سقوط از انسانیت
مخدره چمن خواه
این روزها شاهد هنجارشکنیهایی در سطح جامعه هستیم. بعضی از کسانیکه این هنجار شکنیها را به وجود آوردند، دلیل این کار را، اعتراض به مسائل و مشکلات بیان کردند و بعضی دیگر آنرا عدم آزادی و اسارت در بند قانون! آیا واقعاً این اعتراض است یا آشوب؟ و از کجا سرچشمه گرفته؟
۱] رعایت قانون در جامعه، رعایت«حقوق شهروندی» است. در حریم عمومی جامعه، کسی حق قانونشکنی ندارد و همه باید به قانون کشور احترام بگذارند. هنجار شکنها در «گام اول» صحبت از چند تار مو کردند و گفتند یعنی به خاطر این چند تار مو قانون کشور به هم میخورد؟ بنابراین روسریها را عقب بردند و کشف حجاب از اینجا کلید خورد. در «گام دوم» گفتند اگر ساق دست بیرون باشد، دنیا خراب میشود؟ به طور حتم، دنیا به خاطر عریان کردن ساق دست خراب نمیشود. بنابراین تا آرنج آستین ها را کوتاه کردند و نتیجه گرفتند تا بالای آرنج هم اشکال ندارد. در گام بعدی رفتن سراغ لباس؛ اگر مانتو دکمه نداشته باشد، به کسی ضرر نمیخورد! بنابراین مانتوها بدون دکمه و نازک، آستین ها کوتاه و شلوار به جوراب شلواری تبدیل شد.
۲] این عده معدود، تمام قوانین اسلام را یک به یک زیر پا نهادند و اسمش را گذاشتند «آزادی»! مسئله به اینجا ختم نشد. در «گام بعدی» سراغ ازدواج سفید رفتند. یک مدت با هم زندگی کنند؛ اگر از همدیگر خوششان نیامد از هم جدا شوند! بدون هیچگونه تعهدی نسبت به همدیگر. غرب در تمام این برنامهها سرآمد و پیشتاز است و نسخه غلط سبک زندگی را برای همه کشورهای دنیا میپیچد. اول بیحجابی را قانون کردند. بعد اسم پدر را از توی شناسنامه خط زدند و راه را برای روابط نامشروع باز گذاشتند. در «قدم بعدی» گفتند هیچ قراردادی بین زن و مرد نباید باشد، آنها در قبال همدیگر، هیچگونه مسئولیت و تعهدی ندارند. آزاد و رها! بنابراین ازدواج سفید را به رسمیت شناختند. آنها در قدم بعدی حرامزادگی را قانونی کردند. هر روز به دنبال یک سری افکار شیطانی رفتند تا جاییکه همجنسبازی را قانونی و آنرا رواج و برای همجنسبازان حقوق شهروندی قرار دادند. آنها حتی پا را از این فراتر نهادند و ازدواج با حیوانات و اجسام و... را قانونی و کشیش برای آنها خطبه عقد خواند!
۳] وقتی راه انحراف باز میشود و شخص از «اعتدال اخلاقی» بیرون میرود. فقط خودش را میبیند و لذتهای کاذب را! آنوقت دست به هر کار خلاف و دور از شأنی میزند. در «نقد تمدن غرب» وقتی گفته می شود «اومانیزم غربی فقط به فکر غرایز انسان است» باید بدانیم این فقط یک ادعاست. آنها غرایز را با بهرهگیری غلط از لذتهای مادی، تباه کردند. بنابراین کسیکه از اعتدال اخلاقی بیرون برود، به سمت جنون کشیده میشود. «جنون جنسی» و «برهنگی» در جامعه شیوع پیدا کرده، «خیانت جنسی به وجود میآید؛ چون فضا، جنسی شده است. وقتی پوشیدگی وجود دارد، مرد و زن بودن معنا ندارد. همگی انسان هستند. ولی وقتی برهنگی پیشآمد، جامعه رنگ و بوی جنسیت به خود میگیرد و انسانیت فراموش میشود. در جلوهگری از همدیگر سبقت میگیرند و علایم جنسی در جامعه رواج پیدا میکند. فضای عمومی جامعه به هم میریزد و ناهنجاریها به شدت شکل میگیرد.
