آقامحمودرضا
🍃🌸 سیمِ محمودرضا وصل به آسمان بود ! شهید بیضائی ناخودآگاه مرا یاد شهید ابراهیم هادی انداخت که ؛ هم
🔴متولد آخرین ماه پاییز
🍃🌸آذرماهی بود و لابد مثل همه ی آذریها
شاد و پر از انرژی! خانواده اش ریشه ی روحانیت داشتند که خب، هم میشود و هم نمیشود در رشدش مؤثر دانست،
چون کم و بیش ،هستند #روحانیزاده_هایی_که روحانیت را از ریشه زده اند و نیز روحانیزاده هایی که شدند حکایتِ همین شهید #محمودرضا بیضائی
به من گوش کن!
سال ۶۰ به دنیا میآید. از دبیرستان عضو بسیج میشود.
یعنی احتمالاً از ۱۶ سالگی فعالیت منظم در بسیج مسجد داشته و همین میشود ریشه ی عشقش به " #مقاومت" و مجالی برای فهم اینکه چرا از #مسجد به عنوان #سنگر یاد میکنند...
🍃🌸از یادنمیبریم که دهه ی ۷۰ محمودرضا هنوز نوجوان بود و چقدر تلاش شد تا فرهنگسراها جایگزین مساجد شوند؛ فرهنگسراهایی که میتوانستندبه کمک مساجد بیایند، متأسفانه بیش از فرهنگ، فرنگ به خورد جوانان ما دادند و پای بسیاری
از بچه های ما را از مسجد بریدند اما محمودرضا مسجد و بسیج را سنگر خود قرار داد تا با این حضور معنوی، بذر مقاومت را بیش از پیش در دلش بکارد.
وقتی داشتم برای نوشتن این متن، نیم نگاهی به زندگی شهید بیضائی میانداختم، ناخودآگاه این دغدغه در ذهنم پدید آمد که متولّیان امر فرهنگ با مساجد ما چه کار کردند؟!
چه بسیار کارهای مفید وبا نتایج درخشان که باید در مساجد انجام میشد؛
دورهمی ها، جلسه ها، پاتوقها، تشکلها و...
که همگی رفت داخل فرهنگسراها با خروجیهای مبهم!
امثال #آقای_زم، به اسم "فرهنگ" و کار فرهنگی خواسته یا ناخواسته مساجد را به حاشیه بردند و بی رمق کردند تا چیچی سراها مربی و معلم و استادنسل نو باشند و از جمله محصولاتشان پرورش
بی ریشِگانی چون مدیر کانال "آمدنیوز" ولی خداوندبه #شهادت_بیضائی و بیضائیها نشان داد که همچنان نیروی مقاومت در سنگر مساجد شکل میگیرد و همچنان این مساجدند که فرهنگ شهامت، شهادت و شهادت طلبی را حفظ میکنند؛ فرهنگ آمیخته با شور و شعف که الحق هنوز هم #چمران_آفرین است...
🍃🌸همیشه شنیده ام که؛ خودت را وصل کن به یک شهید و بگذار شهدا در زندگی ات حضور داشته باشند.
🍃🌸القصه!
محمودرضا با خانواده های شهدا دیدار
میکرد و خاطراتشان را جمع میکرد و کمی که
بیشتر از شهید بیضائی خواندم، کشف کردم که سیمِ محمودرضا وصل بود به آسمان...
و مگر نگفته اند؛ تا شهید زنده نشوی، به شهادت نمیرسی؟!
محمودرضا اهل ورزش بود؛ پس علاوه بر جان، جسم را هم قوی و چالاک میکرد برای روزهای رزم...
شهید محمودرضا بیضائی ناخودآگاه مرا یاد شهید #ابراهیم_هادی انداخت
که هم دنبال رشد جان بود، هم در پی تقویت جسم...
سال ۹۰ بود گویا که محمودرضا رفت برای دفاع از ۲ حرم؛ هم حرم اهل بیت، هم حرم امنیت وطن عزیزمان... ولی مگر همه اش چند سال داشت آن روزها که به سرش زده بود آئین پهلوانی را به جا بیاورد؛ فوقِ فوقَش ۳۰ سال!
البته بیضائی از همان ایام نوجوانی در
مسجد و در بسیج، خودش را آماده ی سالهای مبارزه با داعش کرد؛
👈 قابل توجه آقای زم و آقازاده شان!
آری! او قبل از ۳۰ سالگی هم سرباز مقاومت بود و این مقاومت را و این جانفشانی برای حفظ امنیت کشور را که پای دشمن به خاک ایران باز نشود، نه در فرهنگسراها بلکه در مساجد آموخته بود... با خودم فکر میکنم؛ من الان چند ساله ام؟ و تا الان چه کار کرده ام برای هدفم؟
و اصلا آیا هدفی هم دارم؟!
شگفتا! دو سال بعد محمودرضا شهید شد و دو ماه قبل از شهادت هم میدانست که وقت رفتن است... آیا من هم میدانم زمان رفتنم را؟
نه!
تا شهید زنده نشوی،
به شهادت نمیرسی!
#حق۴
🆔 @Agamahmoodreza