🦋💚بسماللهالرحمنالرحیم💚🦋
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
•°•🌸✨اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج✨🌸•°•
🌺 @afsaranjangnarm_313 🌺
برای سلامتی و ظهور امام زمان (عج) دعا کنیم...
#شبتون_شهدایی ❤️
#وضو_یادتون_نره 😉
#یا_مهدی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
❣دل دل جایزه نباشد☝️
در مسیری که تابلو ها همه نهان است
دل می دهم تنها به یک مسیر وسلام🥀
چه مسیر و چه رهی هموارتر از #نوکری صاحب الزمان🌸عج🌸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💚 @afsaranjangnarm_313 💚
دلنوشته یک جوان عراقی
✍📝
وقتی دست #سلیمانی قطع شد،یک ماه بعد دست دادن برای کل عالم ممنوع شد.
🌷 @afsaranjangnarm_313 🌷
آهاے آقا پسری که به قصد گول زدن دختر مردم تیپمیزنی!!!!!طرف صحبتم با شماست شمایی که #رو_ناموس_خودت_غیرت_داری ...
خوشگلے ؟
خوش هیڪلے ؟💪🏻
جذابے؟
خب خدا رو شڪر ....
فتبارڪ الله احسن الخالقین ....
ولےدلیل نمیشه سو استفاده ڪنےڪہ ....
دخترا واست غش و ضعف میڪنن ؟؟
با یه نگاه عاشقت میشن ؟؟؟؟
بابا دست مریزاد ...گلےبه جمالت آقا پسر ..
تو ڪہ واسه ناموس خودت سگ میشےواسه ناموس مردم گرگ نشو ....
زندگےهمین یڪے دو روز نیستااااا ....
پس فردا بابا میشے ....دختر دار میشے ....
به خودت بیا برادر من ...مرد باش ..
هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسی …
پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسی
😉 @afsaranjangnarm_313 😉
♨️ احسنت به🌀🔰🔰
🔹احسنت به پسری که دختر خانوم با حجاب میبینه میگه ان شاءالله خوشبخت بشه...❤️✨
🔸احسنت به دختری که سنگین و با شخصیت تو خیابون راه میره نشونه یه دختر ایرونیه...💐✨
🔹احسنت به دخترای با حجاب که کسی نمیتونه بهش بی احترامی کنه...😍✨
🔸احسنت به پسری که ناموس مردم ناموس خودشه سر به زیر راه میره...😌✨
🔹احسنت به پسری که دختر آرایش کرده میبینه سرشو میندازه پایین چشماشو درویش میکنه...😑✨
🔸احسنت به دختری که برای چادر بی بی فاطمه زهرا احترام قائله...😌✨
🔹احسنت به پسری که سینش مهر سینه زنی حضرت ابوالفضل خورده...🏴✨
🔸احسنت به پسرای غیرتی و دخترای با اصالت که با حجاب خیلی خشگلترن...💏✨🌹🌿
🌹 @afsaranjangnarm_313 🌹
مداحی آنلاین - شاه امروز آفریده شاهکار دیگری - حسین طاهری.mp3
4.4M
🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
💐شاه امروز آفریده شاهکار دیگری
💐احتیاجی نیست بعد از این به یار دیگری
🎤 #حسین_طاهری
👏 #مدیحه_سرایی
👌فوق زیبا
#پارت_21
#واقعیت_درمانی✨
احساس کردم زهرا سادات نیاز داره با خودش خلوت کنه باهم قرار گذاشتیم یک ساعت بعد جلوی کتابخونه ی استان قدس وارد حرم شدم
دفه ی پیش که اومده بودم شونه به شونه ی محمد بودم😞
اخ که چقد دلم لک زده برای قدم زدن کنارش😔
نفس عمیق کشیدم سلام دادم و وارد شدم بعداز زیارت ضریح رفتم دارالحجه به یاد اون روز فهمیده بودم حسم به محمد یه حس زود گذر نبوده من... من واقعا عاشق شده بودم
عاشق یه پسر سر به زیر و دوست داشتنی.... عاشق یه پسری که حرف زدنش بوی نجابت میداد😄
پسری که عجیب به دل میشست!
به نیتش دو رکعت نماز زیارت خوندم و همونجا از ته ته دلم.... از اعماق وجودم وجود محمد و خواستم تو تک تک لحظاتم😍 به امام رضا گفتم
اگه این عشق به صلاحمه یه نشونه ببینم نگاه به ساعت کردم یه ربع دیگه قرار داشتم با زهرا زیارت نامه رو گذاشتم سر جاش رفتم کتابخونه چند تا کتاب بخرم...
وارد کتابخونه شدم مثل همیشه صدای مداحی بود که شنیده میشد اول از همه رفتم سراغ رمانای شهدایی کتاب قصه ی دلبری و دلتنگ نباش و برداشتم و چند کتابم برای کتابخونه ی مکتب کتابا زیاد بود و سنگین یکی شون از دستم افتاد خم شدم که بردارم بقیه م ریخت🤕 شروع کردم به جمع کردن که دیدم یه اقام اومد کنارم و شروع کرد به کمک به صورتش نگاه نکردم کتابارو جمع کردم بلند شدم اون اقاهه گفت
+بفرمایید
چقد صداش اشنا بود اشنا تر از هر اشنایی سرم و بالا اوردم که یهو....
#ادامه_دارد
✍به قلم:
ث.نیکو تدبیر
💫 @afsaranjangnarm_313 💫
#پارت_22
#واقعیت_درمانی✨
محمد و دیدم
-عه شمایین؟سلام
مثل اینکه صدا به گوش اونم اشنا اومد سرش و بلند کرد و با تعجب بهم نگاه کرد
+سلام شما که برگشته بودید
-اره ولی یه مشکلی پیش اومد و با دوستم اومدیم
+اها
زهرا سادات اومد داخل با تعجب به من و محمد نگاه کرد معرفی کردم
-محمد اقا داداش زینب جان نامزد کمیل سادات دوست بنده به هم سلام کردن
-ما بریم دیگه با اجازه تون
+بفرمایید خونه ی ما
-نه متشکرم دیر میشه
+تعارف نکنید خواهش می کنم
-متشکرم به شب می خوریم سلام برسونید
+سلامت باشید
-یا علی
+علی یارتون
کتابارو حساب کردم دستام میلرزید از این نشونه ای که اقا بهم نشون داد زهرا متوجه شد دستام و گرفت و با نگاه پرسشگرانه ش بهم نگاه کرد
+توضیح میدم
از کتابخونه اومدیم بیرون و راه افتادیم
-کوثر نمیخوای بگی دلیل لرزش دستات و اون شادی تو چشات چی بود؟ اون پسره تو جلسه ی مکتب نبود؟
+چرا زهرا من عاشقش شدم امروزم از امام رضا یه نشونه خواستم....ماجرا رو کامل براش تعریف کردم
-برات خیلی خوشحالم کوثر امیدوارم بهم برسید و یه زندگی علی وار داشته باشید
#ادامه_دارد
✍به قلم:
ث. نیکوتدبیر
💫 @afsaranjangnarm_313 💫