۴] خداوند در چندین سوره و آیه بندگانش را از خطر سقوط و عدم تبعیت از گامهای شیطان بیم داده است؛ آیات ۱۶۸ و ۲۰۸ سوره بقره و آیه ۱۶۲ سوره انعام و آیه ۲۱ سوره نور. خداوند در این آیات، به بندگانش میفرماید: «وَلا تَتَّبعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ اِنَّهُ لَکم عَدُوُّ مُبِین». از گامهای شیطان پیروی نکنید. همانا او دشمن آشکار شماست. معلوم میشود شیطان«گام به گام» انسان را به سمت انحرافات اخلاقی و رذائل میکشاند و او را از «قلّه اشرف مخلوقات» بودن به «درّه سخیف و پست حیوانیت» پایین میکشاند.در صورتیکه در همه ادیان ابراهیمی حکم حجاب هم الزام شرعی هست و هم الزام قانونی. آیه صریح قرآن در باره پوشش آیه ۵۹ سوره احزاب است. در «قانون اساسی جمهوری اسلامی»، قانون حجاب به صراحت آمده است.
۵] دشمن ملّت ایران محکوم به شکست است؛ چون در راه باطل و غلط حرکت میکند. اگر رؤسای سابق آمریکا، زیر پوششهایی، کارهای خلافی انجام میدادند، حالا دیگر علنی و بدون پوشش، «فسادها»، «انحرافها»، «جنگافروزی» و «فتنهسازی» خودشان را نشان میدهند. غربیها و دیگر همداستانشان به آخر خط رسیدند. دیگر نیاز به «نقد تمدن غرب» نیست؛ بلکه باید «حقیقت تمدن غرب را به مردم نشان داد». آنها در منجلاب فساد غوطهورند. این راه باطل و راه شیطان است و خدای متعال در این باره می فرماید: «اُولئکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَمَن یَلعَنِ اللهُ فَلَن تَجِدَ لَه نَصیرًا» (آیه ۴سوره نساء). کسی که خدا اورا لعنت میکند، نصرت کنندهای نخواهد یافت.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🖊خنده در گریه
✍فاطمه وجگانی
با شنیدن سخنِ او، صورتش برافروخته! احوالش پریشان! و گریه اش شدیدتر شد، پرسید: دخترم چرا بی تابی!! چرا چشمت گریان است!! به نزد من بیا!
با صدای آهسته، سخنی در گوش او نجوا کرد، در دم مهربانیِ خنده بر لبانش نشست و از گریه افتاد. تا پدرش بود حرفی نزد و سرّ پدرش را فاش نکرد؛
اما بعد از مرگ او فرمود: پدرم در گوشم گفت: فاطمه جان!! تو اولین کسی هستی که بعد از مرگم به من ملحق می شوی.
چشمان حق بین پدر بسته و زبان حق گویش خاموش گشت و روحش در عالم ابدی پرواز نمود. ماتم سترگی بر دل فاطمه روی آورد. از داغ فراغ او، خوبانِ بنی هاشم، همه در ماتم بودند.
اما عده ای بر سر خلافت و جانشینی او، به نقشه کشیدن افتادند، گنج غدیر را زیر پا نهادند و در سقیفه به فرهنگ جاهلی و نظام قبیلگی پرداختند.
فاطمه و علی علیه السلام مشغول غسل دادن بدن مطهر ختم الرسل بودند، که انصار در سقیفه بنی ساعده اجتماع نمودند. بزرگِ طایفه ی خزرج سعدبن عباده را درحالیکه در بستر بیماری بود، به سقیفه دعوت کردند. سعد از مردم میخواست تا با او بیعت کنند. انصار او را اجابت کردند، سپس گفتند : اگر مهاجرین با ما ستیز کنند چکار کنیم؟ گفتند: می گوییم یک رئیس ما انتخاب میکنیم و یک رئیس شما تعیین کنید.
اولی و دومی از قضیه باخبر شدند به سرعت خود را به محل رساندند. اولی، دومی را از سخنرانی منع کرد و خود بر منبر نشست و گفت: زمامداران از آنِ ما و وزیران از آنِ شما باشند. یکی از انصار برخاست و گفت: زیر بار سخنان ابوبکر نروید. حرف ما این است که یک رهبر ما انتخاب کنیم و یک رهبر آنها.
عمر بن خطاب گفت: هیهات!! هرگز دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجد. خود با خود دعوایشان بالا گرفت و در نهایت با ابوبکر بیعت کردند.
سعد بن عباده، همانی که با بستر آورده بودند، بطور شکست خورده، زیر دست و پای جمعیت فریاد می زد که مرا کشتید!!
جماعتی که در غدیر مردانشان بخ بخ گفتند و با علی علیهالسلام بیعت کرده بودند و زنانشان در ظرف آبی به نشانه پیمان بستند، همانها بیعت شکستند و غلاف شمشیر ولایت را دوتا کردند.
با آیه قران مقابله کردند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (نساء59)
طاغوت ها برای رسیدن به قدرت، گویی هرکار میکنند. گردانندگان سقیفه از راههای مختلف در پی جمعآوری بیعت با ابابکر بودند. منافقان در بدی خودشان با هم متحد شدند، چنانچه مولا علی علیه السلام فرمود: حاضرم هر ده یار خود را بدهم تا یک یار از یاران معاویه بگیرم. «چون یاران معاویه در بدی خودشان از یکدیگر حمایت و مداومت میکنند، اما یاران علی سست هستند».
