eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
726 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. روایت .... ( هنوز اسم مناسبی برای این روایت پیدا نکردم) ✍س.غلامرضاپور بالاخره با سلام و صلوات اتوبوس راه افتاد. جاده طولانی بود و هوا گرم. خوابیدن سخت بود و بیدار ماندن سخت‌تر.بچه ها اما خوابیده بودند. باید مسیر را برای خودم آسان می‌کردم. یاد خاطرات بیست سال پیش زیارت دوره کاظمین و سامرا افتادم. وقتی بعد از سقوط صدام برای اولین بار به زیارت عتبات آمدیم؛ همه جا پر بود از تانکها و سربازهای آمریکایی و به فاصله های کوتاه، ایست بازرسی های نفس گیر. توی جاده بیشتر از سواری و اتوبوس، تانک و نفربر و انواع ماشینهای جنگی عجیب و غریب رفت و آمد می‌کرد. روی بعضی هایشان یک سربازِ تا دندان مسلح امریکایی پشت تیر بار نشسته بود و هر از چندگاهی سرِ تیربارش را به چپ و راست می‌چرخاند. وحشت توی جاده ویراژ می‌داد. ته وَن چند مرد قلچماق نشسته بودند؛ ازآنها که یقه شان همیشه تا ناف جر خورده و زنجیر طلا به گردن، سر کوچه ها می ایستند و با یک زنجیر که مدام ازچپ و راست دور انگشت اشاره دست راست شان می‌چرخد، دنبال نفس کش می‌گردند. حال و روزشان دیدنی و خنده دار بود. رنگشان‌مثل گچ سفید شده بود و از ترس داشتند قالب تهی می‌کردند. مدام به هم می‌گفتند: " توروخدا به چشمهاشون نگاه نکنید الان بهمون مشکوک میشن ماشینو نگه میدارن همه مونو میکشن" دروغ چرا من هم می‌ترسیدم. اگر با یک انفجار تکه تکه می‌شدم بهتر ازین بود که اسیر باشم؛ حتی برای یک لحظه. یاد آن خانواده‌ی ایرانی مقیم نجف که در بازگشت از زیارت امامین عسگریین در دام داعش افتاده بودند هم جگرم را می‌سوزاند. *طلبه‌ی سیدی با یک فرزند کوچک و همسر باردارش. این روزها خانه شان در شارع الرسول نجف حسینیه اسکان زوار است. جاده انگار کش آمده بود. هرچه می‌رفتیم نمی‌رسیدیم. از بیست سال پیش تا الان جاده های عراق انگار همین‌جور ثابت مانده و هیچ تغییری نکرده است. کم از برهوت محشر ندارد. آنجایش که اصلا نمی‌دانی کجایی و کی قرار است این وحشت تمام شود. پر دست انداز و بی چراغ. نه حتی تابلویی که لااقل بدانی چقدر تا مقصد فاصله داری. خاطراتم هم ته کشیده بود. در اتوبوسی که تا مغز پرشده و کل مسیر محکوم به نشستن باشی ،خمیازه در دست و پایت گیر می‌کند. باید به زور هم که شده بخوابم‌؛ اما انگار خواب از چشمهایم فرار کرده . اذان مغرب بود که بالاخره به کاظمین رسیدیم. راننده پاسپورت‌هایمان را گرو گرفت و تاکید کرد که سر ساعت بیایید. سه ساعت وقت داشتیم برای عرض ارادت به دو امام. مسیر ماشین تا حرم ، رفتن تا سرویس بهداشتی و تجدید وضو خودش دوساعت وقتمان را گرفت. به نماز جماعت که نرسیدیم. در صحن مشرف به صحن اصلی روی فرشها نماز خواندیم و بعد از نماز رفتیم زیارت. دلچسبی این زیارت برای ما قمی ها بیشتر به این است که سلام دختری را برای پدرش و عمه‌ای را برای برادرزاده