✅ #سردار_قاآنی عصر روز سهشنبه #سوم_خرداد در مراسم یادواره شهدای دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) گفت:
☝️امروز رژیم صهیونیستی جرات شلیک حتی یک تیر را به حزبالله لبنان ندارد ❌
🎤 فرمانده نیروی قدس سپاه:
🔸پیروان تفکر دوم خرداد یا اهل مقاومت نبودند و یا بریدههای صحنه انقلاب و مقاومت بودند
🔸هیچ کدام از آنها مرد میدان مقاومت و استمرار آن نبودند.
🔸امروز رژیم صهیونیستی جرات شلیک حتی یک تیر را به یکی از نوجوانان و جوانان حزبالله ندارد.
🔸سال گذشته یکی از بچههای حزبالله در سوریه به علت تعرض رژیم جنایتکار صهیونیستی به شهادت رسید، حزبالله لبنان اعلام کرد که مقابله به مثل میکند.
🔸از روزی که حزبالله قهرمان اعلام کرد، شما در سرتاسر جبهه صهیونیستی حتی یک نفر با لباس افسری مشاهده نمیکردید و همه فراری بودند.
🔸این عظمت مکتب امام (ره) است، ارزش آزادی خرمشهری که خدا آزادش میکند به این است که چنین انسانهایی در مکتب آن تربیت میشوند.👌
#خرمشهر
🆔 @afzayeshetelaat
✅ امام خمینی (ره) در باره #سوم_خرداد و آزادسازی خرمشهر فرمودند:
"فتح #خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است. خرمشهر شهر لاله های خونین است.
🌷 خرمشهر را خدا آزاد کرد.🌷"
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر گرامی باد🇮🇷🌷
🆔 @afzayeshetelaat
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظاتی از حضور «رهبر انقلاب» در خرمشهر در کنار «شهید جهان آرا»
🔹 رهبر انقلاب: دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و امروز سعی میکند همین پرچم را سرنگون کند.
🔹 بازنشر به مناسبت #سوم_خرداد سالروز آزادسازی #خرمشهر
#فتح_خرمشهر
🆔 @salambarebraHem
🇮🇷 جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً
مقاومت در مقابل باطل، همیشه نتیجه اش پیروزی حق بوده و خواهد بود... 🇮🇷
👈 از مقاومت در مقابل خواسته های نفس شیطانی گرفته تا مقاومت در برابر متجاوزین و شیاطین صهیونیستی و آمریکایی و....!
👈 و این مقاومت در برابر باطل ، دستور خداست به مصداق آیه 👌 فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ...
🇮🇷 امروز به مناسبت #سالروز_آزادسازی_خرمشهر ، باید یکبار دیگر متذکر شد که دستاورد مقاومت موحدانه یعنی
👌 در #خرمشهر ، خدا بود نه کدخدا ...!❗️
👈 بعثیها هنگامی که وارد #خرمشهر شدند، روی دیوارهای #خرمشهر نوشتند : جئنا لنبقی
یعنی آمدیم تا بمانیم !
❌ ولی دیدید که نماندند!!❗️
✅👌 زیرا خداوند وعده داده اگر دربرابر باطل، استقامت کنید، خدا هم شما را یاری می کند و شما پیروزید، زیرا باطل نابودشدنی است!
🇮🇷 نصرٌ من الله و فتحٌ قریب 🇮🇷
🌷 در هنگام #آزادسازی_خرمشهر ، جای فرمانده عملیات بیتالمقدس ، شهید محمد جهان آرا و سایر شهدای این عملیات، خالی بود.... روح همگی این عزیزان شاد و راهشان پر رهرو باد....🌷
✍ #طاوا
📢 اختصاصی کانال #مسیر_سعادت
🆔 @afzayeshetelaat
❗️عراقیها وقتی #خرمشهر رو تصرف
کردند روی دیوارها نوشتند:
جئنا لنقبی.. آمدهایم که بمانیم!❗️
👌 دو سال بعد وقتی خرمشهر آزاد شد؛
شهید بهروز مرادی زیر همون نوشت:
آمدیم اما نبودید..!❗️😊
🌷روح شهدای مسیر آزادسازی خرمشهر شاد باد 🇮🇷
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#سوم_خرداد
#فتح_خرمشهر
🆔 @afzayeshetelaat
❌ یک بار این مرد ، «منیّت» نکرد !❌
👌 چهل سال در جهاد بود
❗️ اما یک بار نگفت من فاتح فاو بودم
من فاتح #خرمشهر بودم
من فاتح حلب بودم
من فاتح بوکمال بودم
من داعش را سرنگون کردم
و...... !!!
❗️ آری !
او نگفت !
اما بگذارید ما به او یادآوری کنیم که علاوه بر همه این فتوحات، «فاتح قلوب همه آزادمردان عالم» هم بوده 🌹
👌 آن همه «کار شبانه روزی» با آن همه «اخلاص»، آیا مزدی جز «شهادت» داشت؟!🌷
لعنت خدا بر عاملان و آمران شهادت تو
و درود و رحمت خدا بر تو
آن روز که زاده شدی
و آن روز که شهید شدی
و آن روز که رجعت خواهی کرد
و آن روز که مبعوث خواهی شد...
🌷🌷🌷
#حاج_قاسم
📢 اختصاصی کانال #مسیر_سعادت
🆔 @afzayeshetelaat
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی:
عواملی که ما را در #خرمشهر و در جنگ هشت ساله پیروز کرد، آن عوامل بعنوان یک عوامل موفق باید پیوسته مد نظر ما قرار بگیرد، چراغ راه ما و راهنمای ما باشد برای غلبه بر مسائل مختلفی که پیش رو داریم
#سوم_خرداد
#فتح_خرمشهر
🆔 @afzayeshetelaat
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت شهید #حاج_قاسم سلیمانی از نقش موثر شهید حسن باقری در فتح #خرمشهر
🗓 به مناسب #سوم_خرداد، سالروز فتح خرمشهر
🤔❗️ التماس تفکر در حفظ یک پیمان نامه نانوشته :
🇮🇷 فتح #خرمشهر یک پیمان نامه نانوشته بین رزمندگان فاتح خونین شهر، با شهیدان و همرزمان خود بود....
👌و ملت ایران نیز پیمان بستند که بر آرمانهای بزرگ انقلاب و رزمندگان اسلام تا آخر بایستند...
❗️و هر سال با سالگرد #سوم_خرداد ، هر کس به خود بنگرد که آیا بر پیمان خود استوار مانده است؟🤔❗️
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر
🆔 @afzayeshetelaat
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 اگر به حرف روحانیون دلسوز خرمشهر گوش میدادند، آن بخش از #خرمشهر سقوط نمیکرد!
📌 سخنرانی طوفانی رهبر انقلاب درباره وقایع #خرمشهر سال ۵۹
🔹 آقا برداشته در روزنامه عصر تهران سرمقاله زده که خامنهای را باید محاکمه کنید!
🔹 چرا؟ چون بنده در فلان مصاحبه گفتماگر به حرف #روحانیون_دلسوز خرمشهر گوش داده میشد آن بخش خرمشهر سقوط نمیکرد!
🔹 محاکمه کنید تا ما هم حرفهایمان را بزنیم!
🔻 پینوشت: این نکته رهبر معظم بسیار جای مانور و بررسی و تحقیق دارد که سقوط خرمشهر، بخاطر گوش ندادن به حرف روحانیت دلسوز و انقلابی بود!
و شاید هیچ کس تا کنون این مبحث را نشکافته باشد که گروه بنیصدر که از این حرف آشفتند، بخاطر سیاست منهای روحانیت حرف روحانیون دلسوز را پشیزی حساب نکردند و سقوط خرمشهر رقم خورد!
امروز هم طبق بیان صریح رهبری: خرمشهرها در پیش است و اگر به قول روحانیون عالم و دلسوز انقلابی گوش داده نشود، سقوط حتمی است!
#تلنگر
🌷 در شهریور ۱۳۵۹، #شهید_بهنام_محمدی (بهنام محمدیراد) نوجوان دانشآموز ۱۳ ساله، تصمیم گرفت مردانه بایستد، بجنگد و به یاری مجروحین بشتابد.
👈او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریاییاش بارها به قلب دشمن زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند.
🔹بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان گریخت.
😄 برای فریب عراقیها میزد زیر گریه و میگفت: "من دنبال مامانم میگردم، گمش کردم"🤣
👈 او با بهرهگیری از هوش، توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست بیاورد و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد…
عراقیها که فکر نمیکردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع، تجهیزات و نفرات آنها را دارد، رهایش میکردند.
😱 یک بار که رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند. جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود و وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود. هیچ چیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره کرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند…
🌷 #خرمشهر
🆔 @afzayeshetelaat
مسیر سعادت🏝️
#شهید_بهنام_محمدی
#شهید_بهنام_محمدی
✅ فرمانده تکاورها گفت:
«پسر جان، برای من مسئولیت دارد. نمی توانم اجازه دهم تک و تنها بروید تو دل دشمن.
تو فرماندهات کیه؟»
👌بهنام گفت: من فرمانده خودم هستم. تمام سوراخ سنبههای اینجا را مثل کف دست بلدم. قول می دهم شناسایی خوبی بکنم و برگردم.»😳
فرمانده تکاورها در برابر اصرار بهنام، کم آورد.
بهنام نارنجکش را گوشهی حیاط، زیر جعبه خالی میوه پنهان کرد. موهای سرش را آشفته کرد، آستین بلوزش را جِر داد و کتانی سوراخش را از پا کند. 😳
تکاورها با تعجب گفتند: «چرا خودت رو این ریختی کردی؟»
بهنام گفت:«توقع داری با لباس پلوخوری جلو بروم؟ من به کار خودم واردم.»
بهنام، پابرهنه از آنها دور شد. یک شلوار سیاه گشاد به پا داشت که به جای کمربند، طناب از قلاب کمربندش رد کرده و روی شکم محکم کرده بود. بلوز آبی رنگ چهار خانه تنش بود. موهای بلند سرش آشفته تر از همیشه بود. شروع کرد به گریه کردن. زار زد و جلو رفت. با دقت به اطراف نگاه می کرد. چند موضع تک تیراندازها عراقی ها را به ذهن سپرد. سر کوچه بلورچی، یک سنگر خمپارهی ۱۲۰ میلی متری را دید. با تعجب نگاهش میکردند. 🤔😳
دیدن یک پسرک تنها و گریان آنها را از هر گونه واکنشی برحذر می کرد.
بهنام دید که یکی از خانهها، مقر اصلی عراقیهاست. رفت و آمد آنجا زیاد بود. رفت تو حیاط. چند سرباز در اتاق خواب بزرگ رو به حیاط استراحت میکردند. چند نفر دیگر داشتند اسلحهشان را با گازوئیل میشستند. چند نفر در حال سقزدن نان و خوردن کنسرو تن ماهی بودند.
😱 بهنام جلو رفت کنار عراقی که غذا میخوردند، نشست و مظلومانه نگاه شان کرد.
یکی از عراقیها با دهان پر، به زبان عربی چیزی گفت.
بهنام ، خود را به نشنیدن زد. به دست آنها نگاه کرد. همان عراقی شانه ی بهنام را تکان داد و غر زد. بهنام به دهان و گوش اشاره کرد و به آنها حالی کرد که کرو لال است !!😳😅
دید که ترحم در چشمان یکی از عراقی ها جا خوش کرده. همان عراقی، کنسرو و کمپوت و نان به بهنام داد. بهنام قوطی ها را در یک تکه لحاف پیچید. عراقیها سرگرم کار خود بودند. در یک آن، چند نارنجک و خشاب را هم تو لحاف گذاشت و سریع گره زد و انداخت بر شانه و بلند شد. با اشارهی دست از عراقیها تشکر کرد و از خانه بیرون زد. هر آن، منتظر بود که دنبالش کنند و به خاطر دزدیدن خشابها و نارنجکها حسابش را برسند.
خبری نشد.
توی کوچه پیچید.
دید که یک تانک، حیاط خانه ای را خراب کرده و در آنجا متوقف شده. خدمههای تانک زیر تانک استراحت میکردند.
❗️بهنام تصمیم خود را گرفت، به آرامی یک نارنجک از تو بقچهاش درآورد. حلقه ضامن را کشید و نارنجک را داخل لوله تانک هل داد. سریع بقچهاش را برداشت و فرار کرد. هنوز به سر کوچه نرسیده بود که صدای انفجار مهیبی بلند شد. بهنام تندتر دوید. به کوچه دیگری رسید. از در باریک خانه گذشت. رفت روی پشتبام. از آنجا محل تانکها و مقر عراقیها را به خوبی میدید. تکه کاغذی از جیبش در آورد و سریع کروکی محل تانکها و مقر عراقی ها را کشید. تکه کاغذ را تا کرد و تو جیبش گذاشت.
👏 هنوز غروب نشده بود که به مقر تکاورها رسید.
فرمانده تکاورها با دیدن بهنام نفس راحتی کشید. محمد نورانی هم آنجا بود و خودخوری میکرد. نورانی با دیدن بهنام جلو آمد و تشر زد:
😡 «بچه، معلومه چکار میکنی؟ جان به سرمان کردی!»
بهنام بقچهاش را باز کرد و گفت: «بیا آقا محمد! برایتان کنسرو، نارنجک و خشاب آوردم. کروکی تانکها و مقر عراقیها را هم کشیدم.» 😳❗️
تکه کاغذ را به نورانی داد.
چشمان نورانی از پس شیشهی عینکش، گرد شد.
😄فرمانده تکاورها خندید و گفت: «برادر نورانی، این وروجک برای خودش یک پا نیروی اطلاعاتی و جاسوسی کارکشته است!» 😄.....
📚 برشی از کتاب «داستان بهنام» نوشته «داوود امیریان»
#خرمشهر
#سوم_خرداد
🆔 @afzayeshetelaat