همچنین عمر و ابابکر به خانه علی علیه السلام آمدند و گفتند اگر بیعت نکنید، محبت حضرت رسول صلی الله علیه وآله، باعث نمیشود که خانه تان را به آتش نکشیم. خیلی زود مزد رسالت رسول خاتم که مودت اهل بیت علیهم السلام بود را فراموش کردند. غاصبین دستان علی علیه السلام را بستند و با زور برای گرفتن بیعت، او را به مسجد بردند. هیزم آوردند، باب خانه وحی که ملائک، با اذن ورود از اهل خانه وارد میشدند، درِ خانه ای که بجای همه در ها به خانه پیغمبر باز مانده بود را به آتش کشیدند.
فاطمه سلام الله علیها پشت درب بود، چنان فشار دادند که جنین او را سقط کردند.
حور در آتش بود با پهلوی شکسته و بازوی ورم کرده، گریه ی او دو چندان شد و صدا زد: یا ابتاه یا رسول الله ببین با حبیبه ات چه می کنند! حکایت خنده در گریه اش اینجا بود بزودی گریه اش به خنده محقق شد و به دیدار پدرش شتافت.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
در آرزوی زیارت🤲
✍زینب نجیب
آرام بگیر قلمم ... آرام بگیر
اگر طلب تو را بپذیرد، خواهی رفت. اگر از عمق وجود، دل برایش پر زند تو را خواهد خواند. پس آرام بگیر قلمم.
چقدر پر حرارت شدهای! چقدر در آغوش انگشتانم میلرزی!
در شگرفم از موجی که در جوهر توست. تو در درون خود طوفانی شدهای. قلبت برای زیارتِ عشق آنچنان میتپد که موجی بر پس موج در پیکرت خروشان است.
آرام باش ...
آماده باش تا همراهت کنم. فقط چند ساعتی بیتابی نکن. من و تو با هم به سرزمین عشق خواهیم رفت و به حرمش پا که نه، سر خواهیم نهاد.
صحن و سرای کبریایی حرم را چگونه پا نهیم وقتی قرنهاست میزبان سرهای بهترینِ نسلِ آدم است و هنوز بر نیزهها نام "حسین" را فریاد میزنند.
آری اینبار با پا نخواهیم رفت! با سر قدم باید زد. از حسین پای توانا نمیخواهم سرِ بینا التماس دارم.
صبر کن قَلَمَکَم، با هم میرویم و در گوشهای از صحن مینشینیم من چشمانم را خواهم بست، روضهی حسین را خواهم خواند و به آرامی تو را در صفحهی سفید دفتر خواهم فشرد. آنگاه زمان گریستن توست آنگاه وقت نجوا کردنت خواهد رسید.
من میگویم با اشک و آه و ناله و تو بچکان جوهر درونت را.
بچکان تا هردو باهم درصفحهای، وصف زینب را گریه کنیم.
و چندی بعد...
چندی بعد اذن دخول میگیریم برای حضور زیر قبهای که هزاران هزار فرشته در بلندای آن از ازل تا ابد تسبیح میگویند.
سقفی که سقفش هفت آسمان است تا عرش خدا.
سقفی که درخشندهترین نقطهی هستی است برای حضور.
برای حضور حقیقی پس از سالها غیبت. پس از سالها غفلت.
پس از سالها نیستی...
دستانمان را
به امید لحظهای وصل شدن به هستی بیکرانش...
به امید قرار گرفتن در مسیر باشکوهترین جریان
و به امید ایستادن... ایستادن در مقابل چشمانش
و نفس کشیدن در هوای او
به پنجرهاش گره میزنیم و در حالی که طواف میکنیم با هم زمزمه خواهیم کرد...
السلام علی الحسین
و عَلی علیبنالحسین
و عَلی اولادالحسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اقیانوس آرامش بخش
به بهانه توهین سلبریتی دوزاری حمید فرخ نژاد به خورشید روشنی بخش جهان اسلام
🖌زینب سید میرزایی
سلام بر شما رهبر محبوبمان امام خامنه ای.
سلام بر شما که خورشید روشنی بخش بیداری اسلامی هستید.
درود بر بر شما که دلهایمان با حضورتان آرام است و کلام آرامش بخشتان آزادی خواهان جهان را به ساحل آرامش بخش نجات می رساند.
مولایم،امامم خامنه ای عزیز، ای مسلم مظلوم اما مقتدر امام زمان(عج): تا پای جان در کنارتان ایستاده ایم و با اقتدا بر شما ولایت مداری مهدی فاطمه سلام الله علیها را مشق می کنیم.
