🎬خانومش تعریف میکرد؛
+ بهشگفتم : ابراهیم…!
آخه چرا چشمات اینقدر خوشگله؟
-- گفت : چون تا حالا
با این چشمام گناه نکردم ..✨
#شهید_ابراهیم_همت🌺
#سالروز_شهادت🌱
ⓙⓞⓘⓝ↴
@agamahmoodreza1392
' توشـھـیدنمےشـوی
|ـخبـر آمد...🖤| محمودرضا حدود ساعت سہ و نیم بعد از ظہر،در روز میلاد رسول اڪرم {صَلَّی اللهُ عَلَیهِ
| ادامہ خبر آمد...🖤 |
دو ساعت بعد،حدود ساعت ده شب بود ڪہ برادر خانم محمودرضا زنگ زد و گفت خبرے هست ڪہ باید بہ تو بدهم. بعد گفت محمودرضا در سوریہ مجروح شده و او را به ایران آورده اند.تا گفت مجروح شده،قضیہ را فہمیدم.گفتم:«مجروحیتش چقدر است؟»
گفت:«تو پدر و مادر را فردا بیاور تھران،اینجا مےبینے.»این را ڪہ گفت مطمئن شدم محمودرضا شھید شده است. منتظر بودم خودش این را بگوید. دیدم نمےگوید یا نمےخواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف مےزند؛قبل از خداحافظے گفتم:«صبر ڪن! تو دارے خبر مجروحیت بہ من مےدهے یا خبر شھادت؟»
گفت:«حالا شما پدر و مادر را بیاورید.»گفتم:«حاجے!براے مجروحیت ڪہ مےگویند مادر را بیاورید تھران.»از او خواستم ڪہ اگر خبر شھادت دارد بگوید. چون من از قبل منتظر این خبر بودهام.
گفت:«طاقتش را دارے؟»گفتم:«طاقت نمےخواهد.شھیدشده؟»تأیید ڪرد و گفت:«بلہ محمودرضا شھید شده.»گفتم:«مبارڪش باشد.»بعدا دوباره با آن برادرے ڪہ اول زنگ زده بود تماس گرفتم.تا شروع بہ صحبت ڪرد داخل خانہ صداے گریہ بلند شد...
📚ڪتاب #تو_شهید_نمیشوی
#شهید_محمودرضا_بیضائی✨
#سالـروز_شهادتــ🖤🥀