🌄 در گرگ و میش سحر،
برای خرید نان از خانه خارج شدم🍞
چشمم به رفتگر محله افتاد که ،
🧹 مثل همیشه در حال کار بود...
دیدم امروز صورت خود را ،
با پارچه ای پوشانده است....😷
نزدیک تر رفتم ، اما او ،
🤷🏻♀ رفتگر همیشگی محله ی ما نبود...
🤔کنجکاو شدم ،
🖐 سلام دادم و دیدم رفتگرِ امروز ،
آقا مهدی است...😍
😳 آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
ولی آقا مهدی علاقه ای به ،
جواب دادن نداشت...🤭
❓منم ادامه دادم، آقا مهدی ،
🙄 شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟!
😳 شما رو چه به این کارا؟
جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟🤦🏻♂
😖 خیلی تلاش کردم تا بالاخره ،
زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم...
گفت: خانومِ رفتگر محله،
مریض شده بود و
بهش مرخصی نمی دادن 😢
می گفتن اگه شما بری،
🤷🏻♂ نفرِ جایگزین نداریم...
رفته بود پیش خوِ شهردار ،
آقا مهدی هم بهش مرخصی داده بود
و خودشم اومده جاش...😍
😢 اشک تو چشمام حلقه زد.
هر چی اصرار کردم و قسم دادم ،
آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ❌
🙏 و ازم خواهش کرد که ،
هرچه سریعتر برم ،
تا دیگران بیشتر متوجه نشن...🙊
🧹 رفتگر آن روز محله ما،
شهردار اورمیه بود...🌷
*دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز
مراقبیم که ناممان گم نشود...*😓
📿 سلام وصلوات بر ،
ارواح پاک وطیبه ی مردان بی ادعا 🌷
علی الخصوص شهیدِ عزیز ،
❤️ مهدی باکری ❤️
─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
@agazademaktab
─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
#مکتب_شهادت
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ایام_فاطمیه
#مثل_شهدا
#شهادت
#ڪپےباذڪرصلوات
*معجــزه مــادر*
*🔰مےگفــت : غواص هــا مظلــوم شهیــد می شــوند.*
*سنگر غواصـی هیچ چیـز جز آب نیسـت وقتے تـیر مےخـوره بایــد دندوناشــو روے هــم فشــار بده تا ناله هــم نکنه...😔*
*نه مے تونــه پنــاه بگــیره، نه می تونه دفاع کـنه، نه می تونه فرار ڪنه..*
*🔰دم بالاییــش توی تاریڪے از آب بیرون زده بود.آروم گــفتم "امیر، کوسه!😨*
*گفت" هیـس دارم می بینمــش" دیــدم داره ذکر مے گه.*
*ڪوســه دورمون چرخــید...😱*
*اشهدم رو خونــدم...😔*
*صـداش هیــچ وقـت یادم نمی ره : یا مادر یا فاطـمه زهـــرا خــودت ڪمکمــون کن.😨*
*نمیشد دســت به اسلحه ببــریم. آخه اگه صدایـی ازمون در می اومــد با تیر عراقــیا سوراخ می شــدیم.*
*کوسه نزدیک شد...*
*دوباره صــدا زد: یامــادر یا فاطمه زهــــــرا....*
*کوسـه از مــا دور شد و رفت. 😳*
*امیر توی آب گریه اش گرفـــت. 😭*
*پاش به خاک که رسید هوایے شده بود.*
*توے این مدت اگه اســم حضــرت زهرا رو می شنید گریه میکرد.*
*شهید امیر فرهادیان فر*💔
📚منبع: کتاب آسمان زیر آب ص19
#صلوات
#مکتب_شهادت
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا
#شهادت
#یادمون_باشه
#ڪپےباذڪرصلوات
@agazademaktab