ای ا مام مهربان همه عمر و جانمان و همه ساعات زندگیمان فدای یک لحظه حیات طیبه شما. ای کشتی نجات عصر غیبت! اقیانوس آرام پر صلابت!
ای دریای بیکران مهربانی! آفتاب گرما بخش در یخبندان عصر جاهلیت مدرن! دوستتان داریم و جان ناقابلمان را فداییتان می کنیم.
کاش آنها که شما را نشناختند،گرفتار عشق شما شوند و بدانند رمز این همه عاشقی ما را.
شما امیر دلهایید و خفاشان شب پرست دیکتاتور هرگز گوهر تابناک وجودتان را نخوانند شناخت .
اما ما تا آخرین لحظه حیاتمان به عشقمان عاقبت به خیر خواهیم شد ای پرچمدار عشق و آزادی در سپیده دمان ظهور.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
استعمار فکر
۱. عقلانیت چیست؟ در تبیین مفهوم عقلانیت ما با دو پدیده مواجهیم؛ گاهی عقلانیت مربوط به باورهای ماست. مثلاً میگوییم؛ باور ما به الف معقول است که به آن عقلانیت نظری گفته میشود. گاهی عقلانیت مربوط به افعال و رفتارهای ماست. مثلاً میگوییم؛ رفتار الف رفتار معقولی است که به آن عقلانیت عملی گفته میشود. درمجموع، عقلانیت یعنی محاسبهی درست. این عقلانیت از چه حاصل میشود؟ یا به عبارتی از چه طریقی شکل میگیرد؟ عوامل بسیاری در شکلگیری عقلانیت مؤثر است. برخی در پیشرفت این قوه و برخی در تضعیف آن نقش دارند. عوامل تقویت عقلانیت، تفکر، تدبر، کنجکاوی و سؤال پرسیدن، استفاده از تجربیات دیگران، همنشینی با علما و اندیشمندان، اجتناب از افراط در شهوات و...است؛ اما آنچه در این مجال موردنظر نگارنده است رشد عقلانیت در سایهی آزادی و استقلال است.
۲. بهطورقطع یکی از عوامل مهم رشد عقلانیت، آزادی و استقلال فکری در محیط زندگی است. افرادی که آزادانه دربارهی مسائل اعتقادی و اجتماعی و فرهنگی میاندیشند؛ سریعتر به رشد اجتماعی میرسند و خرد اجتماعی آنان بهتر رشد میکند تا افرادی که اجازهی تفکر و تصمیمگیری ندارند؛ و بسترهای آزاداندیشی برایشان مهیا نیست. اما همیشه سلب آزادی از اندیشیدن محسوس نیست بلکه ترفندهای نامحسوس و البته پرفریب و در ظاهر دلنشینی بکار میرود و نتایج بزرگی برای فراهم آوردگان چنین شرایطی حاصل میشود چراکه بزرگترین وابستگی یک جامعه، وابستگی فکری آن جامعه خواهد بود که از آن بهعنوان «استعمار فکر» یاد میکنند و اینیکی از حربههای دشمن است.
۳. استعمار فکر یکی از انواع جنگهایی است که علیه بشریت صورت گرفته و جنگ شناختی یکی از مظاهر آن است. وقتی ما شاهد آنیم که افرادی بهواسطهی علوم شناختی و پی بردن به رمز و راز قوهی شناختِ بشر، به استدلال، تفکر، قضاوت، برنامهریزی، تصمیمگیری و بسیاری دیگر از زوایای این دستگاه شگفتانگیزِ هستی نفوذ میکنند و با دخالت در آن قادر خواهند بود در عملکرد آن اختلال ایجاد کنند و یا آن را از مسیر اصلی خود منحرف سازند بهطورقطع، به وجود جنگی بسیار خطرناک اذعان خواهیم کرد. شاید بتوان این نوع دشمنی را یکی از بیسابقهترین روشهای دشمنی برشمرد. در چنین جنگی دشمن دیگر به دنبال استعمار خاک کشور نخواهد بود بلکه او فکر انسانهای آن کشور را استعمار میکند و بدین ترتیب خواهد توانست بدون صرف هزینههای گزاف کشوری را فتح کند. چراکه مردم آن جامعه آنگونه فکر میکنند که دشمن میخواهد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه میفرمایند: « آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است». (۱۱ آبان ۱۴۰۱، بیانات در دیدار دانش آموزان)
«دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزشتر از تسلّط بر سرزمینها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند. مغزها را باید حفظ کرد؛ تسلّط بر مغزها». (۵ آذر ۱۴۰۱، دیدار با بسیجیان)
۴. حالا بازگردیم به عقلانیت، یکی از مهمترین روشهای رشد عقلانیت را آزادی برشمردیم حال سؤال این است که امروز باوجود انواع و اقسام رسانهها و شبکههای ماهوارهای که هر یک، انسان را به روشی به یک باور، نهتنها دعوت بلکه تحمیل نیز میکنند؛ آیا میتوان معتقد بود که انسانها آزادانه میاندیشند؟ آزادانه استدلال میکنند و یا آزادانه قضاوت میکنند؟ آیا بستری آزادانه برای رشد عقلانیت و رشد قوهی عقل برای بشر امروز باقی گذاشتهاند؟ وقتی هرلحظه برای ایجاد شناختی در دیگران، خوراکی به هزار روش اقناعکننده از طریق انواع و اقسام پیامرسانها و بازیها و سایتها و شبکهها و... به ذهن انسان منتقل میشود و هرگز فرصتی به مخاطب برای تجزیه و تحلیل داده نمیشود؛ آیا میتوان به چیز دیگری غیر از استعمار، اذعان داشت؟
#ادامه_دارد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
۵. آری، دشمن بزرگترین خیانت را در حق بشر کرده است، او در ظاهر به یک نیاز انسان پاسخ داده است و آن ارتباط به شکل وسیع و بینالمللی و سرعت در دسترسی به اطلاعات است اما در باطن به انسان میگوید: « تو فکر نکن ما بهجای تو فکر خواهیم کرد». این در حالی است که بدیهیترین و گرانبهاترین ثروت یک انسان اندیشه است و دکارت در یک جملهی معروف به «کوژیتو» میگوید؛ «من فکر میکنم، پس هستم»؛ یعنی حتی وجود خود را منوط به اندیشه میداند و معتقد است اولین و مهمترین مهر تایید بر هستی بشر، اندیشیدن است. حالا چه شده است که انسانی اینچنین اندیشه خود را به قیمت ناچیزی فروخته است و متواضعانه در برابر حملات دشمن سربهزیر میاندازد و به جهالت خود افتخار میکند؟ آیا اگر نسلهای قرنها پیش را به جهالت محکوم میکنیم رواتر نیست که انسان مدرن امروز را به جهالت مدرن محکوم کنیم؟
۶. راه رهایی از این اسارت چیست؟ چطور میتوانیم بار دیگر به دنیای عقلانیت بازگردیم و آن را بر رسانه برگزینیم؟ به نظر میرسد سؤال دشواری باشد اما باکمی تأمل میتوان گفت؛ یکی از راهحلهای پیشنهادی، مهندسی معکوس است. همانطور که دشمن از علوم شناختی برای هدف خود بهره جسته است و از تمام ظرفیتهای سختافزاری مغز و استعدادهای روانشناختی آن سوءاستفاده کرده است؛ دانشمندان توانای ما میتوانند از همان روشها به نفع بشر بهرهجویند تا جایی که با سبقت گرفتن در کشف اسرار این خلقت عظیم، مسیرهای بس شگرفی را در پهنهی هستی درنوردند و راههای رهایی از این اسارت مدرن را کشف کنند؛ یعنی هم به نحو ایجابی از این علوم بهعنوان سنت الهی بهرهمند شوند و هم به نحو سلبی، موجبات رفع سوءاستفاده از آن را فراهم کنند. بدین ترتیب علاوه بر ارتقاء کارکردها و بهبود اثربخشی علوم شناختی، سمت و سویی تازه به این دانش خواهند داد. آری باید برای از بین بردن چنین استعماری و رسیدن به صبح زیبای آزادی، تمامعیار جهاد کرد و آنچه دشمن برای بشریت بهعنوان تهدید عرضه کرده است تبدیل را به فرصت کرد.
✍زینب نجیب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
پست اینستاگرامی اهانت حمید فرخنژاد به مقام ولایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
پست اینستاگرامی اهانت حمید فرخنژاد به مقام ولایت #مجله_افکار_بانوان_حوزوی @AFKAREHOWZAVI
🍃عرصهی سیمرغ
از ابتدای خلقت بشر اینگونه بوده و تا ابد چُنین خواهد بود. آنگاه که برای هدایت خلق از ظلمت به نور مبعوث میشوی، ردایِ «صبر» بر قامتت میکنند؛ چرا که زمانهی بدکردار، معاندان و بدخواهان را بر سر راه هدایت امت چون سنگریزههایی رها کرده است. آنها که از هیچ اهانتی فروگذار نمیکنند؛ گاه به قلمی، گاه قدمی و گاه به کلامی. آنان که وجودشان سراسر نخوت و کینه است، در خلوت و جلوت به دنبال کارشکنی و اهانت بوده و هستند، اگر چه هر بار کمتر از هیچ نصیبشان شده است.
