eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
704 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
200 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🍃ن والقلم و مایسطرون🍃 ✍️نجمه صالحی نوشتن، نوعی تفکر و استخدام واژه‌ها برای آرایش کلام است و کلام، تنها رسانه‌ی فکر. نوشتن، نوعی از برقراری ارتباط با انسان‌ها و جهان پیرامون است با بهره‌گیری از واژه‌هایی که حاکی از تجربیات، حقایق و ایده‌ها است. این روز بر آنان‌که قلم جزئی از زندگی‌شان گردیده و در مسیر اعتلا دین و فرهنگ سرزمین ‌مادری آن را به جنبش وا می‌دارند، بر صاحبان قلم، تهنیت! @AFKAREHOWZAVI
. دوباره جوانه ✍نرگس ایرانپور درد عجیبی در کمرش پیچید، با صدای زوزه بلندی از خواب پرید. هنوز گیج بود و نمی‌دانست دور و برش چه خبر شده. نیمی از طشت زرین خورشید سیاه شده بود چند باری چشم‌هایش را باز و بسته کرد خورشید گرفتگی بود... نه خوب که نگاه کرد دسته کلاغ‌ها را شناخت که چنان ابری پر باران گوشه دل آسمان لانه کرده و اوضاع نا به سامان او را نگاه می‌کردند. چشمانش سیاهی رفت و یادش آمد قبل از اینکه خوابش ببرد به کلاغ‌ها پرخاش کرده و آن‌ها را از روی شاخ و برگ‌هایش پرانده بود هنوز انعکاس صدایش در پهنه دشت طنین می‌انداخت: _ کلاغ‌های مزاحم به شما گفته بودم دیگر حق ندارید روی شاخ و برگ رعنا و زیبای من لانه بسازید بروید جای دیگر این همه درخت کوتاه و بلند این اطراف هست خسته شدم از دست سر و صدای تان. دوباره نعره عجیبی بلند شد و تمام ستون بدن درخت شروع به لرزیدن کرد صدای مردانی که آن‌جا بودند به گوشش رسید: _ همین درخت بهترین درخت برای قطع کردن بود درختان دیگر لانه کلاغ‌ها و جوجه هایشان بودند این درخت خوب بود که نه کلاغی بی لانه شود و نه این همه شاخ و برگ به درد بخور بی مصرف بماند. صدای قهقهه مردان با صدای غرش اره برقی یکی شد‌. دربرابر نگاه حسرت بار درخت شاخه‌ها یکی پس از دیگری نقش زمین شده و طعمه چنگال تیز اره می‌شدند‌. دیگر خبری از قد و بالای رعنای درخت نبود تا بخواهد نگران لانه کردن کلاغ‌ها و بدشکل شدن آن باشد. نگاه تلخ کلاغ‌ها به تنه کوتاه درخت بیشتر از هر چیز دیگری درخت را آزار می‌داد. کم‌کم غروب دامن مخملینی آتشین رنگش را بر بیکران آسمان پهن کرد و صدای غرش رعد و برقی در گوش صحرا پیچید. درخت نگاهش را به دور دست‌ها سپرد جایی که دستان زمین در دستان آسمان گره خورده و با هم یکی می‌شدند. دلش جوانه زدن می‌خواست، حس زیبای از نو شروع کردن در دلش ریشه دواند. زمزمه قطرات باران در سکوت جاری شد، درخت دلش را به آسمان سپرد، جوانه زد و شاخه‌های خشکش جانی دوباره گرفت و خطی سیاه با دلی سپید بر تارک تاریخ نگاشت؛ دلت را به بیکران امید بسپار جوانه خواهی زد...🌱 @AFKAREHOWZAVI
