.
شما مواظب خودتان باشید که اگر در ارائهی این اراجیف کوتاهی کنید خدا میداند پشت پرده چه بلایی سرتان خواهد آمد...
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
26.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پادکست | ظهور ماه
▫️ظهور فرج یعنی حقایق قرآن در متن اجتماع پیاده شود.
🎙 گفتاری از علامه حسنزاده آملی ره.
#پادکست
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#علامه_حسن_زاده
🎬 گروه هنری رسانهای نفحات
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#تسلیت
انا لله و انا الیه راجعون
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مسعود دیانی دین پژوه و مجری برنامه سوره، پس از تحمل بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت.
واژههایش غمگین بودند، با درد نوشتههایش گرییدیم، هر چند که دنیا دردنوشتهای عظیم است و اکنون درد فقدان انسانهای خوب، همین.
#مسعود_دیانی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
#آخرین_یادداشت
🔴 روایت مرحوم مسعود دیانی از «تجارت سرطان»
✍️ مسعود دیانی، دین پژوه و مجری رسانهی ملی
عمل جراحی سخت و سنگین بود. نزدیک به ده ساعت وقت برده بود. حدس نمیزدیم از عمل اول سختتر باشد. که بود. در جراحی اول معده و طحال و نیمی از کبد و پارهای ازمری و غدد فوق کلیوی را برداشته بودند. در جراحی دوم دیافراگم و روده و بخش دیگری از مری را. این بار مجبور شده بودند تیغها راتا پشت قلب ببرند. و این یعنی احتمال مرگ مضاعف. میانهی جراحی باز از فاطمه رضایت گرفته بودند که خطر مرگ را با تصمیم جدید بپذیرد. امضا کرده بود و میشد حدس زد مادرم، برادرم، فاطمه و دوستانم چه رنج و زجر وحشتناکی از سر گذرانده بودند. تا من نیمهشب از اتاق عمل بیرون بیایم. با لولهای در روده که قرار بود از یکی دو هفتهی بعد دهان جدیدم شود. برای خوردن غذاها و داروهایی که فقط میتوانستند مایع باشند. و با سرنگ به روده تزریق شوند. مابقی درد وحشتناک بود، اضمحلال تن بود. و سکوت.
حالا دیگر کسی حرفی برای گفتن نداشت. این آخرین عمل جراحی ممکن روی بدن یک انسان بود. و ما به نقطهی صفر که نه، به ماقبل صفر برگشته بودیم. هنوز لکههایی از تودههای سرطانی در کبد مشاهده میشدند و باید میسوختند. احتمالا آن هم بیحاصل. حالا اما میتوانستیم پرسشی که چند ماه پیش اجازه نیافت با آرامش و به دور از هیجان جواب بگیرد را دوباره مطرح کنیم. هرچند پاسخ این بارمان مشخص بود. دیگر نه تن به عمل میدادیم، نه با شیمیدرمانی به تماشای خاکستری خود مینشستیم. اما هشت ماه پیش چه؟
هنوز هم حق جانب پزشک اول نبود که سایهی سنگین مرگ را در این بیماری میدید و ما را به انتخاب روش تسکینی به جای روش تهاجمی دعوت میکرد؟ حالا بعد از تحمل انبوه درد و زخم و ویرانی عمل و شیمیدرمانی، بعد از صرف چندصد میلیون تومان هزینه، بعد از زمینگیر شدن و خانهنشین شدن و فلج شدن در امور روزمره، بعد از اینکه آیه و ارغوان ماهها پدرشان را جز افتادهای بیجان و ملول بر تخت ندیدند باید به افتخار امید و مقاومت و توکل کف میزدیم؟
وقتی پژوهشهای علمی نشان میدادند که عمل جراحی در سرطان پیشرفته و متاستاز داده بیفایده است، از در بیرونش کنی از پنجره برمیگردد. عدد بقا زیر یکسال است، آنهم به عذاب. اجازه نداشتیم جور دیگری تصمیم بگیریم که متهم به ترس از شیمیدرمانی و زهرناکیاش نشویم؟ انگ بیمسئولیتی نخوریم؟ ضد علم و خرافاتی به حساب نیاییم؟ و داغ ننگ بیایمانی روی پیشانیمان ننشیند؟
بهگمانم تجارت درمان سرطان در روزگار ما خوب خودش را به مفاهیم دینی و روانشناسی و ارزشهای اخلاقی چسبانده بود. میمکید. و قهرمان میساخت؛ ساکت و ویران و مظلوم. همین.
#مسعود_دیانی
#غفرالله_له_و_لنا
#تجارت_سرطان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
◾️ یکسالکمی کمتر
✍️طیبه فرید
یکسال با درد نوشتههای مسعود دیانی زندگی کردیم، یکسال کمی کمتر! آخر سر مار سرطان زهر خودش را ریخت، قیافهاش شکسته شده بود. کاش همه چیز به همان معده درد ساده ختم میشد!
بعد از یکسال رنج و درد و خستگی امروز یک نفس عمیق میکشد اما بدون فاطمه و آیه و ارغوان!
زندگی جریان پیدا میکند با فاطمه و آیه و ارغوان! با یک جای خالی پر از کتاب!
و من هر روز نگران شنیدن این خبر بودم!
مسعود دیانی درگذشت!
قلمش ولی نه....
بدرود آقای دیانی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوربین_مخفی
انگارههایی که رسانهها در ذهن ما کاشتهاند در بسیاری موارد با آنچه در حقیقت کوچه و بازار و جای جای جامعه وجود دارد بسیار متفاوت است... .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«مردمی نورانی»
✍️ فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین
دیروز در راهپیمایی مسیر حرم تا جمکران، حال خوش دیدنی منتظران وصف ناشدنی بود. تلاش صادقانه و پذیرایی بیریای میزبانان و اجرای برنامه های متنوع برای ماندن خاطره خوشایند روز نیمه شعبان، تنها منظرهای کوتاه از مسیر پیاده روی بود که با قلبی تپیده و اشک چشم آن را نظاره میکردم.
در میان این سیل به خروش افتاده، سهم طلاب و روحانیان جوان بیشمار بود، در بسیاری از غرفهها با حضوری مستمر، آنچه در توان خود داشتند را به نمایش گذارده بودند.
حال خوشی بر شهر سایه افکنده بود، بیآنکه بخواهم در تمام مسیر به یاد وعدهی الهی و فرمودهی معصوم بودم؛
قومی که از سرزمین مشرق، قیام میکند، حقوق خودش را از جهان مطالبه دارد (عدم دخالت در امور خویش را می خواهد) که با آنان مخالفت میشود «يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ»، وقتی میبینند که دنیا به آنها اجازه نمیدهد حقوق خودشان را داشته باشند، سلاح بدست میگیرند و دشمن را تهدید میکنند، اینجاست که دشمنان میپذیرند اما ایرانیها نمیپذیرند و شروطی دارند و سرانجام پرچمشان را به دست مهدی (عج) می رسانند*... ان شاءالله
آری، بهراستی که هر بار طوفانی برساخته، مردم این سرزمین را در بر میگیرد و غربال آنان از سر گرفته میشود، ایمانها مستحکمتر و دلها پر امیدتر از آمدنی میشود که هر روز و شاید هر لحظه صدای رساتر دارد.
*نعمانی، الغیبة، ص273.
#نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔻مراسمهای دینی، هر چه بزرگتر، بهتر!
✍ حمید خیبری، نویسنده حوزوی در صدای حوزه نوشت:
🔹امسال مراسم نیمه شعبان خیلی پرشورتر و بزرگتر از سالهای قبل است، این را با حضور در میان جمعیت می شود حس کرد، گویا پیاده روی اربعین این بار در شادپیمایی حرم حضرت معصومه س تا جمکران تکرار می شود، حتی برخی موکب ها مداحی های امام حسینی ع و عربی پخش می کنند!
برنامه هر چقدر بزرگتر، جذاب تر!
▫️هر چقدر چگالی جمعیتی و برنامه ای یک مراسم بیشتر باشد میزان جاذبه آن برای طیف های همسو و غیرهمسو و حتی مخالفانش بیشتر خواهد شد، بخصوص اگر در شعاع جغرافیایی نزدیکی بوده باشند میزان جاذبه باز هم بیشتر می شود مثلا یک خانواده قمی همسو عملا نمی تواند در مراسم نیمه شعبان هیچ نوع حضوری نداشته باشد و خانواده ای که همسویی کمتری دارد هم نمی تواند نسبت به مراسمی که جمعیت زیادی در آن شرکت می کنند خنثی باشد، رسانه از طریق پخش های زنده و پوشش های خبری و احساسی سعی میکند افراد دور از این مرکز جغرافیایی را هم به آن نزدیک کند تا از کانون جاذبه آن نگریزند!
ترافیک هر چقدر بیشتر، بهتر!
▫️از جمله نشانه های مردمی و تجربی بزرگی یک مراسم یا برنامه، تأثیر آن بر زیست روزمره اهالی آن دیار است، وقتی چند روز قبل نیمه شعبان ترافیک مسیرهای منتهی به جمکران بالا می رود، وقتی بالای ۱۷۰ هزار خودروی غیر قمی در یک روز وارد شهر می شود، وقتی دور و بر حرم و جمکران از شدت حضور مردم قفل می شود، وقتی موکب های کاملا مردمی از نقاط مختلف کشور در یک بلوار برپا می شود، وقتی قدم به قدم شهر ایستگاه های صلواتی جلوه نمایی می کنند و... یعنی اتفاق بزرگی در حال رقم خوردن است و "همه"، "همیشه" دوست دارند از شرکت یا تماشای چنین نقاط عطفی جا نمانند.
➖البته درستش اینست که مسئولان شهری تلاش کنند ترافیکی نباشد و اما حجم حضور مردم از این تلاش ها سبقت بگیرد، همانطور که طی ۱۰ سال اخیر چندین جاده جدید به سمت جمکران راه اندازی شده اما همچنان پاسخگوی حضور نیمه شعبانی ملت نیستند!
#نیمه_شعبان
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN