eitaa logo
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
672 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
89 فایل
در جـنگ نرم پای باور و ایمانمان که وسط باشد ساکت نخواهیم نشست✌️🏻... {خادمان کانال🌱} @valeh_135 @yazahra_83 @Montaghem_soleymani_82 شرایط تبادل و کپی↯ @shorot_13 حرفهاتون⇦ @Afsaranadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 براے نبرد با دشمن💪🏻 لشکر نیاز است شما سربازان اسلام هستید☺️ پس... چادرت را سر کن😍 آماده رزم باش که آغاز شده✌️🏻 خداقوت سرباز این مرز و بوم😌 🌺@afsaranjangnarm_313🌺
🌱 ❤️|شهید... یهـ روز میجنگید امروز رفتهـ تو جاشی باید تو فکر و عمل… ادامشون توُ باشـے✔️ 🌹@afsaranjangnarm_313🌹
🌐 روابط اجتماعے و توانایے بحث بر اساس اطلاعات دریافتی یکی از ابزارهایی میباشدکه میتواند در میدان نبرد از آن استفاده کند. جهت تقویت این مهارت دریافت آخرین اطلاعات و توانایے نقد موضوعات بسیار مهم میباشند... 📱📡@afsaranjangnarm_313📱📡
او خودش را فروختـ... از همان زمان که فهمید گمنام میخرد 😔🌹@afsaranjangnarm_313🌹😔
📜 بعد از نماز صبح رو به یکی از برادران روحانی کرد و پرسید: حاج آقا اگر کسی خواب (ع) را ببیند،چه تعبیری دارد؟ روحانی در پاسخ گفت: باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده. شهید خسروی دیگر چیزی نگفت. اما دو ساعت بعد... وقتی در یکی از محورهای عملیاتی با فرق شکافته به دیدار مولایش شتافت، خوابش تعبیر ‌شد... {خاطره‌ای از حمزء خسروی💔} 🌴@afsaranjangnarm_313🌴
نمازت سرد نشه رفیق🙃🌹
📚👓 قسمت سے‌وهشتم رمان تقدیم نگاهتون😊
『 افسران جنگ نرم 』🇵🇸
🌹 #بسم_رب_العشق ❤️ #برای_همیشه 🌹 #قسمت‌سے‌و‌هفتم رسیدیم خونه رفتم بالا زن عمو بهم گفته بود که پیامش
🌹 ❤️ 🌹 شماره گرفتم زن عمو جواب داد با گریه گفتم: +زن عمو این عکسا رو دوستم ازم گرفته اونم داره دروغ میگه به جون بابا قسم من.. -عزیزم ماهم که باور نکردیم عکسا رو اون گرفته داشتم با زد عمو صحبت میکردم که یهو صدای پسر عمو اومد +مامان!!ماماااااااان!!!کجایییی؟ _اتنا جان یه دقیقه صب کن ببینم امیر علی چی میگه *باشه زن عمو اصلا من قطع میکنم بعدا حرف بزنیم _تو رو خدا ببخشید آتنا جان *نه زن عمو این چه حرفیه فعلا خدافس _خدافس عزیزم وقتی خداحافظی کردیم مثل اینکه زن عمو خیلی عجله داشت ببینه پسر یکی یدونه چی میگه و یادش رف تلفن رو قطع کنه منم میخواستم قط کنم اما یه حسی قلقلکم میداد که قط نکنم و ببینم چی میگن پس منم گوشی رو قطع نکردم و منتظر موندم تا صداشون رو بشنوم میدونم کار زشتی می کردم که به حرفشون گوش میدادم اما اسم کامران و شنیدمـ می خواستم ببینم چی میگن _امیر علی:اگه واقعا همو دوست داشته باشن چی؟؟ _بین اون و کامران هیچی نیست _مامان شما که چیزی راجب علاقه من به دختر عمو حرف نزدین؟؟ _فعلا نه -نمی خوام بیخودی دختر مردم رو درگیر کنم می خوام برم سوریه _سوریه؟؟ شاید آتنا هم تورو دوست داشته باشه علاقه آتنا برات مهم نیست؟؟ _حالا که معلوم نیست _بعدشم مگه قراره بری شهید بشی ایشالا یه عمر باهم زندگی میکنین _چی میگی مامان از کجا معلوم کامران و دوست نداشته باشه؟؟ *تلفن رو قطع کردم تا اینجاشم نباید گوش می دادم با شنیدن حرفای پسر عمو یهو احساس خوشایندی بهم دست داد... ولی نمیدونم چرا اینکه پسر عمو منو دوست داره؟؟ و یه حس ترس از اینکه پسر عمو قراره بره سوریه اگه شهید بشه چی😱 🗯وای اتنا دوباره تو به سرت زد...الکی خیال بافی نکن پاشدم گوشی رو زدم به شارژ و دراز کشیدم روی تخت اما مگه خوابم میبرد همش فکر پسر عمو و حرفاش تو ذهنم مرور میشد علاقش به من،سوریه رفتنش... اینکه فکر کرد من کامران رو دوست دارم اگه بیاد خواستگاری جوابم چی باشه؟؟ ... ✍🏻 : و کپی بدون ذکر نام نویسنده ممنوع🚫 🌹@afsaranjangnarm_313🌹