. صاحبان قلم، دیده‌بانان جامعه ✍آمنه عسکری منفرد آنجا که خدا به قلم سوگند یاد می‌کند آدمی را بیش از پیش به نقش قلم و صاحبانش آگاه می کند؛ چراکه در منظر قرآن، قلم سمبل تفکر و آگاهی بشر محسوب می‌شود و قداست آن تا حدی است که قلم‌های متعهد و بصیر، شهدا را پروراندند که «مِدادُ العُلماء أفضلُ مِن دِماء الشهدا». قلم متعهد، ابزار دیده‌بانی نویسنده‌ی متعهد و بصیر انقلابی است که به عنوان دیده‌بان جامعه؛ سکوی هدایت تفکر، قلم و بیان ملتها را به دست گرفته است. «آن کسى که قلم به دست مى‏‌گیرد؛ باید تقوا، صداقت، عفاف و انصاف نسبت به دیگران، جزو طبیعت ثانوى‌‏اش بشود.» (بیانات رهبر انقلاب، ۷۹/۱۲/۹) اوست که به شرط تعهد ایمانی، اخلاقی و انسانی؛ می‌تواند انسان‌ساز، جریان‌ساز و گفتمان‌ساز باشد. اوست که می‌تواند با بهره‌گیری از ابزارهای روشنگری رسانه در طول زمان و متناسب با مقتضیات آن به‌خصوص در صحنه‌ی جنگ شناختی، با قدرت قلم خویش محتوای ذهن افراد جامعه را به سوی نور هدایت کرده، حیات‌بخش و سازنده باشد. اوست که می‌تواند منافذ فرهنگی ناشی از عدم مرزبندی با دشمن راشناسایی کرده؛ با تبیین رویش‌ها، معرفی نقاط قوت و پروراندن روحیه‌ی تکلیف‌محوری، امید و ایمان به آینده‌ی روشن ملتها را از مرداب رکود و ناامیدی خارج کند و یا با چرخش قلم به سمت ظلمت، با مسخِ شیطانی روحِ انسانها، روحیه‌ی مقاومت، صبر، ایستادگی و عزت را کشته، با تزریق انحرافات در تاریخ یک ملت و یک فرهنگ، گمراه کننده‌ی سخت‌افزارِ جسم جامعه گردد. رهبر کبیر انقلاب در همین زمینه به اهل قلم فرمودند: « مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا و بزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید...و اگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، می‏توانید که یک ملت را به راه راست هدایت کنید و می‏توانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. » (صحیفه امام ، ج‏۱۴، ص۳۹۸). @AFKAREHOWZAVI
. «قلم و بحر» ✍الهام سادات حجازی قلم و بحر هر دو سه حرف‌اند و بسیار شبیه به هم! قلم همچون بحر موج‌آفرین است و شاید همچون بحر که روزی می‌خروشد و روزی آرام است در پس ایام و حوادث روزگار شعله‌های داغ و سوزان جوهر بر سینه‌ی سپید کاغذ نقش می‌بندد و از تاریخ سخن می‌گوید از حوادث تلخ و شیرین، از حماسه‌ها و رشادت‌ها، از قهرمان‌ها و حتی از مزدورصفتان. گاه قلم در پی شهادت لاله‌ای، رنگش به سرخی می‌گراید و می‌شود دریای خون. گاه در پی موفقیتی رنگش سبز می‌شود و از جوانه زدن و رویش غیور مردان سرزمین سخن می‌گوید و گاه از آرامش و صلحی که رنگش سفید است سخن می‌گوید، که این آرامش نیز حاصل فداکاری‌های افراد سرشناس و بعضا ناشناس و گمنام سرزمینش است. آری قلم همچون دریا همواره در تلاطم است و هیچگاه راکد نیست! روز قلم بر همه‌ی دغدغه‌مندان عرصه‌ی علم، فرهنگ و هنر تهنیت! @AFKAREHOWZAVI
. 💠 برتری دو نویسنده حوزوی در جشنواره ملی بحران سمیه رستمی و علی بهاری از نویسندگان حوزوی، حائز رتبه‌های برتر در سومین جشنواره ملی طنز بحران در بخش داستان کوتاه شدند. برگزیدگان بخش داستان کوتاه: نفر اول: رحیمه جمال / گرگان نفر دوم: سمیه رستمی / قم نفر سوم: علی بهاری / قم تحریریه مدادالفضلاء و بانو مجتهده امین، این موفقیت را تبریک عرض می‌کند. @HOWZAVIAN
«میرزای شوریده»
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
«میرزای شوریده»
«میرزای شوریده» ✍طیبه فرید دست‌هایش عین دست و پِل پیرمردهای شصت ساله چروکیده بود، از آنها که از خروسخوان صبح تا بوق سگ پی فَعلِگی بودند. انگار نه انگار هنوز بیست‌و‌هفت، هشت سالش پر نشده بود. متولد جنوب شهر، طرف‌های خیابان مولوی بود، محله امامزاده سیداسماعیل. پسربچه‌های جنوب شهری از همان بچگی برای مرد شدن عجله دارند، او که دیگر قدر یک آدم شصت ساله استخوان خرد کرده بود. دست‌هایش را اگر ندیدید، بروید ببینید. این‌ها را دیگران در مورد او نمی‌نویسند، حق دارند. آخر دست چروکِ پینه بسته و چشم‌های رنجور و رنگ و روی زرد و زار، زیبایی بصری ندارد! چرا با این توصیف‌ها چنگ بیندازند توی صورت بزک کرده روایت؟! توی دنیایی که نادر جهانبانی با آن وجنات کذا و کذایش قهرمان است باید از پینه‌های دست او بنویسند؟ اما من او را با پینه دست‌ها و زخم‌های پشت کمرش روایت می کنم. چیزهایی که او را قیمتی کرده بود همین‌ها بودند. او توی بستر مناسب جنوب شهر می‌توانست یک آدم هفت خط باشد. اما شده بود فعله خلق خدا! خلق خدا یعنی حتی زن و بچه‌ ی رها شده ی آن تفنگچی بی‌غیرت کومله که گوشه‌ ی پیاده‌رو از گرسنگی پلاس شده بودند. رفته بود همه حقوق یک ماهش را یکجا گذاشته بود توی مشت زن کُرد. وحدت وجودی که یک عمر ملاصدرا خودش را به آب و آتش زد تا اثباتش کند میرزا احمد بچه خیابان مولوی، یک عمر عین پیرمردهای شصت ساله با آن زندگی کرده بود که «الخلق عیال الله!». کمند فعلگی خدا افتاده بود دور گردن باریکش! خدا میرزای شوریده را کشیده بود و کشیده بود تا پست بازرسی برباره! از اینجا به بعدش نوشتنی نیست، شما بخوان «عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است.» فالانژیست مارونی آمد بالای سرش! دست‌هایش شبیه دست‌های دیپلمات‌ها نبود، عین دست و پِل پیرمردهای شصت ساله چروکیده بود، از آن‌ها که از خروسخوان صبح تا بوق سگ پی فَعلِگی بودند. انگار نه انگار هنوز بیست و هفت، هشت سالش پر نشده بود. بچه جنوب شهر بود، خیابان مولوی. @AFKAREHOWZAV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
6⃣ «احیای برکه» ✍️ زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین ظاهرشان خوش بود. عهد بستند و تبریک گ
7⃣ «عبرتی از غدیر» ✍نسا خلیلی، عضو تحریریه مجتهده امین رخدادهای اجتماعی قابلیت تکرار تاریخی دارند. امیرالمومنین (علیه‌السلام) خطاب به فرزند ارشدشان فرمودند: «از آنچه در گذشته دیده یا شنیده‌اى، براى آنچه كه هنوز نیامده، استدلال كن، زیرا تحوّلات و امور زندگى همانند یكدیگرند، از كسانى مباش كه اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان». (نهج البلاغه، نامه ۳۱) یکی از دلایل ذکرِ سرنوشت اقوام مختلف در قرآن، عبرت‌گرفتن از این رخدادها برای دوره‌های دیگر است. ما نیز در عبرت گرفتن از تاریخ بی‌نیاز نیستیم. برای دوران ما، علَت فراموشی عمیق و بی‌تفاوتی مردم در یادآوری غدیر بسیار عبرت‌آموز است. چه شد که تنها با گذشت دو ماه و چند روز، کسانی‌ که غدیر را به خاطر داشتند از همراهی وصی نبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سرباز زدند؟ 🔺دلیل اول این بود که به رغم تلاش ۲۳ساله پیامبر اکرم(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) در مدت دعوت و استقرار اسلام در شبه جزیره عربستان، برخی از سنت‌های جاهلیت در دل مسلمانان همچنان ارزشمند بود. یکی از این سنت‌ها، رجحان‌داشتن کِبَر سن برای ریاست بود. در دوران جاهلیت، در مجلس مشورتی قریش تنها اشرافی راه می‌یافتند که به چهل سالگی رسیده بودند. بسیار شنیدیم که برای ردکردن خلافت به امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌گفتند که تو جوانی اگر عمرت باقی باشد به تو نیز می‌رسد. بنابراین، سلیقه و رأى شخصی برگرفته از عرف، جای عمل به انتصابِ الهیِ وصی نشست. 🔺علت دیگر، طلبِ منفعت از جانشینی رسول‌اللّه(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) و دخالت‌دادن حب و بُغض شخصی بود. برخی، کینۀ کشته‌شدگان بدر و خیبر و حنین را در دل داشتند. گروهی، خلعت امیری را بر قبیله خویش زیبنده‌تر می‌دیدند؛ می‌ترسیدند که اگر جانشینی در بنی‌هاشم بماند، ابدی شود و آنان از این قدرت بی‌بهره بمانند. بعضی از عدلِ علی گریزان بودند و می‌دانستند وقتی او به قدرت برسد، از ریخت و پاش در بیت‌المال خبری نخواهد بود؛ در نتیجه کریمانه از حق ولایت علی(علیه‌السلام) به نفع دیگری چشم‌پوشی کردند. امّا هر چه شد، انحرافی که در نظر مردمان صدر اسلام، هرچند به نظر کوچک می‌رسید؛ منتهی به پدیدآمدن خصلت‌هایی شد که اسلام برای مبارزه با آن آمده بود و پیکره واحده امت اسلامی که قرار بود به حیاتِ طیّبه برسد به گروه‌های مختلف تقسیم شد. 🔺در سال ۳۷ هجری در مسجد کوفه امیرالمومنین مردم معاصر خود را چنین توصیف می کند: «در این روزگاران، مردم چهار گروه‌اند. گروهى اگر دست به فساد نمى‌زنند، براى این است كه، روحشان ناتوان، و شمشیرشان كُند، و امكانات مالى در اختیار ندارند. گروه دیگر، آنان كه شمشیر كشیده، و شرّ و فسادشان را آشكار كرده‌اند. دین را براى به دست آوردن مال دنیا تباه كردند كه یا رییس و فرماندهٔ گروهى شوند، یا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند. گروهى دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را مى‌‎طلبند. پوشش الهى را وسیله نفاق و دورویى و دنیاطلبى خود قرار مى‌دهند. و برخى دیگر، با پستى و ذلّت و فقدان امكانات، از به‌دست‌آوردن قدرت محروم مانده‌اند، كه خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده‌اند.» و «در این میان گروه اندكى باقى مانده‌اند كه یاد قیامت، چشم‌هایشان را بر همه چیز فروبسته، و ترس رستاخیز، اشك‌هایشان را جارى ساخته است، برخى از آن‌ها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى‌كنند، و برخى دیگر ترسان و سركوب‌شده یا لب فروبسته و سكوت اختیار كرده‌اند.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۳۲) 🔹وقتی حاکمیت «عدل»، «فضلیت» و «ولایتِ اللّه» به فراموشی سپرده و «سنت»، «عرفی‌گری»، «قشری‌گرایی» و «خودخواهی» عده‌ای جایگزین آن شود؛ جامعه به جای گردآمدن ذیل پرچم وحدت و یکپارچگی به چند شعبه تقسیم می‌شود. این عبرتی است که می‌توان از آن برای تمام جوامع بهره‌ برد. پس همواره باید مراقب بود که حکم خدا با منفعت‌طلبی‌های شخصی و خودخواهی‌ها کنار گذاشته نشود. سوار شدن بر موج عرف، سنت و... در مقابل حکم الهی، نتیجه‌ای جز انشقاق مردم و پدید آمدن گروه‌های مختلفِ مردم ندارد. همانطور که بعد از غدیر مسیری جز این پیموده نشد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8⃣ و اینک «پیغام‌ِ غدیر»... ✍آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین 🕊 وقتی حضرت ِ‌حقّ مُقدّر کرد، که قَدر دهد بشر را به مقام «خلیفه الهی» در زمین، پس پلی به آسمان زد و «مُحمّد» را خلق‌ کرد؛ تا کهکشانِ هستِ عالَمِ اِمکان را به نیستیِ زمین، راه باشد و به رسالتش مبعوث ‌کرد تا نورِ الهی عالم‌گیر شود. پس آنگاه که «محمّد»؛ واسطه ٔ‌فیض شد زمین را، تا «چشمهٔ‌کوثر» سیراب ‌کند خاکِ فرش و ملکوتِ‌ عرش را؛ پیغامِ حضرت‌ِ حق بلند شد و «ولایت ِ‌ساقیِ‌ حوض‌ِ کوثر» را بشارت آورد و فرمود: 🕊 هان ای‌محمّد! «بَلٍّغ ما ‌أُنزِلَ اِلَیکَ مِن‌ رَبِّک وَ اِن ‌لَم‌ْتَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه»؛ اکنون که خاکیانِ فرش، راهِ صعودِ به آسمان را پیموده‌اند، برای اِکمال ِ‌هدایت و اِتمام ِ‌نعمت، شاهراه‌ِ هدایت را به آسمان، اتصال ابدی بخشیدیم تا «حضرت علیِ‌اعلا»، نقطهٔ وصلِ مُلک و مَلکوت باشد و «علیّ»، «ولیّ» گردد. پس به حکمِ حضرتش، دستِ ولیّ را تا «مَلکوت ِ‌اعلی» بالا بُرد تا همگان بدانند که، «ولیّ» بعد از «نبیّ» شاهراهِ اتصال است، فَرشیان را به عَرش... 🕊 و اکنون که اَنوارِ «شمس» در خورشید و قَمَر در «قُرصِ‌ قمر» پیداست، «غدیر» را «قَدری» پیداشد تا زین‌پس، راهِ زمین و آسمان یکی باشد تا اَهلِ زمین را هم، دَستی به دامانِ حضرتِ آسمان برسد... 🕊 آری، این است قَدرِ «غدیر» و این ‌است پیامِ غدیر که «مَن ڪُنتُ مَولاه فَهذا علےٌ مَولاه»... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
8⃣ و اینک «پیغام‌ِ غدیر»... ✍آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین 🕊 وقتی حضرت ِ‌حقّ مُقدّر ک
9⃣ «آن روز فراموش نشدنی» ✍خ. محمدجانی، عضو تحریریه مجتهده امین آن روز را فراموش نمی کنم؛ عجب روزی بود و چه خبری من که تا به حال این گونه غافلگیر نشده بودم، در عالم خودم از پشت کاروان باشترهایمان می آمدیم، کمی که جلوتر رفتیم مردی فریاد می زد بدوید، سریع تر بیایید، ما متعجبانه و مشتاقانه می رفیتم تا به محلی که آن مرد اشاره می کرد رسیدیم، در این هنگام کوهی از جهاز شتر روی هم انباشته شده بود، پیامبر(ص) را دیدم که از روی آن جهازها بالا رفت کمی بعد حضرت علی (ع) هم خودش را به نزد پیامبر(ص) رساند، من که متعجبانه ایستاده و منتظر بودم که بینم چه خبر است، با بالا رفتن دستان پیامبر(ص) که دست حضرت علی(ع) در دستش بود وآن را بالا می برد و آیه اکمال دین را می خواند و حضرت علی(ع) را به عنوان امام و وصی معرفی کرد، به خود آمدم و متوجه ماجرا شدم و آن روز بیعت بزرگی به اندازه ابدیت با آن ها بستم. @AFKAREHOWZAVI
🔟 ✍مهتا صانعی، عضو تحریریه مجتهده امین دست تو را گرفت و جهان بی‌قرار شد خورشید در برابر ما آشکار شد دست تو را گرفت نبی در غدیر خم شیطانِ کفر بار دگر داغدار شد! دست تو را گرفت و زمین بعد از این فقط چرخید دور چشم تو، بر این مدار شد بر جان نشست آیه ی "اکملت دینکم..." قلب کویر چشمه به چشمه بهار شد عطر ولایت تو جهان را فرا گرفت سمت تو دست بیعت دنیا قطار شد از شوق دیدن تو تپیدن گرفت دل تا چشمه‌های چشم همه آبشار شد تو کیستی که از تو شبی "شهریار" ما با جان نوشت شعر و چنین ماندگار شد هر جا که نام‌ نامی تو شعر را سرود واژه به واژه‌اش غزلی شاهکار شد لبریز اعتبار شد آنکس که با تو بود هر کس نبود با تو چه بی اعتبار شد ای قبله‌گاه عالم و آدم مقابلت الماس نور هم به‌ خدا بی‌عیار شد می‌خواستم دو خط بنویسم که سهم من این رزق عاشقانه‌ی پر افتخار شد مولای من تویی، که نبی در غدیر خم دست تو را گرفت و جهان بی‌قرار شد... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣1⃣ «جشن حاکم سرزمین خدا» ✍فاطمه امراللهی، عضو تحریریه‌ی مجتهده‌ی امین گاهی دیدن یک تصویر، یک جمله یا یک پرسش موجب می‌شود که ذهن کنجکاو ما به تحرک در آید. این بار سؤال یکی از دوستانم که اتفاقا از فرقه اهل‌تسنن است، من را به تکاپو انداخت. او از من پرسید که چرا این‌قدر به غدیر بها می‌دهید، وقتی خود فرزندان امام علی(ع) این روز را جشن نگرفتند؟! برای یافتن پاسخ درست، مجبور شدم به چند منبع رجوع کنم. در واقع بعد از امام علی (ع)، در زمان ائمه‌ی دیگر نیز، روز غدیر، اهمیت ویژه‌ای داشت؛ گرچه گرامیداشت آن در هر دوره‌ای، متفاوت بود. در کتاب الغدیر، جلد1، مبحثی تحت عنوان «تهنیت به امیرمومنان (علیه السلام) در غدیر» آمده که بعد از قرائت حدیث غدیر، پیامبر(ص) در خیمه‌ای جدا از خیمه‌ی مولا امیرالمومنین (ع) نشستند و طوایف را امر کردند تا به خیمه‌ی امام رفته و این روز را به ایشان تبریک و تهنیت بگویند. امام صادق (ع) نیز فرمودند: که اطعام به یک نفر در این روز مانند غذا دادن به همه پیامبران است(مفاتیح الجنان ص50) در واقع در زمان اهل‌بیت(ع) این جشن برگزار می‌شده اما براساس سطح، درک و شرایط جامعه‌ی زمان خود بوده! برخی از آن شیوه‌ها در جشن غدیر امروزه هم به کار گرفته می‌شود مانند اطعام غذا در روز عید غدیر. همچنین علاوه بر اطعام در بین ائمه(ع) می‌توان به شیوه‌های مختلف از جمله: مطالعه و دقت به پیام حدیث غدیر و روشنگری واقعه غدیر در مجالس عمومی اشاره کرد. می‌توان گفت این شیوه برای فهم عموم جامعه بهتر بوده است. دلیل دیگر توهم غلط دوستم، علنی نبودن گرامیداشت و احیاء غدیر در زمان حضور ائمه (ع) و وجود محیط پر خفقان و ظلم خلفای جائر بوده است. به نظر می‌رسد هدف از جشن غدیر احیاء آن روز و یادآوری و تأکید بر ولایت الهی امیرالمومنین(ع) است حال به هر شیوه‌ای که این روز گرامی داشته شود و مراسم برگزار گردد، نام جشن را بر آن می‌گذاریم. این موارد گواه این است که در زمان ائمه اطهار(ع) به غدیر بها داده می‌شده و نسل به نسل و سینه به سینه گشته تا به زمان ما رسیده و به آیندگان نیز خواهد رسید، ان شاءالله. جایگاه و نقش این جشن را می‌توان از همان زمان پیامبر(ص) فهمید، آنجایی که فرمودند:حاضرین به غایبین برسانند؛ این آیه الیوم اکملت دینکم... را! غفلت در تبیین این روز یعنی فراموشی پیام و دین خداوند! یعنی بازی با سرنوشت و سعادت مسلمین و اعتقادات مذهبی آنها چرا که غدیر با هدایت مردم گره خورده است و خداوند بهتر از هرکسی به سعادت مردم آگاه‌تر! باید دانست بزرگداشت این روز نه تنها موجب تفرقه نمی‌شود بلکه موجب تأمل و تفکر برخی می‌شود. می‌توان حتی با دادن هدیه کوچک به دیگران خصوصا کودکان و نوجوانان و نوشتن متن‌های جذاب و کوتاه و نشر در فضای مجازی، تقید به تبریک این عید به خانواده و اقوام و... این روز را زنده نگهداشت. سهم ما از غدیر چیست؟ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1⃣1⃣ «جشن حاکم سرزمین خدا» ✍فاطمه امراللهی، عضو تحریریه‌ی مجتهده‌ی امین گاهی دیدن یک تصویر، یک ج
1⃣2⃣ «جامعه مهدوی» ✍نرگس سلیمانی، عضو تحریریه مجتهده امین هر چه فکر می‌کنم نمی‌توانم از غدیر جز رفتن به خانه سادات آشنا و همسایه خاطره دیگری پیدا کنم. امروز اما بچه‌های ما مطمئنا خاطرات زیاد و متنوعی از غدیر دوران کودکی‌شان برای آینده کسب خواهند کرد، نمونه‌اش پویش‌هایی که به مناسبت غدیر است و تلاش یک جامعه برای نشان دادن عظمت حقیقی غدیر از پویش اجاره ارزان منزل تا تخفیف‌های کسبه حتی یک مغازه فلافلی به وسع خودش و ایستگاه‌های صلواتی که خیابان‌ها را مزین کرده است. همه‌ی این حرکات، خاطرات نیمه شعبان کودکی را در یادم زنده می‌کند؛ جامعه مهدوی مدنظرمان با بزرگداشت نیمه شعبان کودکی‌مان ساخته نشد؛ شاید نیاز است جامعه "غدیری " شود و این بار جامعه علوی جامعه "مهدوی"‌مان را بسازد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. "اعتصاب واژگان" ✍نجمه صالحی، سردبیر تحریریه مجتهده‌ی امین گفت: انگار واژه‌ها از چنگ جمله فراری‌اند! گفتم: گاهی لازم، می‌شوند کلمات... گفت: اعتصاب ! گفتم: با او، از سفر باز‌می‌گردند، جملات فراری! پایان می‌یابد بغض هر واژه! اصلا تمام می‌شود روزه‌ی سکوت‌! ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @AFKAREHOWZAVI
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1⃣2⃣ «جامعه مهدوی» ✍نرگس سلیمانی، عضو تحریریه مجتهده امین هر چه فکر می‌کنم نمی‌توانم از غدیر
1⃣3⃣ کودکی ات را یادت هست؟ ✍فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین کودکی خرد و کوچک با کلی نقص. نقص نیاز؛ نیاز به شیر، آب، نان، بهداشت و هرچه بزرگتر نیاز بزرگتر و بیشتر .. به دنبال دامنی امن تا گریه ها، عطش ها و گرسنگی ها را برطرف کند. طفل صغیر و دامن مادر، بهترین پناهگاه و جایی از اینجا بهتر نیست. هیچگاه نامادری مادر نمی‌شود چون نمی‌تواند بچه را شیر دهد ولو اینکه او بهترین باشد. کودک گاهی نمی‌داند کجایش درد می‌کند، چه می‌خواهد؟ فقط فریاد می‌زند و نق و نوق می‌کند ولی مادر یا پدر میدانند او چه می‌خواهد. در کتاب تکوین وقتی گریه می‌کند نیاز شیر و غذایش را تأمین می‌کنند و در کتاب تشریع باید دست از آب و غذا بردارد و خود را به مکتب ادب برساند تا آبرسان الهی به او عنایت کند. انسان راه می‌خواهد. «اهدنا الصراط المستقیم». نای صراط مستقیم در بیابان لم یزرع جهالت است؛ فقط صراط مستقیم است که او را به سمت هدایت می کشاند. هدایت جنسش نور است. آن نور ظل الله(سایه ی خدا) است؛ سایه ی خدا چیزی از خود ندارد بلکه تمام خداست. آیینه ی تمام نمای خداست، او تجلی می کند در وجود امام. منصب امامت اولین و آخرینش به دست خداست. روز گرم، بر جهاز اشتران، چشمه ای در کویر چه گواراست!! چه خبر است!!! برکه ایست پر برکت، پیوند آسمان و کویر گره خوردن دستان پسر آمنه در دستان پسر فاطمه، روز نبأ عظیم، روز پیوند نبوت با امامت، روز بیعت، روز بیداری فطرت ها و ملت ها، روز ناله ی شیطان ها، روز انتخاب و انتساب اولین امام و وعده ی آمدن آخرین امام. جمعیت 120 هزار نفری در یوم التبسم، یوم الفرح در بازگشت حجه الوداع، روز بیعت دست در دست و دستان دیگر در کاسه های آب. غدیر آب حیات و مدرس حیات بشری است. عده ای یادشان رفت پیغمبرشان فرمود: «مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه» بعضی‌ها دور کعبه چرخیدند ولی باطن کعبه (امام) را فراموش کردند. بعضیها حلقه های دست در دست غدیر را به فراموشی سپردند و به دنبال نامادری های خلافت راه افتادند. @AFKAREHOWZAVI
.1⃣4⃣ غدیری دیگر ✍️نجمه صالحی، سردبیر تحریریه‌ی بانو مجتهده‌ی امین یا امیرالمومنین! از دریای ژرف محبت تو پیمانه‌ها لبالب گردید و بهار ولایت رنگارنگ‌تر شد و مِهر تو قلب‌ها را مالامال دلدادگی کرد. یا امیرالمومنین! با نام تو لحظات لبریز از عطر بهشت می‌شود و یاد تو پرده‌های تاریک جهل را کنار می‌زند. یا امیرالمومنین! آن روز که دست تو بر فراز دستان رسول الله(صلی الله علیه و آله) اوج گرفت، آسمان رنگ دیگری یافت. ستارگان پرنورتر شدند و رنگین‌کمان محبت اهل بیت (علیهم السلام) کامل‌تر گردید. یا امیرالمومنین! اکنون که غدیر یادآور تجدید بیعت است و وارث غدیر با ماست، مددی فرما تا به عهد و پیمان با آخرین وارث تو(عجل الله فرجه) وفا کنیم. ما چشم انتظار غدیر دوم شیعه هستیم! خداوندا! لذت دیدار و بیعت با تنها وارث غدیر مولانا صاحب الزمان (عجل الله فرجه) را به ما ارزانی دار! روزی که زعامت امام کل زمان‌ها آغاز گردد و غدیر دیگری رقم بخورد! 🍃رزقنا الله و إیّاکم الثّبات علی ولایته و البراءة من أعدائه🍃 ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
.1⃣4⃣ غدیری دیگر ✍️نجمه صالحی، سردبیر تحریریه‌ی بانو مجتهده‌ی امین یا امیرالمومنین! از دریای ژرف
1⃣5⃣ «نظری کن آقا» ✍طیبه روستا، عضو تحریریه مجتهده امین نظری کن آقا، عید غدیر است؛ مگر نه اینکه رسم است بزرگترها عیدی می دهند؟ دل ما در کوچه پس کوچه‌های کودکی مانده، چشمش به دست‌های شماست. دست‌های دل‌مان کوچک است، رهایمان کنی گم می‌شویم. آمده‌ایم عیدی مان را بگیریم و برویم گوشه‌ای بنشینیم به شمردن. می‌دانم که مرحمتی شما تا ابدمان هم کفایت می کند، بلکه بیشتر. آدمم و محاسبه گر. دو دو تا چهار تا می‌کنم برای همه چیز. این‌قدری می فهمم که نیم نگاه شما برای همیشه‌ام کافی‌است. پدر جان! تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد @AFKAREHOWZAVI