اش می بریم. از طرف هر کس که به گردنم حقی داشت سلام کردم و نماز خواندم. عوضش به سامرا که رسیدیم از سمت شش گوشه امام هادی و حکیمه خاتون درست مقابل ضریح نشستم . زیارتنامه را که خواندم دلم‌ می‌خواست فقط به اطرافم نگاه کنم. مدام با نگاه از انگورهای ضریح تا سقف بالا می‌رفتم و دوباره از چلچراغ بزرگ بالای ضریح سُر می‌ خوردم پایین. طلایی، فیروزه ای، نیلی، آبی لاجوردی ، رنگهای بهشتی که چشمها را جلا می‌داد‌. تمام سرمن‌رای ایَش همین‌جا جمع شده بود. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان،کلا عراق را یک گذرِ خان بزرگ می‌بینم با خیابان چهارمردان کنارش، با کلی بوی درهم برهم ، البته نه به آن خرمی و تمیزی . ولی انصافا شهرهای ایران کجا و شهرهای عراق کجا؟ زباله موج می‌زند، نه در اطراف حرم‌ها ،که در کل شهر؛ حتی مسیرهای بین شهری و تنها جای تمیزش همین حرم‌ها هستند. * @AFKAREHOWZAVI
. شکستِ جان آدمی، زنگ پایان زندگی نیست؛ بلکه آغاز حیات واقعی است، اگر که هنر زندگی کردن را آموخته باشیم! به آینه بنگر که بهنگام شکست، بی هنر آن را به زباله دان می رساند و هنرمند از آن اثری ماندگار و درخشنده خلق می کند! که چشم را روشن می سازد و دل را می نوازد! حرمش را با آینه های شکسته، پر کرده اند؛ تا به هنگام پابوسی انس و ملک، از یاد نرود که اگر در حریم کبریا شکسته بال قدم نهیم؛ به لطف مرحمت او، قیمت می یابیم و چشم نواز خواهیم شد! شهد شیرین زیارت حضرات عالم تاب، گوارای وجود زائران پیاده بالِ این روزها باد، گرچه از مسیر جامانده ایم، اما با جان های شکسته ی خویش در تمام سفر کنارتان هستیم. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @AFKAREHOWZAVI
. از من به تو سلام ✍زهرا مهرجویی درست نمی‌دانم امسال چندمین سالی است که به زیارت اربعین و پیاده روی مشرف می شوم، اما انچه برایم قطعی و مسلم است اینکه هیچ دو سالی به هم شبیه نبودند. هر سال اتفاقات، آدم‌ها، رفتارها و... با سال قبل فرق دارند. امسال توی مسیر، نوشته یک جوان عراقی توجه ام رو به خودش جلب کرد؛ نوشته‌ای ساده که روی کوله پشتی‌اش چسبانده بود. "امام زمانم شاید تو از کنار من عبور کنی اما من تو را نشناسم؛ از من به تو سلام" چه تلنگر زیبایی آن‌هم از طرف جوانی به ظاهر ساده و روستایی. امام زمانم حضور شما در این مسیر قطعی است و مطمئنم نفس گرم شماست که سختی‌های این مسیر رو آسان و شیرین می کند. غفلت‌های‌مان را ببخش و سلام گرم فرزندانت را پذیرا باش به امید روزی که با شما هم‌قدم این جاده باشیم و با صدایی رسا سلام کرده و جواب سلام شما را بشنویم . 🍃اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان🍃 @AFKAREHOWZAVI
. مکان ✍مریم حمیدیان از غروب همه تلاشم را کردم برنامه‌ها طوری پیش بروند که بچه‌ها زودتر آماده خواب شوند. مدتی است شب‌ها زود که نه، اصلا نخوابیده‌ام. دغدغه‌های زنانه‌ خواب را از چشمانم برده است. با همه تدابیرم دخترها نیم ساعت زودتر خوابیدند. آخيش جان‌داری گفتم و خود را رها کردم در رختخواب. مثل همیشه به تله افتادم. یکی از کانال‌های مهمم را چک کردم. رئیس جبهه اصلاحات که زن هم هست، با افتخار از عمل کردن پزشکیان به یکی از وعده‌هایش یعنی معرفی وزیر زن خبر داده است و تلویحا از مجلس خواسته رای اعتماد بدهد تا چهارمین وزیر زن دنیا در سال میلادی، در حوزه مهم زیر ساخت باشد! درسالهای اخیر تامین مسکن مهم‌ترین دغدغه دولت‌ها بوده‌است. وعده‌های انتخاباتی زیادی برای ساخت خانه داده‌اند. آنچه مورد غفلت مانده، توجه به مطالبات شاغلان در خانه است. یعنی کسانی که بیشترین وقت خود را با مسئولیت‌های مهمی مثل خانه‌داری و فرزند‌داری در خانه می‌گذرانند. لابد اگر زنی وزیر راه و شهرسازی باشد، فریاد لطافت‌های محبوس زنانه در خانه‌های قوطی کبریتی است. شاید او بهتر از همه می‌داند آنچه دولت‌ها وعده می‌دهند، مسکن نیست، مکان است! شاید او برود و فریاد خاموش ما خانه‌داران بی‌خانه را به مردها بگوید. دخترها پهلو به پهلو می‌شوند. هنوز انرژی کودکانه‌شان تخلیه نشده. فضایی برای جست و خیز ندارند. اکثر بازی‌هایمان هم نشستنی است تا طبقات دیگر هم اذیت نشوند. فرضیات ذهنم را دنبال می‌کنم. به امید زنی که مشکلات من را زندگی کرده باشد می‌گردم. تفکرات و سوابق کاریش را جست‌ و جو می‌کنم. با گروهی از مدیران شهری، نامه‌ای به رئیس جمهور داده‌ و دوازده پیشنهاد برای بازار مسکن مطرح کرده از جمله کوچک سازی! نگاهی به کودکانم می‌کنم. دلم برای کودکی و آینده‌شان می‌سوزد. منزلشان چقدر باید کوچکتر شود؟ چشم می‌اندازم به محل سکونتمان! ۸۵ متر در طبقه سوم، بدون حیاط، بدون باغچه، بدون فضایی برای زندگی، حتی بدون یک بند رخت در آفتاب! اینها نیازهای جسممان است. دقیق‌تر بخواهم بگویم روح زنانه‌ام حوض آبی‌رنگی می‌خواهد که کنار شیر آب کوچکش خستگی‌ها را بشوید. دخترانم دورش بدو بدو کنند. هندوانه عقب موتور مرد خسته از کار را بیندازم داخلش. دوست دارم موهای من و دخترها بدور از نگاه غریبه‌ها آفتاب بخورد. روح زنانه‌ام زندگی می‌خواهد. من خانه‌دارم و بیش از هرچیز خانه‌ای می‌خواهم که دیوارهایش مرا نخورد! اما آن وزیر معرفی شده زن، از الزامات خانه‌داری چیزی نگفته. توی نامه‌اش به رئیس جمهور حرف از زن نزده، ننوشته چون خانه‌ها زندان است، فرزندآوری کم شده. خیلی راحت به سبک مردها نوشته اندازه خانوارها کوچک شده و لازم است، واحدهای مسکونی مساحتشان کمتر شود! شاید ذوق رئیس جبهه اصلاحات از معرفی زن برای وزارت راه و شهرسازی، نمایش زنی در قامت وزارت است. وگرنه بعید است روح زنانه در ایشان نمرده باشد و مکان را خانه بنامد! @AFKAREHOWZAVI
💠 روز 💠 🚩 ثواب پیاده‌روی برای زیارت قبر سیدالشهدا (ع) 🔻امام جعفر صادق علیه السلام: من أتى قَبرَ الحُسَینِ(ع) ماشِیا کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطوَهٍ ألفَ حَسَنَة، و مَحا عَنهُ ألفَ سَیِّئَة، و رَفَعَ لَهُ ألفَ دَرَجَة ◻️ هر کسی پیاده به نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند براى هر قدمش هزار حَسَنه می‌نویسد، و هزار گناه را از او می‌زُداید، و او را هزار درجه بالا می‌بَرد. 📚 کامل الزیارات، ص ۲۵۵ ح ۳۸۱ ‌ ‌ •┈┈••✾••┈┈• @HawzahNews
. 💢 کنار قـــــــدم‌های جابــــــــــر ✍ ایرانپور از قبیله خزرج بود و فرزند شهید.‌ پدرش در غزوه اُحُد به شهادت رسید. رشته محبت میان او و پیامبر در اولین سال‌های رسالت گره خورده و از زبان مبارک پیامبر مژده عمری طولانی را شنیده بود. آنقدر طولانی که سلام پیامبر را به امام باقر علیه‌السلام رساند.‌ جابر بن عبدالله انصاری، پیرمردی که عمر طولانی‌اش را با محبت علی و فرزندانش سپری کرده و بر سینه‌‌اش مُهر «علیٌّ خَیر البشر» حک شده بود. هنگام وقوع حادثه کربلا، جابر در مدینه بود و کهولت سن، دستش را از میدان رزم کوتاه کرده بود اما پس از شهادت فرزند رسول‌الله به قصد زیارت تربت سیدالشهداء از مدینه راهی کربلا شده و بنیانگذار زیارت اربعین شد. در روزگاری که رسانه و تبلیغات، فرزند پیامبر را خارجی و شورشی خوانده و حتی از دفن شهدای کربلا خودداری کردند، جابر بن عبدالله که مسلمانی سرشناس و معتبر است برای زیارت همان شهید رها شده در صحرای کربلا به جاده می‌زند و آبرو خرج می‌کند تا همه بدانند که این مدفون در کربلا نور چشم پیامبر و همان سرور جوانان اهل بهشت که رسول‌الله روی دوشش نشاند و مردم را به محبت او سفارش کرد. جابر، این صحابی معمر پیغمبر در سال‌های آخر عمر خود و بنا بر روایاتی با چشمانی نابینا، علناً اعلام می‌کند که به نیت زیارت تربت حسین‌بن‌علی(ع) رهسپار کربلا می‌شود‌. جابر با آدابی شبیه آداب حج به زیارت می‌رود. در فرات، غسل می‌کند و لباس احرام می‌پوشد و‌ مُحرِم محبت حسین می‌شود. قدم‌ها را آهسته برمی‌دارد تو گویی نفس‌های رسیدن به قطب عالم را می‌شمارد. «عطیه عوفی» هم‌سفر و هم‌قدم اوست، علت را جویا می‌شود که چرا این گونه می‌روی؟ جابر جواب می‌دهد از پیامبر شنیدم «هر قدمی در راه زیارت سیدالشهداء ثواب چندین حج و چندین عمره را دارد.»[۱] پیامبر در مقام یک خارجی که با او رفتار غیر مسلمان کرده‌اند این روایت را بیان فرموده است؟ خیر، جابر بلندگوی جهاد تبیین را برداشته و به تمام تاریخ اعلام می‌کند که این حسین که من به زیارتش آمده‌ام ذریه فاطمه زهرا (س) و نسل پیغمبر است. جابر به کمک عطیه، مرد همراهش خودش را به قبر می‌رساند و دستش که به تربت حسین علیه‌السلام می‌رسد بی‌هوش بر روی قبر می‌افتد. عطیه می‌گوید به صورت جابر آب پاشیدم تا به هوش آمد آنگاه سه بار صدا زد: «یا حسین» و ادامه داد: «حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ»؛ آيا دوست، پاسخ دوستش را نمى دهد؟! سپس با خودش گفت: «چگونه (حسين) پاسخت را بدهد، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده است؟».[۲] و حالا یک اربعین است و خیل سیاه‌پوشانی که پشت حکومت استکبار را به لرزه درآورده و تیتر اخبار آزادگان جهان است. این کشتی نجات به راه افتاده و هر سال دست هزاران رنگ و نژاد و تفکر را گرفته و تا مقصد آزادگی می‌رساند. پیام خیل زائران پیاده اربعین ادامه بانگ «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر» امام حسین علیه‌السلام است. معروف چیست که سیدالشهداء به خاطر احیای آن ترک وطن کرده و شهید غربت شد، آن معروف، همان ولایت و حکومت صالحی است که در طول تاریخ زیر چکمه‌های ظلم له شده و حالا نفیر فریادش از حنجره مردم ستم‌دیده غزه و فلسطین بلند است. معروف، محفوظ نگه داشتن هیهات من‌الذله است که ابی عبدالله با نثار خون خویش بر آن مهر زده است. اما منکر چیست؟ منکر همان حکومت ظالم و غاصبی است در مقابل آزادگی انسان‌ها و ارزش‌های الهی قد علم می‌کند، منکر همان وحوشی هستند که از کودکان و نوزادان غزه سر بریده و با ناله مادران بی دفاعشان سمفونی مرگ و حسرت می‌نوازند. این است پیام سیاهی لشکران مشایه که ما می‌آییم و هر ساله می‌آییم تا در این مسیر، علَم امر به حکومت صالح و نهی از ستم ستمگران صهیون را بر نقطه نقطه عالم کوبیده و در این راه صدها هزار جان می‌دهیم. پی‌نوشت: [۱]. کامل‌الزیارات، ص۱۳۳. [۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۹۶. @AFKAREHOWZAVI
. مشتری ظهور ✍وجگانی مغازه میوه فروشی رفتید؟ معمولا میوه فروش ها یک قاچ میوه ی برش زده بعنوان نمونه برای فروش محصول و جذبِ بیشترِ مشتری گذاشتند. اربعین نشئه ای از منظره ی ظهور است. خدا گوشه ی چادر اربعین را کنار زده تا یک نمه (قطره) از زیبایی های ظهور و دولت کریمه امام مهدی (عج) را به ما نشان بدهد. محبت و حسّ انسان دوستی، ارتباط عاطفی عمیق بین زائرین پیاده و سواره، انس و الفتی بین عرب و عجم، سیاه و سفید، چهار امامی و دوازده امامی، پیر و جوان، فقیر و غنی... در سفر اربعین وجود دارد که انگار سالهاست هم خانه، همسایه و هم کیش همند. سخاوت عجیبِ عربها، همراهی و همدلی عجم ها، دستها همه یکصدا بالا و لبیک یاحسین بر زبانها، خط شکن حَبس نفس هاست؛ دری از باب مهدی و دولت ظهور را باز می کند. زیبایی های ظهور نمود پیدا کرده و سیل انبوه مردم در کنار همدیگر زندگی می کنند. به جایی خواهند رسید که هرکسی هزینه ی راهِ دیگری را حساب کند و دست در جیب همدیگر، یکدست و امت واحده شوند. ستون ها و عمودهای مشایه را هر پنجاه متر طی می کند تا خود را به ستون ولایت برساند. عشق به امام او را مجنون و دیوانه وار در گرما و سرما دل به خاک و دریا نهاده و گاهی خود را به ستون حنّانه بسته؛ زاری و مویه می کند تا امام راه را برایش باز کند. زمان ظهور نیز فرشی از سیم و زر و طلا برایش می آورند و می گویند بیایید ببرید. وقتِ دولت ظهور است. کریم می بخشد و توبره ها از طلا آلات پر می شود ولی وقت رفتن یک نگاه مهدی (عج) را نمی دهد همه ی آنها را بگیرد. طلا روی طلا و زر روی زر ریخته و خود را در آغوش امام محو می کند. السلام علیک یا اباعبد الله الحسین علیه السلام السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله فرجه @AFKAREHOWZAVI
. ⃣1⃣ تحقق معنای ابن السبیل نجمه‌صالحی در میانه‌ی پیاده‌روی اربعین، خانم عراقی را با حجاب کامل و پرچم سفیدی بر دوش، دیدیم که انواع مختلف دینار عراقی را به پرچم سنجاق کرده بود. ظاهرا رسم است که برای برآورده شدن نذر این کار را انجام می‌دهند و افرادی که در مسیر مشایه، نیاز به پول دارند از آن استفاده می‌کنند. رقم پول‌های چسبانده شده روی پرچم زیاد نبود، که البته شاید یکی از دلایل آن به طمع نیفتادن افراد سودجو باشد! و جدا کردن از پرچم نشان می‌داد که فرد استفاده کننده قطعا به آن‌ نیاز دارد! تا زمانی که ما در مسیر بودیم کسی دست به این پرچم نزد! احتمالا در مواقعی بخاطر مناعت طبع افراد محتاج هم بود! بخاطر همین، گاه با دیدن این افراد، صاحبان مواکب مستحقین را معرفی می‌کردند و پول‌ها در جای درست و برای محتاجین واقعی خرج می‌شد و حکم فقهی ابن السبیل نیز تحقق می‌یافت. در قرآن و روایات اسلامی، ابن السبیل به عنوان یکی از گروه‌های مستحق دریافت زکات و خمس معرفی و در آیه ۶۰ سوره توبه، ابن السبیل یکی از هشت گروه دریافت‌کننده‌ی زکات، شمرده شده است. همچنین در سوره‌های بقره، نساء، اسراء و روم نیز به این افراد اشاره شده است. برخی از فقها معتقدند که اگر مسافری در شهر خود توانایی مالی دارد اما در سفر برای رسیدن به مقصد با ناتوانی مالی مواجه شده، نیز مستحق دریافت زکات است. این کمک‌ها می‌تواند شامل هزینه‌های سفر، غذا و سایر نیازهای ضروری باشد. در برخی روایات، به میهمان نیازمند و فردی که توانایی مسافرت را ندارد نیز ابن السبیل گفته شده است؛ و چه خوب این نذر و حرکت زیبا، در مسیر مشایه اجرا می‌شد! یقینا اربعین، تمرینی برای تحقق دولت کریمه و روزهای ظهور است. @AFKAREHOWZAVI
. «از جنوب تا کربلا» ✍🏻سیده ناهید موسوی 🏴 از جنوب کشورم می‌نویسم. از جنوبی که مرزهایش روزگاری دژی مستحکم دربرابر دشمنان بود، تا حسرت یک وجب خاک وطن به دلشان بماند. چذابه و شلمچه، فکّه و طلائیه،این مسیرهای مقدسی که هشت سال قتلگاه جوانان شد تااکنون، گذرگاه‌هایی امن برای قدم زدنِ زائران شوند و محلی برای خدمت عُشاق اباعبدالله و لذت از نوکری در این دستگاه. 🏴 از جنوبی که گرم‌ترین روزهای سال را یکی پس از دیگری سپری می‌کند، همان آب و هوایی که شرجی و خرماپزانش را با یک حَبه رُطب از یاد می‌بریم. هوا گرم‌تر شده، اما شبیه گرمای هرسال خودمان نیست بلکه گرما از سوی قدم‌های‌ست که زائران در جنوب برمی‌دارند. از نفس‌هایی که به عشقی یگانه زنده هستند. نیرویی از جنس مغناطیس که دلدادگان را به مسیر می‌کشاند. مَشایه حالا یک «طریق» است، طریقی به بلندای «حب الحسین» با ادامه این خطی مشی است که حُب الحسین یجمعنا. 🏴 مرد و زن، پیر و جوان و اغلب خانوادگی روانه مرزهای جنوب شدند. چند هفته‌ای می‌شود که سیل مُحبان اهل بیت (ع)، پازل ستاره دنباله‌دار بین الحرمین را تکمیل کرده‌اند. زهی سعادت برای جنوب و جنوبی‌ها که قدمگاه زُوار ارباب‌اند و خُدامِ دل‌هایی که به شوق رسیدن سختی‌های مسیر را پذیرفته‌اند.از جنوب،شرق، غرب و... راه‌های زمینی و هوایی منتهی به کربلای جَدم اباعبدالله فراوان است اما، باید ایمان آورد که مسیر قدس از کربلا می‌گذرد. 🏴 این روزها هرآنچه از خدمت، تلاش شبانه روزی، پیاده‌روی‌های طولانی و گرمازدگی شنیده‌ایم کم نبوده است. اما همگی با شکرگزاری و از ذوق زیارت شش گوشه، زبان‌شان عنایت خداوند و لطف اباعبدالله را بازگو می‌کند. دل‌های بازماندگان گاه و بی‌گاه بی‌تاب می‌شود اما دل‌‌خوش کرده‌اند، به سلام‌های از راه دور و دعاهای دوستان، باشد که در این مسیرهای پُر از ارادت و اخلاص کربلای امروزمان یعنی غزه را با دعا و توسل از یاد نبریم. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
. «چند قاب در مجلس» ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ 🔺در قاب اول آقای در نزد مجلس انقلابی تایید اجمالی حضرت آقا را نسبت به وزراء اعلام کرد و رأی بسیاری از مخالفین به سوی تایید کابینه پیشنهادی برگشت! 🔻قاب دوم اما جالب بود؛ رای کامل به تمام کابینه پیشنهادی دولت چهاردهم انجام شد و توپ بر زمین فرمانده کل قوا افتاد، تا در حواشی آینده، مبنی بر مورد تایید بودن وزراء توسط رهبر انقلاب، برای بستن دهان منتقدان، استفاده گردد! 🔺قاب سوم نیز متعلق به سیاست بازی نمایندگان مجلس بود؛ زیرا پندار شرایط جنگی ایجاب می کرد که برای سلب هر بهانه جویی از طرف دولت، هیچ کرسی از وزرات خالی نماند و احتمالا بعد از پایان یافتن این دوران، فرصت استیضاح میسر خواهد شد؛ که البته آنهم بستگی به پایان شرایط فعلی دارد! 🔻سرانجام در قاب چهارم ، اظهار آقای پزشکیان را تلویحاً در خصوص تایید حضرت آقا، نسبت به وزراء را رد کرد! 🔺و در اینجا مشخص گردید که سیاست باز اصلی این مجلس، آقای پزشکیان و مشاوران بودند که با نقل خبری ناموثق، در عین سادگی کلام، توانستند از این قاب، سربلند خارج شوند، نه نمایندگانی که بدون تحقیق ،خبر را پذیرفتند! @AFKAREHOWZAVI
✨ضرورت ایجاد گفتمان حجاب✨ ✍زینب نجیب امروز ما با پدیده‌ای به نام کشف حجاب مواجهیم که از سال ۱۴۰۱ در سطح جامعه علنی شد اما مسئله‌ی ضعیف الحجاب یا به عبارتی شل حجاب نیز به دهه‌های پیش از این باز می‌گردد. علت چیست؟ بسیاری از پاسخ‌ها در حیطه فرهنگی و قانون حجاب بحث می‌شود که پاسخ‌های بی‌راهی نیست؛ اما کامل نیست و به همه ابعاد نمی‌پردازد. اگر بخواهیم واضح‌تر سخن بگوییم باید به این پرسش پاسخ دهیم که ما برای نهادینه کردن فرهنگ حجاب در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب چه تدابیری اندیشیده‌ایم؟ جز چند نمایشگاه محصولات حجاب و یا نگارش چند کتاب داستانی برای کودکان و تشویق گاه و بیگاه بانوان باحجاب، در باب کدام کار عمیق فرهنگی دیگری، مبادرت ورزیده‌ایم؟ آیا برای صنعت پوشاک و مد و لباس، نظارتی همه جانبه پیش‌بینی شده است؟ یا در برنامه‌های صداوسیما به غیر از کنترل حجاب مجریان زن و بازیگران، آن هم، تنها در سریال‌های تلویزیونی و نه سینمایی و نه حتی فیلم‌های خانگی، راه‌های دیگری اتخاذ شده است؟ آیا وقتی حتی در باب نظارت بر قانون حجاب در جامعه؟ پدیده گشت ارشاد ایجاد شد و با سر و صدا پا به میدان گذاشت، به همان اندازه، بدون اشکال و در سطح وسیع با روشهای جدید مأموریت خود را انجام داد؟ در کنار این سؤالات نیز برخی از منتقدان از ترک فعل مسئولان، ناکارآمدی قوانین، تخصیص بودجه ناکافی و فقدان ساختاری به عنوان خلاءهای اصلی نام می‌برند. آیا می‌شود غیر از این‌ها دلایل دیگری جستجو کرد؟ به نظر می‌رسد یک دلیل بیش از هر چیزی برجسته است اما مغفول مانده. از دیدگاه رهبری، گفتمان به مفهوم روح کلی حاکم بر اندیشه‌ها و انگیزه‌های جامعه است که به حرکت عمومی کشور جهت می‌دهد و حتی تصمیم‌ها و اقدامات کارگزاران نظام نیز از آن متأثر است. ایشان می‌فرماید:" گفتمان یعنی یک مفهوم، و یک معرفت، همه‌گیر بشود. در برهه‌ای از زمان در یک جامعه، گفتمان یک جامعه مثل هوا است. همه تنفسش می‌کنند چه بدانند چه ندانند چه بخواهند چه نخواهند. گفتمان یعنی باور عمومی یعنی آن چیزی که به صورت یک سخن مورد قبول عموم تلقی بشود. مردم به آن توجه داشته باشند". بحث گفتمان سازی، خود ریشه در بحث ولایت در اسلام دارد. ولایتی که پیوستگی آحاد جامعه را تضمین می‌کند و آنها را مانند مهره‌های یک تسبیح، گرد هم می‌آورد. بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد باید تمام فعالیت‌های فرهنگی و حتی ضمانت اجرای آن در جامعه حتی به صورت قانون و نظارت ذیل همین گفتمان طرح شود. گفتمانی که پشتوانه تمام اقدامات است و همگی در جهت تقویت گفتمان انجام می‌گیرد. در گفتمان‌سازی معمولا نخبگان پیشگام هستند و به همین منظور باید اول توجه این قشر را جلب کرد. متأسفانه امروزه گفتمان ترویج حجاب در بین مسئولان کشور وجود ندارد. نخبگان باید این گفتمان را ایجاد کنند و مسئولان را در جهت آن وادار به اقدام کنند. ما مردم نیز مانند مسئولان در زمینه‌ی گفتمان ترویج حجاب، مسئولیم. از سوی دیگر همین نخبگان با سازوکاری مناسب باید جریا‌ن‌سازی کنند. به عنوان مثال باید تحول در محتوای درسی در آموزش و پرورش و آموزش عالی در همین راستا اتفاق بیفتد. کنشگری معلمان، حوزویان، مبلغان، هنرمندان و ...همگی باید در همین جهت تقویت شوند، نیروهای زبده‌ی پرورشی در همین راستا تربیت شده و در کنار کادر مدرسه فرهنگ‌سازی کنند و... از سوی دیگر برای گفتمان‌سازی، ایستادگی، هوشیاری و شجاعت لازم است. باید توجه کرد که این مسیر تنها مخصوص گفتمان‌سازیِ خوب نیست و گفتمان‌سازی بد و غلط نیز همین مسیر را طی می‌کند. پس همان روزی که حجاب در جامعه ضعیف شد همین مسیر را طی کرده بود و امروز برای اصلاح وضع موجود راهی جز اصلاح گفتمانی نداریم. @AFKAREHOWZAVI