آری، پیامبران در روز الست عهد بستهاند با رب خویش، بر صبوری در هدایت خلق و رساندن کشتی هدایت به ساحل نجات، اگر چه گاهی صبر ایوب (علیهالسلام) هم تابِ مشکلاتِ پیشرو را نداشت و روزی یونس (علیهالسلام) نفرین کرد امت ناسپاس را، امّا «محمّد» (صلیالله علیه) که آمد، گویی پروردگار فصل الخطاب آورد بر «صبرِ» انبیا. او که روزها و شبها برای امتش طلب مغفرت میکرد و بر گمراهیشان میگریست تا آیه نازل شد...(فَذَکِّر اِنَّما اَنتَ مُذَکر. لَستَ علیهم بِمُصَیطِر...ای رسول تو خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست. تو توانا ومسلط بر آنها نیستی) (سوره غاشیه، آیه ۲۱ ).«محمّد»
(صلی الله علیه) حتی بر جاهلی که شکمبهی گوسفند بر سر مبارکش میریخت مهربان بود و دعاگو، چنانکه وقتی بیمار شد و بر سر قرار نیامد، اینبار حضرت نور به عیادت ظلمت رفت.
و این نور، چون امانتِ رسالت به مقامِ امامت واگذار شد، تا علی و اولاد پاکش آن را چون ودیعهای نسل به نسل منتقل کنند، تا برسد خدمت «حضرت ماه».
اینک امّا حضرت ماه، پشت ابرهای غیبت است و این امانت بر دوش نایبان بر حق امام نهاده شده. امروز گویی این «صبر و بصیرتِ» زینب (سلام الله علیها) است که در وجود نائب المهدی درخشیدن گرفته تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
در روزگاری که ابرههی دوران با سپاهیان پیل قصد جسارت به حریمِ حَرم کرد و به ارادهی الهی با هوشیاری لشکر ابابیل ناکام ماند، چگونه ممکن است نیش آلودهی مگسی کارگر افتد؟ که او بر حقارت خود آگاه است اما اینک افسارِ خود به دست خونآشام داده. او که اکنون ارتزاقش از منبع ناپاکی است، به خیال خام خود اینگونه عرض اندام میکند تا رشتهی حیاتش پاره نگردد، اما خود آگاه است که محکوم است به عدم. آری تا نور هست، ظلمت حیات ندارد. این است رسم تاریخ!
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
✍️آمنه عسکری منفرد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌿یاس
با شنیدن کلمه یاس یا حتی دیدن کلمه یاس، بو و عطر خوش گلِ یاس در ذهن تداعی میشود، گلبرگ نرم و نازک سفید رنگش از لطافت خاصی که دارد شبیه حریر است.
ظرافت شاخ و برگهای گلیاس، ریز بودن و در عین حال چشم نوازی آن حس و حال خوبی در روح آدمی خلق میکند.
اما سخنم از یاسی خاص است، یاس کبود، یاسی که خیرُالنساء است، یاسی که الگو و نماد و مظهر جمال یک زن در اسلام و جهان است، او جگر گوشه و تنها دُخت نبی مکرم اسلام و آخرین فرستنده خداوند برای جهانیان و اسوه اخلاق و ادب است.
ریحانه پیامبری بود که از جفای مردمان آن روزگار تقدیرش با در و میخ دوخته شد!
با پهلوی شکسته و داغ از دست دادن محسن فرزندش چشم فروبست اما داغ این گونه رفتن یاس کبود شده از ظلم و نیرنگ کوردلان هرگز از حافظه تاریخ و برای شیعیان و محبانش از یادها نمیرود.
مگر میشود دختر، دختری که یادگار بهترین خلق خداست، فراموش شود!؟
مگر میشود همسری که همراه صاحب ذوالفقار و فاتح خیبر علی بن ابی طالب است، فراموش شود!؟
مگر میشود مادری که شباب اهل الجنه را به دنیا آورده و فدای اسلام کرده، فراموش شود!؟
مگرمیشود ،شیعه أم أبیها را فراموش کند؟!
آری!شیعه تا ابد مدیون زهراست، مدیون یاسی است که چراغ، الگو وسرمشق زنان از مشرق زمین تا مغرب زمین است.
✍️سیده ناهید موسوی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔔بیداری قبل از خواب ابدی
پروندهام باز شد ...فهرست کارهای خوب و بد خودم را میدیدم؛
خرید نان تازه برای خانم پیر همسایه،
درست کردن یک لیوان شربت خانگیِ خنک برای همسر،
هدیهی چند شاخه گل نرگس به یک دوست قدیمی،
پخت کیکی که بچهها دوست دارند. چقدر لذتبخش بود وقتی با لذت، تمامِ کیک شکلاتی خامهای را میخوردند...
خدای من! همهی کارهای ریز و درشت که حتی انجام بعضی از آنها را فراموش کردهبودم اینجا لیست شده بود.
اما ناگهان ...
سیلی به صورت دختر ۱۳ساله و کشاندن او روی زمین درحالیکه نفس کودک از ترس در سینه حبس شده بود، هنوز صدای فریادهای او در گوشم است،
سکته کردن پدر جوانی که نوجوان ۱۵سالهاش، از شدت ضربهی باتوم به کما رفته،
قتل یک زن باردار و جنین هشت ماهه،
ناگهان با گوش دل شنیدم نوایی را که در گوشم فریاد کرد: «خانم! شما به جُرم چندین مورد قتل و ضرب و جَرح چندین کودک، زن و مرد، محکوم به حبس در آتش دوزخید. تا ۱۵۰ سال برزخی...»
و ناگهان از شدت وحشت، سردیِ وصفناشدنی بر تمام وجودم مستولی شده، که ناگهان با صدای اذان صبح از خواب پریدم.
چه بیداری شعف انگیزی! خدایا شکر، چه نوری!
اما این فهرست سیاه که در خواب از قتل و جنایت دیدم چه بود!؟ من!؟
با هر سختی بود بلندشدم، وضو گرفتم و نماز صبح را اقامه کردم، اما...هنوز قلبم در تپش بود. با نیت تفأل، قرآن را باز کردم...از دیدن آیهی قرآن نفسم به شماره افتاد.
« و لا تعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ». (سوره مائده، آیه۲) سریع سراغ تفسیر رفتم. امام صادق (ع) فرمودند:«بَقاء ظالم موجب ظلم است و آنکه بقاء آنان را دوست داشته باشد، ظلم را دوست دارد و هر که از آنها باشد داخل آتش می شود.» (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۱۳۴) و لحظهای سکوت و اندکی تأمل.
انگار آب سردی بر تنم ریختند. تمامِ روز ذهنم مشغول بود و به دنبال خلوت میگشتم. در اولین فرصت که امورات خانه به سامان شد، خودم را با سرعت کنار مزار شهدای نزدیک خانه رساندم. محل قرارِ همیشگی با دوستان آسمانی...
متوسل شدم و کم کم آرام شدم و به یاد آوردم. چند روز پیش به پیشنهاد خواهرم برای خرید به حراجیِ فروشگاه سرزدیم و یک سری از اجناس آمریکایی و آلمانی را ارزانتر از کالاهای ایرانی و حتی ارزانتر از قیمت اصلی خریدیم و از این کار خوشحال بودیم. به طور اتفاقی یکی از دوستان قدیمی هم آنجا در حال خرید بود، وقتی شعف ما را دید، به آرامی گفت: «میدانید آمریکا، آلمان و چند کشور غربی برای تجهیز کردن وسائل نظامی و جنگی اسرائیل، کمکهای مالی به آنجا ارسال میکنند و هر ریال خرید ما سود رساندن به آنهاست؟ شاید هم هزینهی خرید یک گلوله به قلب کودک فلسطینی» و... خرید تمام شد.
در حالی که از او خداحافظی میکردیم با خود فکر میکردم، هر از چند گاهی که ایراد ندارد، مواد خوراکی مثل شکلات نوتلا، نوشابه کوکا که دیگر خوراکی هستند. مگر بابت طعم دهنده هر نوشابه چقدر به اسرائیل کمک مالی میشود...عطرها که دیگر مستثنا هستند و...
به یاد آوردم ماه گذشته در مسجد محله، امام جماعت حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه) خواند که فرمودند: «مَن أعانَ ظالِما علی ظُلمِهِ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و علی جَبهَتِهِ مَکتوبٌ : آیِسٌ مِن رَحمَةِ اللّه ِ .
هر که ستمگری را در ستمش یاری رساند ، روز قیامت در حالی آید که بر پیشانیش نوشته شده است: نومید از رحمت خدا.» (کنز العمّال: ۱۴۹۵۰ ) سپس امام محله، فضای مجازی بیگانه را زمین دشمن خطاب کرده، ادامه داد: «حضور ما در آن فضا، کمک مالی زیادی به سرمایهدارانِ مستکبر آن میکند و بخش زیادی از سود حاصل از آن برای قتلعام مسلمانان فلسطینی، یمنی و مسلمانان مظلوم هزینه میشود.» سپس نمازگزاران را به خروج از اینستا و واتساپ دعوت کرد. اما آنجا هم باخودم فکر کردم: «این کارها تندروی است، حساب فضای مجازی که جداست، امروز همه از اینستاگرام و واتساپ استفاده میکنند، خارج شدن از این فضاها به صلهی رحم که دستور خداست ضربه میزند، اصلا با نیت جهاد و آشنا کردن جوانان با چهرهی اسرائیل وارد میشوم...» و دوباره سکوتی ممتد و ...
و اکنون من در کنار مزار شهدا برای لحظهای به خود آمدم و دنیا برایم تیره و تار شد. علت حال خراب خودم را در خواب فهمیدم. حبس در آتش برای ۱۵۰ سال برزخی ..به خاطر قتل، ضرب و جرح ...
آری، درحقیقت من با «اعمالی آگاهانه اما غافلانه»، آب در آسیاب دشمن ریخته بودم و اینچنین در قتل زنان و کودکان فلسطینی شریک شده بودم و در عالم رؤیا به تلنگری ...
و اینک من بودم و سجاده و استغفار، من بودم و اشکهای بیامان، من بودم و برزخی از آتش که خودم ساخته بودم و باید خودم آن را گلستان میکردم.
خدایا! شکرت که هنوز فرصت جبران دارم ، فرصت بیداری قبل از خواب ابدی...
✍️آمنه عسکری منفرد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
💌این نوشته را به دست دخترها برسانید
☑️بیا فول انرژی شو!
این روزها حال مان خوب نیست. حال دخترهایمان شاید ازما بدتر باشد. روزهایی که باید در مدرسه تا میتوانند، آتش بسوزانند و شلوغ کنند و خوش بگذرانند تا برایشان به یادگار بماند، تبدیل شده به بحثهای سیاسی که تا یادم میآید و ما سن این دخترها بودیم، بین باباها جریان داشت.
ممکن بود، به دعوا و اختلافات خانوادگی بخورد.
حیییف.....چه خانوادههایی که به خاطر همین بحث های سیاسی از هم دور شدند.
خواهر مجبور بود، یواشکی خواهر را ببیند. هر دو باجناق عمرشان تمام شد و ماند یک عاااالمه حسرت...
بماند...
داشتم میگفتم، این بحث و دعواها که بین باباها بود، حالا بین بچههای دبیرستانی است. هر روز بحث، دعوا، توهین و تحقیر...
در یکی از کانالها، دیدم رو پوستری نوشته بیا فول انرژی بشو.
لبخند تلخی زدم، چه جوری؟
چه طور میشود، این همه حال بد را ریخت توی کیسه و گذاشت دم در که ماشین زباله ببرد؟!
هیات دخترانه گوهرشاد.
هیات دخترانه نورالهدی
هیات دخترانه امام مهربانیها
دخترم را به یکی از این هیاتهای دخترانه بردم.
هیات که تمام شد، رفتم دنبال دخترم. قبل هیات حالش بد بود. چندوقتی است اینطوریست....
دخترم را دیدم.
برق شادی چشمانش، دلم را روشن کرد.
شده بود، همان دختر همیشگی! پر از نشاط.
غرق در شادی و پر از انرژی.
سلامکرد و گفتم:(چقدر خوشحالی؟ جشن داشتید؟)
گفت:(نه! روضهی فاطمیه خوندیم!)
گفتم:( پس چرا اینقدرخوشحالی؟)
گفت:(نمیدونم، فقط اینو میدونم، روحم سبکه، درونم پر از نشاط)
دوباره پوستر توی کانال را دیدم.
(بیا اینجا فول انرژی شو! نشاط و شادی از درون.
هیچ جا مشابه شونو ندارن، بیرون این هیات دخترانه هر چی هست فیکه و تقلبی،
دلتو گره بزن به پنجرههای خودش.
خود خود پنجره فولاد)
✍️سمیه سیدتقیزاده
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
▪️نالهی در
صدای در آهسته وبلند می شود،کمی آهسته تر،هل ندهید ،چه خبراست ،چرا اینگونه درمی زنید ؟
نوری در پشت من قد علم کرده است،با تاریکی خود به سمت نور هجوم نبرید.
اما گوششان کر وچشمشان نابیناست،ودل به ندای در محزون نمی دهند.
درمعرکه دیوارودر ، تمام قد درآتش می سوزند ،در از لغزش میخ خود نگران است ،ودرمقابل نور قد خم می کند و خاکستر می شود.
اما چه می شود،که روزگاری گرد کرسی نبی «س»می نشینند ولی اینک حرمت می شکنند و جسارت می کنند ؟
تاریخ گواهی می دهد،قبربی نشان نور گواهی می دهد،این هابه زر و سیم وبه طمع مقام ومکنت مغضوب رب العالمین می شوند.
اما بگذار از آنها بگویم ،که درگوش خویش پنبه زده وفراموش کرده اند،که حق چیست ؟
وباطل کدام است؟
نور همیشه روشنگر هست ،اول با کلام
دوم با گریه سوم با دعوت چهارم با قبر بی نشان
واین درس روشن تاریخ است ،نه فقط یک اتفاق
این شروع آتش فتنه ها ودشمنی بود،که ازدرودیوار شروع شد،وبه نفاق رسید .
✍️ صدیقه عالیپور
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI