هدایت شده از آقامحمودرضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷۲۹ دی که می شود
همه چشم انتظار تو مینشینند
به امید سلامی
به شوق یادی از تو
به یاد خاطره بازی ایام ...
🍃
اما محمود؛
من منتظر تو نمیمانم
امشب را می روم کنج اتاق م
خیره به عکس هایت
که هنوز بر دیوار جان دارند...
دست می کشم بر روی خاک هایی که نشسته بر قاب عکست....
خاکی که مثل خاک نشسته بر چادر مادر حرمت دارد...
می کشم بر روی چشمانم تا بیدارم کند ...
🍃بیدارم کند ازین خواب ناتمام ....
می گویند هفتمین سالی است که رفته ای ...
با خودم فکر میکنم این مردم حساب از دستشان رفته است ....
هفت سال رفتنت کم نیست ...
مگر می شود هفت سال باشیم و تو نباشی ...
هفت سال نبودنت باشد و ما نفس بکشیم ...
بگو چند هفت سال دیگر باید بگذرد....
تا گوشه ی همین جهان کنارت آرام بگیریم...
محمود امشب تمام قلمم نام تو را در آغوش می گیرد ...
اشک هایم جوهر می شوند و بار دیگر شهادتت را فریاد می زنند ...🍃
#از_عشق_دل_نوشت
#هفتمین_سالگرد
#شهید_محمودرضا_بیضائی
💠 @Agamahmoodreza
وقتے حواست به من است
مگر می توان
دست از پا #خطا ڪرد؟
تو هم #شهیدے
هم #شاهدے
و هم تمام جان منے....
کمکم ڪن
#گناهے کہ رفاقت با
#تو و #امام_زمانم را
خدشہ دار می کند ،
کنار بگذارم.....
✨امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی 😔
#شهید_محمودرضا_بیضائی 🌷
#برای_محمود_رضا💛🖇
•پرکاریوساعتهایانگشتشمار
خوابدرطولشبانهروز
ازویژگیهایاوبود.
•حتیکاردرروزهایجمعهراهم
دریکیازجلساتاداری
درمحلکارخودبهتصویبرساندهبود.
•پسکارشتعطیلینداشت.
•معتقدبود↓
شهادتدرراهخدامزدکسانیاست
کهدرراهخداپرکارند
وشهدایدفاعمقدسرا
شاهداینحرفش معرفیمیکرد.
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#برادرشهیدم
•••┈✾~♡~✾┈•••
@agamahmoodreza1392
•••┈✾~♡~✾┈•••
دو چشم خیس و دلے در هوایتان...
دیوانه اے که لک زده قلبش برایتان :)💔✨
#شهید_محمودرضا_بیضائی💖
#برادرشهیدم
•••┈✾~♡~✾┈•••
@agamahmoodreza1392
•••┈✾~♡~✾┈•••
•.
ازهوایےتنفسمیڪنیم
ڪہبوےخونشھدامیدهد🕊☁️
درزمینےراہمیرویم
ڪہازخونشھداگلگوناست🌏🥀
واینشھیدان
برهمہاعمالماناظرند....🌱°
شھداشرمندهایمڪہهمیشہ
شرمندهایم...🍂°
#شهید_محمـودرضا_بیضائی✨
#حسیـن_نصرتـی✨
•••┈✾~♡~✾┈•••
@agamahmoodreza1392
•••┈✾~♡~✾┈•••
' توشـھـیدنمےشـوی
|ـخبـر آمد...🖤| محمودرضا حدود ساعت سہ و نیم بعد از ظہر،در روز میلاد رسول اڪرم {صَلَّی اللهُ عَلَیهِ
| ادامہ خبر آمد...🖤 |
دو ساعت بعد،حدود ساعت ده شب بود ڪہ برادر خانم محمودرضا زنگ زد و گفت خبرے هست ڪہ باید بہ تو بدهم. بعد گفت محمودرضا در سوریہ مجروح شده و او را به ایران آورده اند.تا گفت مجروح شده،قضیہ را فہمیدم.گفتم:«مجروحیتش چقدر است؟»
گفت:«تو پدر و مادر را فردا بیاور تھران،اینجا مےبینے.»این را ڪہ گفت مطمئن شدم محمودرضا شھید شده است. منتظر بودم خودش این را بگوید. دیدم نمےگوید یا نمےخواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف مےزند؛قبل از خداحافظے گفتم:«صبر ڪن! تو دارے خبر مجروحیت بہ من مےدهے یا خبر شھادت؟»
گفت:«حالا شما پدر و مادر را بیاورید.»گفتم:«حاجے!براے مجروحیت ڪہ مےگویند مادر را بیاورید تھران.»از او خواستم ڪہ اگر خبر شھادت دارد بگوید. چون من از قبل منتظر این خبر بودهام.
گفت:«طاقتش را دارے؟»گفتم:«طاقت نمےخواهد.شھیدشده؟»تأیید ڪرد و گفت:«بلہ محمودرضا شھید شده.»گفتم:«مبارڪش باشد.»بعدا دوباره با آن برادرے ڪہ اول زنگ زده بود تماس گرفتم.تا شروع بہ صحبت ڪرد داخل خانہ صداے گریہ بلند شد...
📚ڪتاب #تو_شهید_نمیشوی
#شهید_محمودرضا_بیضائی✨
#سالـروز_شهادتــ🖤🥀